پرش به محتوا

ابن سینا، حسین بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ اکتبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'يك' به 'یک'
جز (جایگزینی متن - '؛م' به '؛ م')
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
خط ۴۴: خط ۴۴:


==ولادت==
==ولادت==
در حدود 370ق در بخارا زاده شد. پدرش از اهالى بلخ بود و در دوران فرمانروايى نوح بن منصور سامانى (366-387 ق) به بخارا رفت و در آنجا در يكى از مهم ترين قريه‌ها به نام خرمثين در دستگاه ادارى به كار پرداخت. او از قريه‌اى در نزدیکى آنجا، به نام افشنه زنى ستاره نام را به همسرى گرفت و در آنجا اقامت گزيد.  
در حدود 370ق در بخارا زاده شد. پدرش از اهالى بلخ بود و در دوران فرمانروايى نوح بن منصور سامانى (366-387 ق) به بخارا رفت و در آنجا در یکى از مهم ترين قريه‌ها به نام خرمثين در دستگاه ادارى به كار پرداخت. او از قريه‌اى در نزدیکى آنجا، به نام افشنه زنى ستاره نام را به همسرى گرفت و در آنجا اقامت گزيد.  


ابن سينا در آنجا به جهان چشم گشود. پنج سال پس از آن برادر كهترش به نام محمود به دنيا آمد.
ابن سينا در آنجا به جهان چشم گشود. پنج سال پس از آن برادر كهترش به نام محمود به دنيا آمد.
خط ۵۰: خط ۵۰:
==کسب علم و دانش==
==کسب علم و دانش==


ابن سينا نخست به آموختن قرآن و ادبيات پرداخت و ده ساله بود كه همۀ قرآن و بسيارى از مباحث ادبى را فرا گرفته و سبب شگفتى ديگران شده بود. در اين ميان پدر وى دعوت يكى از داعيان مصرى اسماعيليان را پذيرفته بود و از پيروان ايشان به شمار مى‌رفت. برادر ابن سينا نيز از آنان بود. پدر، ابن سينا را نيز به آيين اسماعيليان دعوت مى‌كرد، اما وى هرچند به سخنان آنان گوش مى‌داد و گفته‌هايشان را در بارۀ عقل و نفس مى‌فهميد، نمى‌توانست آيين ايشان را بپذيرد و پيرو آنان شود. پدرش رسائل اخوان الصفا را مطالعه مى‌كرد و ابن سينا نيز گاه به مطالعۀ آنها مى‌پرداخت. سپس پدرش وى را نزد سبزى فروشى به نام محمود مساحى كه از حساب هندى آگاه بود، فرستاد و ابن سينا از وى اين فن را آموخت.
ابن سينا نخست به آموختن قرآن و ادبيات پرداخت و ده ساله بود كه همۀ قرآن و بسيارى از مباحث ادبى را فرا گرفته و سبب شگفتى ديگران شده بود. در اين ميان پدر وى دعوت یکى از داعيان مصرى اسماعيليان را پذيرفته بود و از پيروان ايشان به شمار مى‌رفت. برادر ابن سينا نيز از آنان بود. پدر، ابن سينا را نيز به آيين اسماعيليان دعوت مى‌كرد، اما وى هرچند به سخنان آنان گوش مى‌داد و گفته‌هايشان را در بارۀ عقل و نفس مى‌فهميد، نمى‌توانست آيين ايشان را بپذيرد و پيرو آنان شود. پدرش رسائل اخوان الصفا را مطالعه مى‌كرد و ابن سينا نيز گاه به مطالعۀ آنها مى‌پرداخت. سپس پدرش وى را نزد سبزى فروشى به نام محمود مساحى كه از حساب هندى آگاه بود، فرستاد و ابن سينا از وى اين فن را آموخت.


در اين هنگام دانشمندى به نام ابوعبداللّه (حسين بن ابراهيم الطبرى) ناتلى كه مدعى فلسفه دانى بود، به بخارا آمد. پدر ابن سينا وى را در خانۀ خود جاى داد و ابن سينا نزد او به آموختن فلسفه پرداخت. وى پيش از آمدن ناتلى به بخارا، نزد مردى به نام اسماعيل زاهد فقه آموخته و در اين زمينه سخت جویا و پویا و با همۀ شيوه‌هاى اعتراض، به روش فقيهان آشنا شده بود.  
در اين هنگام دانشمندى به نام ابوعبداللّه (حسين بن ابراهيم الطبرى) ناتلى كه مدعى فلسفه دانى بود، به بخارا آمد. پدر ابن سينا وى را در خانۀ خود جاى داد و ابن سينا نزد او به آموختن فلسفه پرداخت. وى پيش از آمدن ناتلى به بخارا، نزد مردى به نام اسماعيل زاهد فقه آموخته و در اين زمينه سخت جویا و پویا و با همۀ شيوه‌هاى اعتراض، به روش فقيهان آشنا شده بود.  


آنگاه ابن سينا نزد ناتلى به خواندن «مدخل منطق [[ارسطو]]» (ايساگوگه ايساغوجى) اثر پرفوريوس فيلسوف نوافلاطونى (234-301 يا 305 م) پرداخت و در اين راه تا بدانجا پيش رفت كه نكات تازه‌اى كشف مى‌كرد و سبب شگفتى بسيار استادش مى‌شد چنانكه وى پدر ابن سينا را وادار ساخت كه فرزندش را يكباره و تنها در راه دانش مشغول كند. ابن سينا بخشهاى سادۀ منطق را نزد ناتلى فرا گرفت، اما او را در بارۀ دقايق اين دانش ناآگاه يافت، از اين رو به خواندن کتابهاى منطق [[ارسطو]] و مطالعۀ شرحهاى ديگران بر آنها پرداخت، تا اينكه در اين دانش چيره دست شد. وى همزمان کتاب «عناصر يا اصول هندسه» اثر اقليدس (يوكلايدس) رياضى‌دان مشهور يونانى (سدۀ 4 و 3ق م) را اندكى نزد ناتلى خواند و سپس بقيۀ مسائل کتاب را نزد خود خواند و آنها را حل كرد. سپس خواندن کتاب معروف المجسطى (مگيسته سونتاكسيس) اثر بطلميوس (كلاوديوس پتولمايوس) ستاره شناس بزرگ يونانى (ثلث دوم سدۀ 2ق م) را نزد ناتلى آغاز كرد و پس از خواندن مقدمات و رسيدن به شكلهاى هندسى آن، ناتلى به وى گفت كه بقيۀ کتاب را خودش بخواند و مسائل آن را حل كند و مشكلات را از وى بپرسد، اما به اين كار نپرداخت و ابن سينا نزد خودش مسائل آن را حل كرد، چنانكه بسيارى از مشكلها را ناتلى نمى‌دانست، مگر پس از آنكه ابن سينا آنها را برای وى توضيح مى‌داد. در اين هنگام، ناتلى بخارا را به قصد گرگانج و رسيدن به دربار ابوعلى مأمون بن محمد خوارزمشاه، ترك كرد.  
آنگاه ابن سينا نزد ناتلى به خواندن «مدخل منطق [[ارسطو]]» (ايساگوگه ايساغوجى) اثر پرفوريوس فيلسوف نوافلاطونى (234-301 يا 305 م) پرداخت و در اين راه تا بدانجا پيش رفت كه نكات تازه‌اى كشف مى‌كرد و سبب شگفتى بسيار استادش مى‌شد چنانكه وى پدر ابن سينا را وادار ساخت كه فرزندش را یکباره و تنها در راه دانش مشغول كند. ابن سينا بخشهاى سادۀ منطق را نزد ناتلى فرا گرفت، اما او را در بارۀ دقايق اين دانش ناآگاه يافت، از اين رو به خواندن کتابهاى منطق [[ارسطو]] و مطالعۀ شرحهاى ديگران بر آنها پرداخت، تا اينكه در اين دانش چيره دست شد. وى همزمان کتاب «عناصر يا اصول هندسه» اثر اقليدس (يوكلايدس) رياضى‌دان مشهور يونانى (سدۀ 4 و 3ق م) را اندكى نزد ناتلى خواند و سپس بقيۀ مسائل کتاب را نزد خود خواند و آنها را حل كرد. سپس خواندن کتاب معروف المجسطى (مگيسته سونتاكسيس) اثر بطلميوس (كلاوديوس پتولمايوس) ستاره شناس بزرگ يونانى (ثلث دوم سدۀ 2ق م) را نزد ناتلى آغاز كرد و پس از خواندن مقدمات و رسيدن به شكلهاى هندسى آن، ناتلى به وى گفت كه بقيۀ کتاب را خودش بخواند و مسائل آن را حل كند و مشكلات را از وى بپرسد، اما به اين كار نپرداخت و ابن سينا نزد خودش مسائل آن را حل كرد، چنانكه بسيارى از مشكلها را ناتلى نمى‌دانست، مگر پس از آنكه ابن سينا آنها را برای وى توضيح مى‌داد. در اين هنگام، ناتلى بخارا را به قصد گرگانج و رسيدن به دربار ابوعلى مأمون بن محمد خوارزمشاه، ترك كرد.  


در اين ميان ابن سينا نزد خود به خواندن و آموختن متون و شرحهاى کتابهايى در طبیعیات و الهيات پرداخت تا به گفتۀ خودش «درهاى دانش به رویش گشوده شد». آنگاه به دانش پزشكى گرايش يافت و خواندن کتابهايى را در اين زمينه آغاز كرد. وى پزشكى را دانشى مى‌شمارد كه دشوار نيست و بدين سان مى‌گوید كه وى در اندك زمانى در آن مبرّز شده، چنانكه پزشكان برجسته نزد او آموختن پزشكى را آغاز كردند.
در اين ميان ابن سينا نزد خود به خواندن و آموختن متون و شرحهاى کتابهايى در طبیعیات و الهيات پرداخت تا به گفتۀ خودش «درهاى دانش به رویش گشوده شد». آنگاه به دانش پزشكى گرايش يافت و خواندن کتابهايى را در اين زمينه آغاز كرد. وى پزشكى را دانشى مى‌شمارد كه دشوار نيست و بدين سان مى‌گوید كه وى در اندك زمانى در آن مبرّز شده، چنانكه پزشكان برجسته نزد او آموختن پزشكى را آغاز كردند.
خط ۶۰: خط ۶۰:
خود ابن سينا نيز به درمان بيماران مى‌پرداخت و در اين رهگذر شيوه‌هايى درمانى، برگرفته از تجربه، بر وى آشكار مى‌شد كه به گفتۀ خودش نمى‌توان آنها را وصف كرد. وى همزمان به مطالعات خود در فقه و مناظره با ديگران در اين زمينه ادامه مى‌داد. وى در اين هنگام 16 ساله بوده است.  
خود ابن سينا نيز به درمان بيماران مى‌پرداخت و در اين رهگذر شيوه‌هايى درمانى، برگرفته از تجربه، بر وى آشكار مى‌شد كه به گفتۀ خودش نمى‌توان آنها را وصف كرد. وى همزمان به مطالعات خود در فقه و مناظره با ديگران در اين زمينه ادامه مى‌داد. وى در اين هنگام 16 ساله بوده است.  


پس از آن، ابن سينا يك سال و نيم ديگر به آموختن و خواندن پرداخت. بار ديگر خواندن کتابهاى منطق و همۀ بخشهاى فلسفه را از سر گرفت. وى در اين ميان حتى يك شب را در سراسر آن نمى‌خوابيد و روزها نيز جز به كار خواندن و آموختن نمى‌پرداخت. انبوهى از دسته‌هاى كاغذ در برابر خود مى‌نهاد و مسائل گوناگون را برای خود مطرح مى‌كرد و در هر مسأله‌اى مقدمات قياس و شروط آن را در نظر مى‌گرفت.  
پس از آن، ابن سينا یک سال و نيم ديگر به آموختن و خواندن پرداخت. بار ديگر خواندن کتابهاى منطق و همۀ بخشهاى فلسفه را از سر گرفت. وى در اين ميان حتى یک شب را در سراسر آن نمى‌خوابيد و روزها نيز جز به كار خواندن و آموختن نمى‌پرداخت. انبوهى از دسته‌هاى كاغذ در برابر خود مى‌نهاد و مسائل گوناگون را برای خود مطرح مى‌كرد و در هر مسأله‌اى مقدمات قياس و شروط آن را در نظر مى‌گرفت.  


هر گاه نيز با قياسى رو به رو مى‌شد كه نمى‌توانست به «حد اوسط» آن دست يابد، برمى‌خاست و به مسجد مى‌رفت و نماز مى‌گزارد و از خداوند حل مشكل خویش را خواستار مى‌شد تا بر وى گشوده مى‌گشت. آنگاه شب هنگام به خانه باز مى‌گشت، چراغ پيش روى مى‌نهاد و به خواندن و نوشتن مشغول مى‌شد؛ هرگاه كه خواب بر چشمانش چيره مى‌شد يا احساس ناتوانى در تن خود مى‌كرد، پياله‌اى شراب مى‌نوشيد (برخى معتقدند كه در اينجا شراب مطلق نوشيدنى است) و توان خود را باز مى‌يافت و بار ديگر به خواندن مى‌پرداخت.  
هر گاه نيز با قياسى رو به رو مى‌شد كه نمى‌توانست به «حد اوسط» آن دست يابد، برمى‌خاست و به مسجد مى‌رفت و نماز مى‌گزارد و از خداوند حل مشكل خویش را خواستار مى‌شد تا بر وى گشوده مى‌گشت. آنگاه شب هنگام به خانه باز مى‌گشت، چراغ پيش روى مى‌نهاد و به خواندن و نوشتن مشغول مى‌شد؛ هرگاه كه خواب بر چشمانش چيره مى‌شد يا احساس ناتوانى در تن خود مى‌كرد، پياله‌اى شراب مى‌نوشيد (برخى معتقدند كه در اينجا شراب مطلق نوشيدنى است) و توان خود را باز مى‌يافت و بار ديگر به خواندن مى‌پرداخت.  


به گفتۀ خودش «هرگاه خوابش مى‌برد، خود آن مسائل را در خواب مى‌ديد و بسيارى از آنها بر وى روشن و آشكار مى‌شد.» ابن سينا بدين شيوه پيش مى‌رفت تا بر همۀ دانشها آگاهى يافت و به اندازۀ توانايى انسانى، بر آنها چيره گرديد، چنانكه خود مى‌گوید: «آنچه در آن زمان مى‌دانستم، به همان گونه است كه اكنون مى‌دانم و تا به امروز چيزى بر آن نيفزوده‌ام.» ابن سينا در اين هنگام نزدیک به 18 سال داشته، در منطق، طبیعیات و رياضيات چيره‌دست بوده است و آنگاه بر الهيات روى آورده و به خواندن کتاب متافيزيك (ما بعد الطبيعة) [[ارسطو]] پرداخته و حتى به گفتۀ خودش 40 بار آن را خوانده بوده، چنانكه متن آن را از بر داشته، اما هنوز محتوا و مقصود آن را نمى‌فهميده است. وى از خود نااميد شده و به خود مى‌گفته است «اين کتابى است كه راهى به سوى فهميدن آن نيست» تا اينكه روزى در بازار کتاب فروشان، مردى کتابى را به بهاى ارزان بر او عرضه مى‌كند كه وى پس از ترديد آن را مى‌خرد؛ اين همان کتاب ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در بارۀ اغراض ما بعد الطبيعة بوده است. پس از خواندن آن مقصود و محتواى آن کتاب بر وى روشن مى‌شود.
به گفتۀ خودش «هرگاه خوابش مى‌برد، خود آن مسائل را در خواب مى‌ديد و بسيارى از آنها بر وى روشن و آشكار مى‌شد.» ابن سينا بدين شيوه پيش مى‌رفت تا بر همۀ دانشها آگاهى يافت و به اندازۀ توانايى انسانى، بر آنها چيره گرديد، چنانكه خود مى‌گوید: «آنچه در آن زمان مى‌دانستم، به همان گونه است كه اكنون مى‌دانم و تا به امروز چيزى بر آن نيفزوده‌ام.» ابن سينا در اين هنگام نزدیک به 18 سال داشته، در منطق، طبیعیات و رياضيات چيره‌دست بوده است و آنگاه بر الهيات روى آورده و به خواندن کتاب متافيزیک (ما بعد الطبيعة) [[ارسطو]] پرداخته و حتى به گفتۀ خودش 40 بار آن را خوانده بوده، چنانكه متن آن را از بر داشته، اما هنوز محتوا و مقصود آن را نمى‌فهميده است. وى از خود نااميد شده و به خود مى‌گفته است «اين کتابى است كه راهى به سوى فهميدن آن نيست» تا اينكه روزى در بازار کتاب فروشان، مردى کتابى را به بهاى ارزان بر او عرضه مى‌كند كه وى پس از ترديد آن را مى‌خرد؛ اين همان کتاب ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در بارۀ اغراض ما بعد الطبيعة بوده است. پس از خواندن آن مقصود و محتواى آن کتاب بر وى روشن مى‌شود.


==ورود به دنياى سياست==
==ورود به دنياى سياست==




فرمانرواى بخارا در اين زمان نوح بن منصور سامانى بوده است. وى دچار يك بيمارى مى‌شود كه پزشكان در درمان آن درمانده بودند. در اين ميان نام ابن سينا به دانشورى مشهور شده بود. پزشكان نام او را نزد آن فرمانروا به ميان آوردند و از او خواستند كه ابن سينا را به حضور بخواند.  
فرمانرواى بخارا در اين زمان نوح بن منصور سامانى بوده است. وى دچار یک بيمارى مى‌شود كه پزشكان در درمان آن درمانده بودند. در اين ميان نام ابن سينا به دانشورى مشهور شده بود. پزشكان نام او را نزد آن فرمانروا به ميان آوردند و از او خواستند كه ابن سينا را به حضور بخواند.  


ابن سينا نزد بيمار رفت و با پزشكان در مداواى وى شركت كرد و از آن پس در شمار پيرامونيان و نزدیک ان نوح بن منصور در آمد. ابن سينا روزى از وى اجازه خواست كه به کتابخانۀ بزرگ و مشهور وى راه يابد، اين اجازه به او داده شد و ابن سينا در آنجا کتابهاى بسيارى را در دانشهاى گوناگون يافت كه نامهاى بسيارى از آنها را كسى نشنيده و خود وى نيز، هم پيش و هم پس از آن، آنها را نديده بود.  
ابن سينا نزد بيمار رفت و با پزشكان در مداواى وى شركت كرد و از آن پس در شمار پيرامونيان و نزدیک ان نوح بن منصور در آمد. ابن سينا روزى از وى اجازه خواست كه به کتابخانۀ بزرگ و مشهور وى راه يابد، اين اجازه به او داده شد و ابن سينا در آنجا کتابهاى بسيارى را در دانشهاى گوناگون يافت كه نامهاى بسيارى از آنها را كسى نشنيده و خود وى نيز، هم پيش و هم پس از آن، آنها را نديده بود.  
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
ابن سينا مدتى را در همدان گذرانيد و تاج الملك در اين ميان وى را با مواعيد زيبا سرگرم مى‌داشت. سپس ابن سينا تصميم گرفت كه همدان را به قصد اصفهان ترك كند. وى به همراهى شاگردش جوزجانى و دو برده، با لباس مبدل و در جامۀ صوفيان روانه شد و پس از تحمل سختيهاى بسيار راه به جايى به نام طيران (يا طهران يا طبران) در نزدیکى اصفهان رسيد.  
ابن سينا مدتى را در همدان گذرانيد و تاج الملك در اين ميان وى را با مواعيد زيبا سرگرم مى‌داشت. سپس ابن سينا تصميم گرفت كه همدان را به قصد اصفهان ترك كند. وى به همراهى شاگردش جوزجانى و دو برده، با لباس مبدل و در جامۀ صوفيان روانه شد و پس از تحمل سختيهاى بسيار راه به جايى به نام طيران (يا طهران يا طبران) در نزدیکى اصفهان رسيد.  


اين محل اكنون يكى از روستاهاى حومۀ اصفهان و در سمت شمال محلۀ آب بخشان، متصل به شهر است و بيدآباد و تيران (آهنگران) نام دارد. اصل نام آن از تير فارسی به معناى سيّارۀ عطارد با الف و نون نسبت است.همايى، 241، حاشيه
اين محل اكنون یکى از روستاهاى حومۀ اصفهان و در سمت شمال محلۀ آب بخشان، متصل به شهر است و بيدآباد و تيران (آهنگران) نام دارد. اصل نام آن از تير فارسی به معناى سيّارۀ عطارد با الف و نون نسبت است.همايى، 241، حاشيه


دوستان ابن سينا و نيز ياران و نديمان علاء الدوله كه از آمدن ابن سينا آگاه شده بودند به پيشواز وى آمدند و جامه‌ها و مركوبهاى ویژه به همراه آوردند. وى در اصفهان در خانۀ مردى به نام عبداللّه بن بى بى در محله‌اى به نام كوى گنبد فرود آمد. آن خانه اثاثه و فرش و وسايل كافى داشته است. از اين هنگام به بعد (414 ق) دوران چهارده پانزده سالۀ زندگى آرام و خلاّق ابن سينا آغاز مى‌شود. وى اكنون از نزدیک ان و همنشينان علاء الدوله بود كه مردى دانش دوست و دانشمند پرور به شمار مى‌رفت.  
دوستان ابن سينا و نيز ياران و نديمان علاء الدوله كه از آمدن ابن سينا آگاه شده بودند به پيشواز وى آمدند و جامه‌ها و مركوبهاى ویژه به همراه آوردند. وى در اصفهان در خانۀ مردى به نام عبداللّه بن بى بى در محله‌اى به نام كوى گنبد فرود آمد. آن خانه اثاثه و فرش و وسايل كافى داشته است. از اين هنگام به بعد (414 ق) دوران چهارده پانزده سالۀ زندگى آرام و خلاّق ابن سينا آغاز مى‌شود. وى اكنون از نزدیک ان و همنشينان علاء الدوله بود كه مردى دانش دوست و دانشمند پرور به شمار مى‌رفت.  
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
شبهاى جمعه مجلس مناظره‌اى در حضور وى تشكيل مى‌شد كه ابن سينا و دانشمندان ديگر در آن شركت مى‌كردند، ابن سينا در همۀ دانشها سرآمد ايشان بود. وى در اصفهان کتاب شفا را با نوشتن بخشهاى «منطق»، «مجسطى»، «اقليدس»، «رياضيات» و «موسيقى» به پایان رسانيد، جز دو بخش «گياهان» و «جانوران» (كه آنها را هنگامى كه علاء الدوله به شاپورخواست، واقع در جنوب همدان و غرب اصفهان، حمله كرد و ابن سينا نيز همراه وى بود، در ميان راه نوشت). کتاب النجاة نيز در همين سفر و در ميان راه نوشته شده بود.  
شبهاى جمعه مجلس مناظره‌اى در حضور وى تشكيل مى‌شد كه ابن سينا و دانشمندان ديگر در آن شركت مى‌كردند، ابن سينا در همۀ دانشها سرآمد ايشان بود. وى در اصفهان کتاب شفا را با نوشتن بخشهاى «منطق»، «مجسطى»، «اقليدس»، «رياضيات» و «موسيقى» به پایان رسانيد، جز دو بخش «گياهان» و «جانوران» (كه آنها را هنگامى كه علاء الدوله به شاپورخواست، واقع در جنوب همدان و غرب اصفهان، حمله كرد و ابن سينا نيز همراه وى بود، در ميان راه نوشت). کتاب النجاة نيز در همين سفر و در ميان راه نوشته شده بود.  


بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، علاء الدوله چند بار به شاپورخواست حمله كرده بود، از جمله در سالهاى 417ق و 421ق و 423ق نك:حوادث اين سالها، اما از سوى ديگر جوزجانى مى‌گوید كه ابن سينا هنگام به پایان رساندن کتاب شفا چهل ساله بوده است. (ص 3) اكنون اگر سال تولد ابن سينا را 370ق بدانيم تاريخ پایان نوشتن شفا 410ق مى‌شود، مگر اينكه فرض كنيم كه مقصود جوزجانى پایان بخشهاى «نبات» و «حيوان» شفا بوده است كه چنانكه اشاره شد، ابن سينا نوشتن آنها را در همراهى علاء الدوله در يكى از حمله‌هاى او به شاپورخواست، و احتمالا در 421 ق/ در ميان راه به پایان رسانده بوده است.
بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، علاء الدوله چند بار به شاپورخواست حمله كرده بود، از جمله در سالهاى 417ق و 421ق و 423ق نك:حوادث اين سالها، اما از سوى ديگر جوزجانى مى‌گوید كه ابن سينا هنگام به پایان رساندن کتاب شفا چهل ساله بوده است. (ص 3) اكنون اگر سال تولد ابن سينا را 370ق بدانيم تاريخ پایان نوشتن شفا 410ق مى‌شود، مگر اينكه فرض كنيم كه مقصود جوزجانى پایان بخشهاى «نبات» و «حيوان» شفا بوده است كه چنانكه اشاره شد، ابن سينا نوشتن آنها را در همراهى علاء الدوله در یکى از حمله‌هاى او به شاپورخواست، و احتمالا در 421 ق/ در ميان راه به پایان رسانده بوده است.


ابن سينا کتاب الانصاف را نيز در اصفهان تأليف كرده بود، اما اين کتاب در حملۀ سلطان مسعود غزنوى به اصفهان و تصرف آن از ميان رفت. مسعود غزنوى (حك 421-432 ق) در 421ق به اصفهان حمله كرد و شهر را به تصرف در آورد. سپاهيان وى، پس از كشتار فراوان به تاراج اموال علاء الدوله و نيز خانۀ ابن سينا دست زدند و اموال و کتابهاى وى را غارت كردند و سپس آنها را به شهر غزنه فرستادند. اين کتابها در 545ق به دست سربازان علاء‌الدين جهانسوز غورى به آتش كشيده شدند.  
ابن سينا کتاب الانصاف را نيز در اصفهان تأليف كرده بود، اما اين کتاب در حملۀ سلطان مسعود غزنوى به اصفهان و تصرف آن از ميان رفت. مسعود غزنوى (حك 421-432 ق) در 421ق به اصفهان حمله كرد و شهر را به تصرف در آورد. سپاهيان وى، پس از كشتار فراوان به تاراج اموال علاء الدوله و نيز خانۀ ابن سينا دست زدند و اموال و کتابهاى وى را غارت كردند و سپس آنها را به شهر غزنه فرستادند. اين کتابها در 545ق به دست سربازان علاء‌الدين جهانسوز غورى به آتش كشيده شدند.  
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:




ابن سينا همچنان در اصفهان روزگار مى‌گذرانيد، تا هنگامى كه علاء الدوله در 427ق به نبرد با تاش فرّاش سپهسالار سلطان مسعود در ناحيۀ كرج (يا كرخ) نزدیک همدان شتافت. ابن سينا كه در اين سفر علاء الدوله را همراهى مى‌كرد، دچار بيمارى قولنج شد و به درمان خود پرداخت و به قصد بهبود هر چه زودتر در يك روز هشت بار خود را تنقيه مى‌كرد و در نتيجه دچار زخم روده شد.  
ابن سينا همچنان در اصفهان روزگار مى‌گذرانيد، تا هنگامى كه علاء الدوله در 427ق به نبرد با تاش فرّاش سپهسالار سلطان مسعود در ناحيۀ كرج (يا كرخ) نزدیک همدان شتافت. ابن سينا كه در اين سفر علاء الدوله را همراهى مى‌كرد، دچار بيمارى قولنج شد و به درمان خود پرداخت و به قصد بهبود هر چه زودتر در یک روز هشت بار خود را تنقيه مى‌كرد و در نتيجه دچار زخم روده شد.  


سپس در همين حال بيمارى به اصفهان برده شد و همچنان به مداواى خود ادامه مى‌داد تا اندكى بهبود يافت، چنانكه توانست در مجلس علاء الدوله حضور يابد. تا اينكه علاء الدوله قصد رفتن به همدان كرد. ابن سينا نيز وى را همراهى كرد، اما در راه بيماريش عود كرد. پس از رسيدن به همدان، وى از معالجۀ خود دست كشيد و پس از چند روز در نخستين جمعۀ رمضان /428ژوئن 1037، در 58 سالگى درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد. نك:گلمن، «زندگانى ابن سينا»، متن عربى، 16-88؛بيهقى، على 38-58
سپس در همين حال بيمارى به اصفهان برده شد و همچنان به مداواى خود ادامه مى‌داد تا اندكى بهبود يافت، چنانكه توانست در مجلس علاء الدوله حضور يابد. تا اينكه علاء الدوله قصد رفتن به همدان كرد. ابن سينا نيز وى را همراهى كرد، اما در راه بيماريش عود كرد. پس از رسيدن به همدان، وى از معالجۀ خود دست كشيد و پس از چند روز در نخستين جمعۀ رمضان /428ژوئن 1037، در 58 سالگى درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد. نك:گلمن، «زندگانى ابن سينا»، متن عربى، 16-88؛بيهقى، على 38-58
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
در بارۀ سرگذشت ابن سينا، در آن بخشى كه خودش آن را برای شاگردش جوزجانى تقرير كرده است و مى‌توان آن را «اتوبيوگرافى» وى ناميد، نكات مبهمى وجود دارد كه شايسته است به آنها اشاره شود.
در بارۀ سرگذشت ابن سينا، در آن بخشى كه خودش آن را برای شاگردش جوزجانى تقرير كرده است و مى‌توان آن را «اتوبيوگرافى» وى ناميد، نكات مبهمى وجود دارد كه شايسته است به آنها اشاره شود.


از يك سو، ابن سينا هنگامى كه به يكى از رویدادهاى زندگیش اشاره مى‌كند، به انگيزه‌هاى عينى و ذهنى آن نمى‌پردازد و زمينۀ تاريخى و زمانى آن را توضيح نمى‌دهد، بلكه با اشاره‌اى كوتاه از كنار آن مى‌گذرد و به ویژه، گویى تعمّد دارد كه پيوند ميان انگيزه‌هاى عينى، يعنى سياسى-اجتماعى يك رویداد زندگیش را با انگيزه‌هاى درونى تصميم خودش، برای خواننده مبهم گذارد و مكررا به تعبيرهايى مانند «ضرورت مرا بر آن داشت كه...» اكتفا مى‌كند و نمى‌گوید كه آن چه «ضرورتى» بوده است. از سوى ديگر گویى زندگى و سرگذشت انديشه‌اى و علمى برای ابن سينا برای او از زندگى بيرونيش از اهميت بيشترى برخوردار بوده است. بنا براین رویدادهاى درونى و تاريخ روحى و عقلى او برایش از «بعد زمان» بيرون بوده است. از اينجاست كه شايد بتوان گمان برد كه چرا وى از تصريح به «تاريخ» (سالهاى) رویدادهاى بيرونى زندگیش خوددارى مى‌كرده است.(در اين‌باره نك:لولينگ،، 513-/496 III  
از یک سو، ابن سينا هنگامى كه به یکى از رویدادهاى زندگیش اشاره مى‌كند، به انگيزه‌هاى عينى و ذهنى آن نمى‌پردازد و زمينۀ تاريخى و زمانى آن را توضيح نمى‌دهد، بلكه با اشاره‌اى كوتاه از كنار آن مى‌گذرد و به ویژه، گویى تعمّد دارد كه پيوند ميان انگيزه‌هاى عينى، يعنى سياسى-اجتماعى یک رویداد زندگیش را با انگيزه‌هاى درونى تصميم خودش، برای خواننده مبهم گذارد و مكررا به تعبيرهايى مانند «ضرورت مرا بر آن داشت كه...» اكتفا مى‌كند و نمى‌گوید كه آن چه «ضرورتى» بوده است. از سوى ديگر گویى زندگى و سرگذشت انديشه‌اى و علمى برای ابن سينا برای او از زندگى بيرونيش از اهميت بيشترى برخوردار بوده است. بنا براین رویدادهاى درونى و تاريخ روحى و عقلى او برایش از «بعد زمان» بيرون بوده است. از اينجاست كه شايد بتوان گمان برد كه چرا وى از تصريح به «تاريخ» (سالهاى) رویدادهاى بيرونى زندگیش خوددارى مى‌كرده است.(در اين‌باره نك:لولينگ،، 513-/496 III  


==كتب و رسالات ابن سينا==
==كتب و رسالات ابن سينا==
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
استعداد وى در فراگيرى و حفظ خوانده‌ها و آموخته‌ها زبانزد همگان بوده است و چنانكه در سرگذشتش ديديم، خود او نيز به توانايى شگرف خویش در يادگيرى در دوران نوجوانيش اشاره مى‌كند. حافظۀ نيرومند وى كار تأليف را نيز بر او آسان مى‌ساخت. شاگردش جوزجانى مى‌گوید هنگامى كه-چنانكه ديديم-ابن سينا متواريا در خانۀ ابوغالب عطّار به سر مى‌برد، از او خواسته بود كه نوشتن بقيۀ کتاب شفا را به پایان رساند و سپس مى‌افزايد كه در اين هنگام، ابن سينا هيچ کتابى يا مرجعى در اختيار نداشت؛هر روز 50 ورق مى‌نوشت، تا اينكه همۀ «طبیعیات» و «الهيات» شفا و سپس بخشى از «منطق» را به پایان آورد. گلمن، 58
استعداد وى در فراگيرى و حفظ خوانده‌ها و آموخته‌ها زبانزد همگان بوده است و چنانكه در سرگذشتش ديديم، خود او نيز به توانايى شگرف خویش در يادگيرى در دوران نوجوانيش اشاره مى‌كند. حافظۀ نيرومند وى كار تأليف را نيز بر او آسان مى‌ساخت. شاگردش جوزجانى مى‌گوید هنگامى كه-چنانكه ديديم-ابن سينا متواريا در خانۀ ابوغالب عطّار به سر مى‌برد، از او خواسته بود كه نوشتن بقيۀ کتاب شفا را به پایان رساند و سپس مى‌افزايد كه در اين هنگام، ابن سينا هيچ کتابى يا مرجعى در اختيار نداشت؛هر روز 50 ورق مى‌نوشت، تا اينكه همۀ «طبیعیات» و «الهيات» شفا و سپس بخشى از «منطق» را به پایان آورد. گلمن، 58


جوزجانى در جاى ديگرى از سرگذشت ابن سينا مى‌گوید «من بيست و پنج سال در خدمت و مصاحبت او بودم و هرگز نديدم كه هرگاه کتاب تازه‌اى به دستش مى‌رسيد، آن را از آغاز تا پایان بخواند، بلكه يك باره به قسمتهاى دشوار و مسائل پيچيدۀ آن و نظريات نویسندۀ کتاب مى‌پرداخت تا به مرتبۀ وى در آن دانش و درجۀ فهم او پى ببرد.» همو، 68  
جوزجانى در جاى ديگرى از سرگذشت ابن سينا مى‌گوید «من بيست و پنج سال در خدمت و مصاحبت او بودم و هرگز نديدم كه هرگاه کتاب تازه‌اى به دستش مى‌رسيد، آن را از آغاز تا پایان بخواند، بلكه یک باره به قسمتهاى دشوار و مسائل پيچيدۀ آن و نظريات نویسندۀ کتاب مى‌پرداخت تا به مرتبۀ وى در آن دانش و درجۀ فهم او پى ببرد.» همو، 68  


برای آگاهى از مجموعۀ نوشته‌هاى اصيل ابن سينا و نوشته‌هاى منسوب به وى، اكنون فهرست جامعى به كوشش يحيى مهدوى در دست است كه ما را از همۀ كوششهاى ديگر در اين راه بى نياز مى‌سازد. نك:مهدوى، فهرست نسخه‌هاى مصنفات ابن سينا در اين فهرست 131 نوشتۀ اصيل از ابن سينا و 111 اثر منسوب به وى يا نوشته‌هايى با عنوانهاى ديگر معرفى شده است. ما در اينجا تنها نوشته‌هاى چاپ شده و ترجمه شده به زبانهاى ديگر را ذكر مى‌كنيم:
برای آگاهى از مجموعۀ نوشته‌هاى اصيل ابن سينا و نوشته‌هاى منسوب به وى، اكنون فهرست جامعى به كوشش يحيى مهدوى در دست است كه ما را از همۀ كوششهاى ديگر در اين راه بى نياز مى‌سازد. نك:مهدوى، فهرست نسخه‌هاى مصنفات ابن سينا در اين فهرست 131 نوشتۀ اصيل از ابن سينا و 111 اثر منسوب به وى يا نوشته‌هايى با عنوانهاى ديگر معرفى شده است. ما در اينجا تنها نوشته‌هاى چاپ شده و ترجمه شده به زبانهاى ديگر را ذكر مى‌كنيم:
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:




#الشفاء:از اين مهم ترين اثر فلسفى ابن سينا، بخشهاى «طبیعیات» و «الهيات» برای نخستين بار يك چاپ سنگى در تهران (1303 ق1886/ م) منتشر شده است. بخش «منطق» و همۀ بخشهاى ديگر آن از 1952 تا 1983‌م به مناسبت هزارۀ تولد ابن سينا، زير نظر ابراهيم مذكور و به كوشش شمارى از محققان ديگر در قاهره منتشر شده است. بخش «برهان» از «منطق» شفا، جداگانه به كوشش عبدالرحمن بدوى در قاهره، 1954‌م (چاپ دوم 1966 م) منتشر شده است. متن عربى و ترجمۀ فرانسوى بخش روان شناسى (کتاب النفس) شفا را، يان باكوش در دو جلد، در 1956‌م در پراگ و متن عربى آن را فضل الرحمن در آكسفورد (انگلستان) منتشر كرده است. ترجمۀ قديمى لاتينى آن نيز برای نخستين بار در 1508‌م در ونيز ايتاليا و چاپ انتقادى جديد آن ترجمه به كوشش سيمون فان ريت در دو جلد زير عنوان «ابن سيناى لاتينى، کتاب در بارۀ روان» در لوون سویس در سالهاى 1968 و 1972‌م همراه مقدمه‌اى در بارۀ نظريات روان شناسى ابن سينا از ج. وربكه منتشر شده است. چاپ انتقادى جديد ترجمۀ لاتينى «الهيات» شفا نيز به كوشش سيمون فان ريت، با مقدمه‌اى از وربكه در دو جلد (ج 1، مقاله 4-1 و ج 2، مقاله 10-5 را در بر مى‌گيرد) در سالهاى 1977 و 1980‌م در لوون سویس انتشار يافته است.  
#الشفاء:از اين مهم ترين اثر فلسفى ابن سينا، بخشهاى «طبیعیات» و «الهيات» برای نخستين بار یک چاپ سنگى در تهران (1303 ق1886/ م) منتشر شده است. بخش «منطق» و همۀ بخشهاى ديگر آن از 1952 تا 1983‌م به مناسبت هزارۀ تولد ابن سينا، زير نظر ابراهيم مذكور و به كوشش شمارى از محققان ديگر در قاهره منتشر شده است. بخش «برهان» از «منطق» شفا، جداگانه به كوشش عبدالرحمن بدوى در قاهره، 1954‌م (چاپ دوم 1966 م) منتشر شده است. متن عربى و ترجمۀ فرانسوى بخش روان شناسى (کتاب النفس) شفا را، يان باكوش در دو جلد، در 1956‌م در پراگ و متن عربى آن را فضل الرحمن در آكسفورد (انگلستان) منتشر كرده است. ترجمۀ قديمى لاتينى آن نيز برای نخستين بار در 1508‌م در ونيز ايتاليا و چاپ انتقادى جديد آن ترجمه به كوشش سيمون فان ريت در دو جلد زير عنوان «ابن سيناى لاتينى، کتاب در بارۀ روان» در لوون سویس در سالهاى 1968 و 1972‌م همراه مقدمه‌اى در بارۀ نظريات روان شناسى ابن سينا از ج. وربكه منتشر شده است. چاپ انتقادى جديد ترجمۀ لاتينى «الهيات» شفا نيز به كوشش سيمون فان ريت، با مقدمه‌اى از وربكه در دو جلد (ج 1، مقاله 4-1 و ج 2، مقاله 10-5 را در بر مى‌گيرد) در سالهاى 1977 و 1980‌م در لوون سویس انتشار يافته است.  
#النّجاة:اين کتاب كه مطالب آن مختصر و گزيده‌اى از مطالب شفا است، از مهم‌ترين نوشته‌هاى ابن سيناست كه فشردۀ فلسفۀ وى را در بر دارد. نخستين بار در 1331 ق1913/ م، به كوشش محيى‌الدين صبرى الكردى و بار دوم در 1357 ق1938/ م، در قاهره منتشر شد. چاپ ديگرى از آن به كوشش محمدتقى دانش پژوه در 1364‌ش در تهران انتشار يافته است. بخش «الهيات» آن به وسيلۀ نعمت اللّه كرم به لاتينى ترجمه و در 1926‌م در رم منتشر شده است. ترجمۀ انگليسى بخش «نفس» (روان شناسى) آن نيز به وسيله فضل الرحمن در کتابش به عنوان «روان شناسى ابن سينا» نخست در 1952‌م و بار دوم در 1981‌م در لندن منتشر شده است.
#النّجاة:اين کتاب كه مطالب آن مختصر و گزيده‌اى از مطالب شفا است، از مهم‌ترين نوشته‌هاى ابن سيناست كه فشردۀ فلسفۀ وى را در بر دارد. نخستين بار در 1331 ق1913/ م، به كوشش محيى‌الدين صبرى الكردى و بار دوم در 1357 ق1938/ م، در قاهره منتشر شد. چاپ ديگرى از آن به كوشش محمدتقى دانش پژوه در 1364‌ش در تهران انتشار يافته است. بخش «الهيات» آن به وسيلۀ نعمت اللّه كرم به لاتينى ترجمه و در 1926‌م در رم منتشر شده است. ترجمۀ انگليسى بخش «نفس» (روان شناسى) آن نيز به وسيله فضل الرحمن در کتابش به عنوان «روان شناسى ابن سينا» نخست در 1952‌م و بار دوم در 1981‌م در لندن منتشر شده است.
#الاشارات و التنبيهات:ظاهرا آخرين نوشتۀ ابن سينا و از برجسته‌ترين آثار اوست. نثر عربى ادبى شيوا از ویژگی‌هاى آن است. نخستين بار به كوشش ژ. فورژه در 1892‌م در ليدن و دومين بار در سه جلد (چهار بخش) همراه با شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصير‌ الدين طوسى]] بر آن، به كوشش سليمان دنيا ميان سالهاى 1957-1960‌م در قاهره منتشر شده است. ترجمۀ فرانسوى آن به وسيلۀ ابن سينا شناس فرانسوى، آن مارى گواشون در 1951‌م در پاريس انتشار يافته است.  
#الاشارات و التنبيهات:ظاهرا آخرين نوشتۀ ابن سينا و از برجسته‌ترين آثار اوست. نثر عربى ادبى شيوا از ویژگی‌هاى آن است. نخستين بار به كوشش ژ. فورژه در 1892‌م در ليدن و دومين بار در سه جلد (چهار بخش) همراه با شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصير‌ الدين طوسى]] بر آن، به كوشش سليمان دنيا ميان سالهاى 1957-1960‌م در قاهره منتشر شده است. ترجمۀ فرانسوى آن به وسيلۀ ابن سينا شناس فرانسوى، آن مارى گواشون در 1951‌م در پاريس انتشار يافته است.  
#کتاب الانصاف:نوشتۀ بزرگى بوده است كه به گفتۀ خود ابن سينا، نزدیک به 28 هزار مسأله را در بر مى‌گرفته است. تنها دست نوشتۀ آن در حملۀ مسعود غزنوى به اصفهان به تاراج رفت. ابن سينا، به گفتۀ خودش، قصد داشته است كه اگر فرصتى و فراغتى يابد آن را دوباره بنویسد، اما ظاهرا به اين كار موفق نشده است. پاره‌هايى از اين نوشته را عبدالرحمن بدوى يافته و در مجموعه‌اى به نام [[ارسطو]] عند العرب، (قاهره، 1947 م:چاپ دوم، كویت، 1978 م) منتشر كرده است (نك:ص 121، سطر 7) در اين مجموعه همچنين شرح ابن سينا بر کتاب دوازدهم متافيزيك (ما بعد الطبيعۀ) [[ارسطو]] (صص 22-33) و شرح وى بر تكه‌هايى از اثر لوجيا منسوب به [[ارسطو]] (صص 35-74) و پاره‌هايى از کتاب المباحثات ابن سينا (صص 122-239) و نيز تعليقات بر حواشى کتاب النفس [[ارسطو]] (صص 75-116) يافت مى‌شود.  
#کتاب الانصاف:نوشتۀ بزرگى بوده است كه به گفتۀ خود ابن سينا، نزدیک به 28 هزار مسأله را در بر مى‌گرفته است. تنها دست نوشتۀ آن در حملۀ مسعود غزنوى به اصفهان به تاراج رفت. ابن سينا، به گفتۀ خودش، قصد داشته است كه اگر فرصتى و فراغتى يابد آن را دوباره بنویسد، اما ظاهرا به اين كار موفق نشده است. پاره‌هايى از اين نوشته را عبدالرحمن بدوى يافته و در مجموعه‌اى به نام [[ارسطو]] عند العرب، (قاهره، 1947 م:چاپ دوم، كویت، 1978 م) منتشر كرده است (نك:ص 121، سطر 7) در اين مجموعه همچنين شرح ابن سينا بر کتاب دوازدهم متافيزیک (ما بعد الطبيعۀ) [[ارسطو]] (صص 22-33) و شرح وى بر تكه‌هايى از اثر لوجيا منسوب به [[ارسطو]] (صص 35-74) و پاره‌هايى از کتاب المباحثات ابن سينا (صص 122-239) و نيز تعليقات بر حواشى کتاب النفس [[ارسطو]] (صص 75-116) يافت مى‌شود.  
#منطق المشرقيين، نخستين بار در 1910‌م در قاهره و سپس در 1982‌م در بيروت چاپ و منتشر شده است.  
#منطق المشرقيين، نخستين بار در 1910‌م در قاهره و سپس در 1982‌م در بيروت چاپ و منتشر شده است.  
#رسالة اضحویّة في امر المعاد، به كوشش سليمان دنيا، قاهره، 1954 م.  
#رسالة اضحویّة في امر المعاد، به كوشش سليمان دنيا، قاهره، 1954 م.  
#عيون الحكمة، به كوشش عبدالرحمن بدوى، قاهره، 1954 م، كویت، 1978 م.  
#عيون الحكمة، به كوشش عبدالرحمن بدوى، قاهره، 1954 م، كویت، 1978 م.  
#تسع رسائل في الحكمة و الطبیعیات، قاهره، 1326 ق1908/‌م كه اين نوشته‌ها را در بر دارد: «رسالة في الحدود»، «رسالة في اقسام العلوم العقلية»، «رسالة في اثبات النبوّات»، «رسالة النيروزيّة»، «فى الطبیعیات من عيون الحكمة»، «فى الاجرام العلویة»، «فى القوى الانسانية و ادراكاتها»، «فى العهد» و «فى علم الاخلاق».
#تسع رسائل في الحكمة و الطبیعیات، قاهره، 1326 ق1908/‌م كه اين نوشته‌ها را در بر دارد: «رسالة في الحدود»، «رسالة في اقسام العلوم العقلية»، «رسالة في اثبات النبوّات»، «رسالة النيروزيّة»، «فى الطبیعیات من عيون الحكمة»، «فى الاجرام العلویة»، «فى القوى الانسانية و ادراكاتها»، «فى العهد» و «فى علم الاخلاق».
#ا. ف. مرن از 1889 تا 1899‌م برخى از نوشته‌هاى ابن سينا را در چهار جزء زير عنوان «رسائل عرفانى ابن سينا»، همراه ترجمۀ آزاد فرانسوى، تدوین و در ليدن منتشر كرده است. در اين مجموعه، اين نوشته‌ها يافت مى‌شود: «رسالة حى بن يقظان» (در جزء يكم)، «رسالة الطير» (در جزء دوم)، «رسالة في ماهيّة العشق»، «رسالة في ماهيّة الصلاة»، «رسالة في معنى الزيارة» (هر سه در جزء سوم) و «رسالة في القدر» (در جزء چهارم). افزون بر اينها، مجموعه‌اى از رسائل ابن سينا با عنوان جامع البدايع در 1335 ق1917/‌م در قاهره منتشر شد كه علاوه بر رسالۀ «شرح سورة الاخلاص» شش رساله را كه در مجموعه‌هاى مرن يافت مى‌شود، نيز در بر دارد. در 1354 ق1935/‌م نيز مجموعه‌اى با عنوان مجموعة رسائل الشيخ الرئيس به كوشش عبداللّه بن احمد العلوى در حيدر آباد منتشر شد كه افزون بر برخى از رسائل نامبرده در بالا، «رسالة في السعادة» و «رسالة في الذكر» را نيز در بر مى‌گيرد. در 1953 م، حلمى ضيا اولكن نيز مجموعه‌اى از رسائل ابن سينا را با عنوان رسائل ابن سينا 2، در استانبول منتشر كرده است كه اين نوشته‌ها را در بر مى‌گيرد: «جواب ستّ عشرة مسألة لابى ريحان»، «اجوبة مسائل سأل عنها ابوريحان»، «مكاتبة لابى على بن سينا»، «رسالة في ابطال احكام النجوم»، «مسائل عن احوال الروح»، «اجوبة عن عشرة مسائل»، «رسالة في النفس و بقائها و معادها» و «الجواب لبعض المتكلّمين». رسالۀ حى بن يقظان بار ديگر در 1952‌م به كوشش [[کربن، هانری|هانرى كربن]] تدوین و همراه ترجمه و شرح قديم فارسی و ترجمۀ فرانسوى آن در تهران منتشر شد. وى سپس در 1954‌م در نوشتۀ ديگرى با عنوان «ابن سينا و تمثيل عرفانى، مطالعه‌اى در بارۀ سلسله تمثيلهاى ابن سينا» به تحليل و پژوهش در بارۀ رسائل عرفانى ابن سينا پرداخت. آ. م. گواشون نيز در 1959 م، ترجمۀ فرانسوى و شرح و پژوهشى در بارۀ رسالۀ حى بن يقظان را در پاريس منتشر ساخت.  
#ا. ف. مرن از 1889 تا 1899‌م برخى از نوشته‌هاى ابن سينا را در چهار جزء زير عنوان «رسائل عرفانى ابن سينا»، همراه ترجمۀ آزاد فرانسوى، تدوین و در ليدن منتشر كرده است. در اين مجموعه، اين نوشته‌ها يافت مى‌شود: «رسالة حى بن يقظان» (در جزء یکم)، «رسالة الطير» (در جزء دوم)، «رسالة في ماهيّة العشق»، «رسالة في ماهيّة الصلاة»، «رسالة في معنى الزيارة» (هر سه در جزء سوم) و «رسالة في القدر» (در جزء چهارم). افزون بر اينها، مجموعه‌اى از رسائل ابن سينا با عنوان جامع البدايع در 1335 ق1917/‌م در قاهره منتشر شد كه علاوه بر رسالۀ «شرح سورة الاخلاص» شش رساله را كه در مجموعه‌هاى مرن يافت مى‌شود، نيز در بر دارد. در 1354 ق1935/‌م نيز مجموعه‌اى با عنوان مجموعة رسائل الشيخ الرئيس به كوشش عبداللّه بن احمد العلوى در حيدر آباد منتشر شد كه افزون بر برخى از رسائل نامبرده در بالا، «رسالة في السعادة» و «رسالة في الذكر» را نيز در بر مى‌گيرد. در 1953 م، حلمى ضيا اولكن نيز مجموعه‌اى از رسائل ابن سينا را با عنوان رسائل ابن سينا 2، در استانبول منتشر كرده است كه اين نوشته‌ها را در بر مى‌گيرد: «جواب ستّ عشرة مسألة لابى ريحان»، «اجوبة مسائل سأل عنها ابوريحان»، «مكاتبة لابى على بن سينا»، «رسالة في ابطال احكام النجوم»، «مسائل عن احوال الروح»، «اجوبة عن عشرة مسائل»، «رسالة في النفس و بقائها و معادها» و «الجواب لبعض المتكلّمين». رسالۀ حى بن يقظان بار ديگر در 1952‌م به كوشش [[کربن، هانری|هانرى كربن]] تدوین و همراه ترجمه و شرح قديم فارسی و ترجمۀ فرانسوى آن در تهران منتشر شد. وى سپس در 1954‌م در نوشتۀ ديگرى با عنوان «ابن سينا و تمثيل عرفانى، مطالعه‌اى در بارۀ سلسله تمثيلهاى ابن سينا» به تحليل و پژوهش در بارۀ رسائل عرفانى ابن سينا پرداخت. آ. م. گواشون نيز در 1959 م، ترجمۀ فرانسوى و شرح و پژوهشى در بارۀ رسالۀ حى بن يقظان را در پاريس منتشر ساخت.  
#فى معانى کتاب ريطوريقا، به كوشش م. س. سليم، قاهره، 1950 م.  
#فى معانى کتاب ريطوريقا، به كوشش م. س. سليم، قاهره، 1950 م.  
#رسالة في الاكسير، به كوشش احمد آتش، استانبول، 1953 م.  
#رسالة في الاكسير، به كوشش احمد آتش، استانبول، 1953 م.  
#رسالة في معرفة النّفس الناطقة و احوالها، قاهره، 1934 م، ترجمۀ لاتينى آن به وسيلۀ آندرئاس آلپاگوس در 1546‌م در ونيز منتشر شد. متن و ترجمۀ آلمانى آن را اس. لانداور با عنوان «روان شناسى ابن سينا» در «مجلۀ انجمن خاورى آلمان» شمارۀ 29، در 1876‌م منتشر ساخت (صص 418-372-335). ترجمۀ انگليسى آن نيز با عنوان «مختصرى در بارۀ روان» در سال 1906‌م به وسيلۀ اى. آ. وانديك در ورونا، انتشار يافت.  
#رسالة في معرفة النّفس الناطقة و احوالها، قاهره، 1934 م، ترجمۀ لاتينى آن به وسيلۀ آندرئاس آلپاگوس در 1546‌م در ونيز منتشر شد. متن و ترجمۀ آلمانى آن را اس. لانداور با عنوان «روان شناسى ابن سينا» در «مجلۀ انجمن خاورى آلمان» شمارۀ 29، در 1876‌م منتشر ساخت (صص 418-372-335). ترجمۀ انگليسى آن نيز با عنوان «مختصرى در بارۀ روان» در سال 1906‌م به وسيلۀ اى. آ. واندیک در ورونا، انتشار يافت.  
#التعليقات، به كوشش عبدالرحمن بدوى، قاهره، 1972 م.  
#التعليقات، به كوشش عبدالرحمن بدوى، قاهره، 1972 م.  
#القانون في الطب، کتاب مشهور ابن سينا در پزشكى، متن عربى آن نخستين بار در 1593‌م در رم و سپس در 1290ق در قاهره؛ در 1294ق در بولاق و در سالهاى 1307-1308 و 1324ق در لكنهو چاپ و منتشر شد. ترجمۀ لاتينى آن به وسيلۀ گراردوس كرمونايى در سدۀ 12‌م انجام گرفت. و چندين بار در ايتاليا (ميلان، 1473 م، پادوآ، 1476 م، ونيز 1482 م، 1591‌م و 1708 م) به چاپ رسيد.  
#القانون في الطب، کتاب مشهور ابن سينا در پزشكى، متن عربى آن نخستين بار در 1593‌م در رم و سپس در 1290ق در قاهره؛ در 1294ق در بولاق و در سالهاى 1307-1308 و 1324ق در لكنهو چاپ و منتشر شد. ترجمۀ لاتينى آن به وسيلۀ گراردوس كرمونايى در سدۀ 12‌م انجام گرفت. و چندين بار در ايتاليا (ميلان، 1473 م، پادوآ، 1476 م، ونيز 1482 م، 1591‌م و 1708 م) به چاپ رسيد.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش