۶۱٬۱۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
تنها شعر حقیقتاً وطنپرستانه ایرج، همان است که در رثای کلنل محمدتقی خان پسیان سروده است. الفاظ و تعابیر، لحن و بیان و غنای عاطفی شعر هم بیانگر تأثر عمیق شاعر از فقدان یک منادی آزادی و عدالت و مبارز راه میهن است و از خلال آن میتوان آرزوهای میهنی شاعر و دلبستگی او را به آرمانهای وطنخواهانه بهوضوح تشخیص داد:{{شعر}} | تنها شعر حقیقتاً وطنپرستانه ایرج، همان است که در رثای کلنل محمدتقی خان پسیان سروده است. الفاظ و تعابیر، لحن و بیان و غنای عاطفی شعر هم بیانگر تأثر عمیق شاعر از فقدان یک منادی آزادی و عدالت و مبارز راه میهن است و از خلال آن میتوان آرزوهای میهنی شاعر و دلبستگی او را به آرمانهای وطنخواهانه بهوضوح تشخیص داد:{{شعر}} | ||
{{ب|'' دلم به حال تو ای دوستدار ایران سوخت''|2='' که چون تو شیر نری را در این کنام کنند'' | {{ب|'' دلم به حال تو ای دوستدار ایران سوخت''|2='' که چون تو شیر نری را در این کنام کنند''<ref>ر.ک: صدرینیا، باقر، ص34؛ متن کتاب، ص182</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
شعر ایرج، ویژگیهایی دارد که نظام زبانی او را از نظامهای زبانی معاصرانش متمایز میکند. شعر او نه فقط از حیث تنوع معنایی، که از حیث ساختار جمله، کاربرد دستور زبان، کنش و واکنش واژهها، تصویرسازی و گاه نمادپردازی و کاربرد زیباییشناختی زبان در بین همعصرانش برجسته است<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص84-83</ref>. | شعر ایرج، ویژگیهایی دارد که نظام زبانی او را از نظامهای زبانی معاصرانش متمایز میکند. شعر او نه فقط از حیث تنوع معنایی، که از حیث ساختار جمله، کاربرد دستور زبان، کنش و واکنش واژهها، تصویرسازی و گاه نمادپردازی و کاربرد زیباییشناختی زبان در بین همعصرانش برجسته است<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص84-83</ref>. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' دلم زین عمر بیحاصل سرآمد''|2='' که ریش عمر هم کمکم درآمد''}} | {{ب|'' دلم زین عمر بیحاصل سرآمد''|2='' که ریش عمر هم کمکم درآمد''}} | ||
{{ب|'' گهی دندان به درد آید گهی چشم''|2='' زمانی معده میآید سر خشم'' | {{ب|'' گهی دندان به درد آید گهی چشم''|2='' زمانی معده میآید سر خشم''<ref>ر.ک: گلبن، محمد، ص514</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
گاه هنجارهای تربیتی عصر و در نتیجه، هنجارهای کلام عادی را در هم میشکند و آن را با کلمات رکیک درمیآمیزد. گاهی نیز این هنجارشکنی و دور شدن از ادب مرسوم، در سطح معنایی صورت میگیرد؛ مانند طعنهای که در این بیتها به عارف قزوینی - موسیقیدان و شاعر ملی - میزند: | گاه هنجارهای تربیتی عصر و در نتیجه، هنجارهای کلام عادی را در هم میشکند و آن را با کلمات رکیک درمیآمیزد. گاهی نیز این هنجارشکنی و دور شدن از ادب مرسوم، در سطح معنایی صورت میگیرد؛ مانند طعنهای که در این بیتها به عارف قزوینی - موسیقیدان و شاعر ملی - میزند: | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' نیست در این گفته من سوسهای''|2='' گر تو به من قرض دهی بوسهای''}} | {{ب|'' نیست در این گفته من سوسهای''|2='' گر تو به من قرض دهی بوسهای''}} | ||
{{ب|'' بوسه دیگر سر آن مینهم''|2='' لحظه دیگر به تو پس میدهم'' | {{ب|'' بوسه دیگر سر آن مینهم''|2='' لحظه دیگر به تو پس میدهم''<ref>ر.ک: صارمی، سهیلا، ص88؛ متن کتاب، ص103</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
ایرج با همه علقههای عاطفی و دلبستگی به سرنوشت خاندان قاجار که منبع اشرافیت او نیز بود، هم به درجه تباهی و فرسودگی آن آگاه بود و هم سقوط قریبالوقوع آن را بهروشنی میدید. فساد و تباهی نظام استبدادی که خاندان او بر این کشور حاکم ساخته بود، چنان نبود که کسی با اندک مایه آگاهی اجتماعی و شرف انسانی بتواند از آن دفاع کند. از سوی دیگر این نظام که نهضت مشروطیت آن را بهشدت تضعیف کرد و در لبه پرتگاه سقوط قرار داد، درعینحال سقوط و اضمحلال اشرافیت و شوکت و شکوه شاعر نیز بود. این وضعیت بحرانی، در روح شاعرانه او انعکاس مییافت و آن را با یأس و تردید و تناقض آکنده میساخت و حاصل و نتیجه این وضعیت بحرانی روحی از جهت فلسفی، نوعی نهیلیسم بود و از حیث اجتماعی، انفعال و بیعملی، بدبینی و در مواردی کینهجویی مستور. نهیلیسم او را به جبراندیشی، دمغنیمتشماری و لاقیدی میکشاند و انفعال، به کنارهگیری از مهمترین حادثه روزگار خویش؛ گرچه این انفعال نیز در اصل از همان نهیلیسم ریشه میگرفت. دمغنیمتشماری و عشرتجویی در جاهای متعدد دیوان او انعکاس یافته است. ایرج معتقد است که: | ایرج با همه علقههای عاطفی و دلبستگی به سرنوشت خاندان قاجار که منبع اشرافیت او نیز بود، هم به درجه تباهی و فرسودگی آن آگاه بود و هم سقوط قریبالوقوع آن را بهروشنی میدید. فساد و تباهی نظام استبدادی که خاندان او بر این کشور حاکم ساخته بود، چنان نبود که کسی با اندک مایه آگاهی اجتماعی و شرف انسانی بتواند از آن دفاع کند. از سوی دیگر این نظام که نهضت مشروطیت آن را بهشدت تضعیف کرد و در لبه پرتگاه سقوط قرار داد، درعینحال سقوط و اضمحلال اشرافیت و شوکت و شکوه شاعر نیز بود. این وضعیت بحرانی، در روح شاعرانه او انعکاس مییافت و آن را با یأس و تردید و تناقض آکنده میساخت و حاصل و نتیجه این وضعیت بحرانی روحی از جهت فلسفی، نوعی نهیلیسم بود و از حیث اجتماعی، انفعال و بیعملی، بدبینی و در مواردی کینهجویی مستور. نهیلیسم او را به جبراندیشی، دمغنیمتشماری و لاقیدی میکشاند و انفعال، به کنارهگیری از مهمترین حادثه روزگار خویش؛ گرچه این انفعال نیز در اصل از همان نهیلیسم ریشه میگرفت. دمغنیمتشماری و عشرتجویی در جاهای متعدد دیوان او انعکاس یافته است. ایرج معتقد است که: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' کار این چرخ فلک تودرتوست''|2='' کس نداند که چه در باطن اوست''}} | {{ب|'' کار این چرخ فلک تودرتوست''|2='' کس نداند که چه در باطن اوست''}} | ||
{{ب|'' نقد این عمر که بسیار کم است''|2='' راستی بد گذراندن ستم است'' | {{ب|'' نقد این عمر که بسیار کم است''|2='' راستی بد گذراندن ستم است''<ref>ر.ک: صدرینیا، باقر، ص30-29</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
او پس از سی سال کار و تلاش و به قول خود، قلمفرسایی، نوکری، کیسهبری، حاکم و ندیم شاه شدن، هرچه را به کف آورده صرف عیش و طرب و مستی کرده است: | او پس از سی سال کار و تلاش و به قول خود، قلمفرسایی، نوکری، کیسهبری، حاکم و ندیم شاه شدن، هرچه را به کف آورده صرف عیش و طرب و مستی کرده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' هرچه از مال جهان هستی بود''|2='' صرف عیش و طرب و مستی بود'' | {{ب|'' هرچه از مال جهان هستی بود''|2='' صرف عیش و طرب و مستی بود''<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش