۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
محمد رضوان دایه، در سخن نخستین، زندگانی [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید بطلیوسی]] و آثار او را بهاختصار مورد بررسی قرار داده است. او کتاب حاضر را معروف و درعینحال مجهول میداند؛ معروف است؛ چراکه دو بار با توجهات دو عالم بزرگ چاپ شده است. اما مجهول است؛ چراکه بهنحو شایسته جایگاه فلسفی آن در فرهنگ اندلس و تاریخ تفکرات اسلامی منتشر نشده است<ref>ر.ک: الكمة الأولی، ص6</ref>. | محمد رضوان دایه، در سخن نخستین، زندگانی [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید بطلیوسی]] و آثار او را بهاختصار مورد بررسی قرار داده است. او کتاب حاضر را معروف و درعینحال مجهول میداند؛ معروف است؛ چراکه دو بار با توجهات دو عالم بزرگ چاپ شده است. اما مجهول است؛ چراکه بهنحو شایسته جایگاه فلسفی آن در فرهنگ اندلس و تاریخ تفکرات اسلامی منتشر نشده است.<ref>ر.ک: الكمة الأولی، ص6</ref>. | ||
حدائق به اعتقاد عبدالکریم یافی، از کتب ارزشمند فلسفی است که نویسنده در آن مسائل فلسفی، متافیزیکی و کلامی مهمی را بحث کرده است که فلاسفه، صوفیان و حکما بهطور گسترده از یکدیگر نقل کردهاند و آنها را به روشهای مختلف دشوار یا ساده عرضه نمودهاند. [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید بطلیوسی]] این مسائل را ساده و واضح، با دقت کافی شرح کرده است؛ بهگونهای که اگر طالب حکمت و فلسفه آن را مطالعه کند میتواند کتب دشوار صوفیه متأخر و کتب پیچیده فلسفی را حل کند<ref>ر.ک: مقدمه عبدالکریم یافعی، ص8</ref>. | حدائق به اعتقاد عبدالکریم یافی، از کتب ارزشمند فلسفی است که نویسنده در آن مسائل فلسفی، متافیزیکی و کلامی مهمی را بحث کرده است که فلاسفه، صوفیان و حکما بهطور گسترده از یکدیگر نقل کردهاند و آنها را به روشهای مختلف دشوار یا ساده عرضه نمودهاند. [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید بطلیوسی]] این مسائل را ساده و واضح، با دقت کافی شرح کرده است؛ بهگونهای که اگر طالب حکمت و فلسفه آن را مطالعه کند میتواند کتب دشوار صوفیه متأخر و کتب پیچیده فلسفی را حل کند<ref>ر.ک: مقدمه عبدالکریم یافعی، ص8</ref>. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
محمد زاهد کوثری نیز در مقدمهاش به دیدگاه برخی از فلاسفه در مسائل دشوار مانند ادعای متصف نشدن باری تعالی جز به صفات سلبی، اشاره کرده است. موضوعاتی که بسیاری اوقات قائلش را به هلاکت میکشاند. نویسنده در این کتاب به این سؤالات دشوار پاسخ گفته و به اعتقاد کوثری تلاش کرده که در عین اینکه آرای فلاسفه را در این موضوعات بیان میکند، در حد توان به اندازه مویی از حدود شرعی الهی تخطی نکند<ref>ر.ک: مقدمه محمد زاهد کوثری، ص12-11</ref>. | محمد زاهد کوثری نیز در مقدمهاش به دیدگاه برخی از فلاسفه در مسائل دشوار مانند ادعای متصف نشدن باری تعالی جز به صفات سلبی، اشاره کرده است. موضوعاتی که بسیاری اوقات قائلش را به هلاکت میکشاند. نویسنده در این کتاب به این سؤالات دشوار پاسخ گفته و به اعتقاد کوثری تلاش کرده که در عین اینکه آرای فلاسفه را در این موضوعات بیان میکند، در حد توان به اندازه مویی از حدود شرعی الهی تخطی نکند<ref>ر.ک: مقدمه محمد زاهد کوثری، ص12-11</ref>. | ||
عمر فروخ در صفحات 606-605 کتابش، «تاريخ الفكر العربي»، بهاختصار مروری بر کتاب حدائق داشته که محقق اثر، ملاحظات او را پیش از مقدمه خود آورده است<ref>ر.ک: ملاحظات عمر فروخ بر کتاب الحدائق، ص14</ref>. | عمر فروخ در صفحات 606-605 کتابش، «تاريخ الفكر العربي»، بهاختصار مروری بر کتاب حدائق داشته که محقق اثر، ملاحظات او را پیش از مقدمه خود آورده است.<ref>ر.ک: ملاحظات عمر فروخ بر کتاب الحدائق، ص14</ref>. | ||
محقق در مقدمه تحقیق، از شهر بطلیوس که نویسنده به آنجا منسوب است، روزگار دول طوائف، ابن سید و خاندان و شیوخ و احوالش، مؤلفات [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید]] و کتاب الحدائق سخن گفته است. وی همچنین تاریخچه انتشار کتاب از سال 1940م، در مجله اندلس و وضعیت نسخههای مورد استفاده را با دقت توضیح داده است<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص28-15</ref>. | محقق در مقدمه تحقیق، از شهر بطلیوس که نویسنده به آنجا منسوب است، روزگار دول طوائف، ابن سید و خاندان و شیوخ و احوالش، مؤلفات [[بطلیوسی، عبدالله بن محمد|ابن سید]] و کتاب الحدائق سخن گفته است. وی همچنین تاریخچه انتشار کتاب از سال 1940م، در مجله اندلس و وضعیت نسخههای مورد استفاده را با دقت توضیح داده است.<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص28-15</ref>. | ||
نویسنده در مقدمهاش بر کتاب، برخی از سؤالات و موضوعات پیچیده، مانند این سؤال که: «چه برهانی بر بقای نفس ناطقه پس از موت وجود دارد؟» را مطرح کرده و وعده کرده که در این کتاب بهقدر علم و فهمش، به تبیین این مسائل بپردازد<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص34-33</ref>. | نویسنده در مقدمهاش بر کتاب، برخی از سؤالات و موضوعات پیچیده، مانند این سؤال که: «چه برهانی بر بقای نفس ناطقه پس از موت وجود دارد؟» را مطرح کرده و وعده کرده که در این کتاب بهقدر علم و فهمش، به تبیین این مسائل بپردازد<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص34-33</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
مبحث «علم خداوند»، از مباحث پیچیده و پرگفتگوی «الهیات به معنای اخص» است. شک نیست کـه مـا مـأمور رسیدن به کنه ذات و صفات خدا و درک آن نیستیم و اساساً این امر خارج از توان انسان است، ولی مـأمور به کسب معرفت در این امور از راه الهامگیری عقل از کتاب و سنت هستیم و چنین نیست که در کـسب معرفت نسبت به ذات و صـفات خـداوند صرفاً باید مقلد و متعبد باشیم. در باب صفات خداوند، برخی گفتهاند چون شناخت ما از صفات حق از روی صفات انسانهاست، بنابراین ما خدا را از انسانها قیاس میگیریم و در واقع خدا را به انسان تشبیه میکنیم و خـداوند از چنین تشبیهی که تشبیه خالق به مخلوق و نامتناهی به متناهی است، منزه است؛ '''ليس كمثله شيء''' (الشوری: 11)؛ پس باید راه تنزیه را بپوییم. حداکثر این است که اگر صفات ثبوتی را بـه کـار میبریم آنها را بهنحو سلبی تأویل کنیم<ref>ر.ک: مطهری، علی، ص344</ref>. | مبحث «علم خداوند»، از مباحث پیچیده و پرگفتگوی «الهیات به معنای اخص» است. شک نیست کـه مـا مـأمور رسیدن به کنه ذات و صفات خدا و درک آن نیستیم و اساساً این امر خارج از توان انسان است، ولی مـأمور به کسب معرفت در این امور از راه الهامگیری عقل از کتاب و سنت هستیم و چنین نیست که در کـسب معرفت نسبت به ذات و صـفات خـداوند صرفاً باید مقلد و متعبد باشیم. در باب صفات خداوند، برخی گفتهاند چون شناخت ما از صفات حق از روی صفات انسانهاست، بنابراین ما خدا را از انسانها قیاس میگیریم و در واقع خدا را به انسان تشبیه میکنیم و خـداوند از چنین تشبیهی که تشبیه خالق به مخلوق و نامتناهی به متناهی است، منزه است؛ '''ليس كمثله شيء''' (الشوری: 11)؛ پس باید راه تنزیه را بپوییم. حداکثر این است که اگر صفات ثبوتی را بـه کـار میبریم آنها را بهنحو سلبی تأویل کنیم<ref>ر.ک: مطهری، علی، ص344</ref>. | ||
نویسنده در ششمین باب کتاب، به این موضوع پرداخته و چنین مینویسد: بسیاری از فلاسفه چنین تصور کردهاند که منظور از عبارت «خداوند تنها به ذات خود علم دارد»، آن است که خداوند به غیر خود عالم نیست. برخی دیگر که از اتصاف خداوند به صفت عالم نبودن به غیر خود پرهیز کرده و آن را بزرگ شمردهاند، چنین تصور کردهاند که خداوند عالم به کلیات است نه جزئیات. گروهی دیگر خداوند را عالم به کلیات و جزئیات به علم کلی میدانستهاند. این قول سوم نزدیکترین گفتار به حق است، اما دو قول دیگر اشتباهی آشکار و جهل به صفات باری جل جلاله و سوء تفسیر از کلام قدمای فلاسفه است. وی سپس برای این کلام چهار معنا ذکر کرده و به بررسی آنها پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص108-107</ref>. | نویسنده در ششمین باب کتاب، به این موضوع پرداخته و چنین مینویسد: بسیاری از فلاسفه چنین تصور کردهاند که منظور از عبارت «خداوند تنها به ذات خود علم دارد»، آن است که خداوند به غیر خود عالم نیست. برخی دیگر که از اتصاف خداوند به صفت عالم نبودن به غیر خود پرهیز کرده و آن را بزرگ شمردهاند، چنین تصور کردهاند که خداوند عالم به کلیات است نه جزئیات. گروهی دیگر خداوند را عالم به کلیات و جزئیات به علم کلی میدانستهاند. این قول سوم نزدیکترین گفتار به حق است، اما دو قول دیگر اشتباهی آشکار و جهل به صفات باری جل جلاله و سوء تفسیر از کلام قدمای فلاسفه است. وی سپس برای این کلام چهار معنا ذکر کرده و به بررسی آنها پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص108-107</ref>. | ||
در آخرین باب کتاب، موضوع حیات نفس ناطقه بعد از مفارقت از جسم مطرح شده است. ابن سید ابتدا نفوس سهگانه را به سه بخش نباتی، حیوانی و ناطقه تقسیم میکند، سپس عدم نفس نباتی و حیوانی را پس از مرگ مورد اتفاق فلاسفه و عدم نفس ناطقه که عاقل و ممیز است را اختلافی میداند. گروهی از فلاسفه تصور کردهاند که نفس ناطقه نیز با فراقت از جسم مانند نفس نباتی و حیوانی معدوم میشود. گروهی نیز مانند سقراط و ارسطو و افلاطون قائل به وجود آن پس از مرگ شدهاند. همه شرایع نیز بر این موضوع دلالت دارند<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>. | در آخرین باب کتاب، موضوع حیات نفس ناطقه بعد از مفارقت از جسم مطرح شده است. ابن سید ابتدا نفوس سهگانه را به سه بخش نباتی، حیوانی و ناطقه تقسیم میکند، سپس عدم نفس نباتی و حیوانی را پس از مرگ مورد اتفاق فلاسفه و عدم نفس ناطقه که عاقل و ممیز است را اختلافی میداند. گروهی از فلاسفه تصور کردهاند که نفس ناطقه نیز با فراقت از جسم مانند نفس نباتی و حیوانی معدوم میشود. گروهی نیز مانند سقراط و ارسطو و افلاطون قائل به وجود آن پس از مرگ شدهاند. همه شرایع نیز بر این موضوع دلالت دارند<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
نویسنده سپس ذکر ادله شرعی را مناسب موضوع کتاب ندانسته است، اما هشت برهان فلسفی بر آن اقامه میکند<ref>ر.ک: همان، ص132-124</ref>. | نویسنده سپس ذکر ادله شرعی را مناسب موضوع کتاب ندانسته است، اما هشت برهان فلسفی بر آن اقامه میکند<ref>ر.ک: همان، ص132-124</ref>. | ||
در انتهای کتاب، مقدمهای که خاورشناس اسپانیایی میگوئل آسین پالاسیوس بر اولین چاپ کتاب نوشته، ارائه شده است. سیمون حایک این مقدمه را ترجمه کرده و همراه با ذکر شرح حال و تألیفات پالاسیوس ارائه نموده است. این ترجمه با تأخیر به دست محقق اثر رسیده؛ لذا آن را به آخر کتاب ملحق کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص135؛ مقدمه محقق، ص25، پاورقی 1</ref>. | در انتهای کتاب، مقدمهای که خاورشناس اسپانیایی میگوئل آسین پالاسیوس بر اولین چاپ کتاب نوشته، ارائه شده است. سیمون حایک این مقدمه را ترجمه کرده و همراه با ذکر شرح حال و تألیفات پالاسیوس ارائه نموده است. این ترجمه با تأخیر به دست محقق اثر رسیده؛ لذا آن را به آخر کتاب ملحق کرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص135؛ مقدمه محقق، ص25، پاورقی 1</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش