پرش به محتوا

ترجمه رسالة الطير: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۳: خط ۳۳:
'''ترجمه رسالةالطير''' يكى از شاهكارى‌هاى فلسفى و عرفانى [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] است، که وى توانست مسائل پيچيده فلسفى و عرفانى را در قالب تمثيل و رمز بطور جالب و جذّاب براى خوانندگان ارائه دهد.
'''ترجمه رسالةالطير''' يكى از شاهكارى‌هاى فلسفى و عرفانى [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] است، که وى توانست مسائل پيچيده فلسفى و عرفانى را در قالب تمثيل و رمز بطور جالب و جذّاب براى خوانندگان ارائه دهد.


يكى از كسانى كه به ترجمه اين رساله همّت گماشت احمد بن محمد بن القاسم بن احمد بن خديو الاخسيكتى ملقب به ذو الفضائل است كه در نظم و نثر تبحّر فراوانى داشته و بيشتر ادباء و فضلاى خراسان شاگردان وى بودند.در طول تاريخ كسانى مانند غزّالى خواستند به سبک بوعلى منطق الطير بنويسند ولى دراين ميان رسالۀ شيخ چشمگير بوده و از جايگاه ويژه‌اى برخوردار مى‌باشد.
يكى از كسانى كه به ترجمه اين رساله همّت گماشت احمد بن محمد بن القاسم بن احمد بن خديو الاخسيكتى ملقب به ذو الفضائل است كه در نظم و نثر تبحّر فراوانى داشته و بيشتر ادباء و فضلاى خراسان شاگردان وى بودند.در طول تاريخ كسانى مانند غزّالى خواستند به سبک بوعلى منطق الطير بنويسند ولى دراين ميان رسالۀ شيخ چشمگير بوده و از جايگاه ويژه‌اى برخوردار مى‌باشد.


این رساله به همراه سیزده رساله دیگر در مجموعه‌ای به نام [[چهارده رساله]] توسط محمدباقرسبزواری گردآوری گردیده است.
این رساله به همراه سیزده رساله دیگر در مجموعه‌ای به نام [[چهارده رساله]] توسط محمدباقرسبزواری گردآوری گردیده است.
خط ۴۴: خط ۴۴:
بوعلى شجاع‌ترين مردم را كسى مى‌داند كه به فردا اعتماد كند به نظر وى بددل‌ترين مردم كسى است كه از كمال خويش بازماند اگر فرشته‌اى از كار زشت اجتناب كند و اگر بهايم مرتكب قبيحى شوند نبايد تعجّب كنيد چون فرشته آلت فساد ندارد و بهايم هم آلت عقل ندارند بلكه از كار آدمى تعجّب كنيد كه با وجود قوّۀ شهوت آنرا منقاد عقل مى‌سازد چنين انسانى از فرشته هم برتر است و برعكس اگر آدمى عقل را اسير شهوت و هواهاى نفسانى سازد وى از حيوان هم پست‌تر است زيرا حيوان عقل ندارد در حاليكه چنين آدمى داراى قوّۀ عقلانى مى‌باشد [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از تمهيد مقدّمات به داستان پرندگان مى‌پردازد كه مضمون آن چنين است كه گروهى از صيّادان براى صيد بيرون آمده و دامهاى مختلفى پهن كردند علوفه بر روى آن پاشيدند و خودشان نيز پنهان شده و منتظر آمدن صيد بودند و من در ميان مرغان بودم چون ما را ديدند با آواز خودش ما را صدا زدند و ما هم چون نعمت و آسايش زيادى ديديم بدون هيچ شك و ريبى در آنجا فرود آمديم ولى به يكباره در دام صيادان گرفتار شديم هرچقدر براى آزادى خود كوشش مى‌كرديم به نتيجه‌اى نمى‌رسيديم و بند دام‌ها بر اندام و اعضاى ما سخت‌تر مى‌شد مدتى در فكر رهايى از قفس بوديم ولى ديرى نپاييد كه همگى نااميد ومأيوس شديم بالاخره هريك به گوشه‌اى خزيديم و بعد از مدتى چنان با محيط خود گرفتيم كه اصلا پرنده بودن خودمان را فراموش كرديم.روزى از ميان بندهاى قفس بيرون را نگاه مى‌كرديم عدّه‌اى از مرغان را ديديم كه پر و بال خود را از قفس بيرون كشيده و با زحمت فراوان پرواز مى‌كردند چون پاى آنها نيز اسير دامها بود لذا نه به‌طور كلى آزاد بودند و نه اسير.در اين ميان وقتى آنها را نظاره كردم گذشته و اصل خود را به ياد آوردم كه من هم روزگارى پرنده بودم و مثل آنها پرواز مى‌كردم پس اكنون چگونه خود را به اسارت الفت داده و با قفس خوى گرفته‌ام؟
بوعلى شجاع‌ترين مردم را كسى مى‌داند كه به فردا اعتماد كند به نظر وى بددل‌ترين مردم كسى است كه از كمال خويش بازماند اگر فرشته‌اى از كار زشت اجتناب كند و اگر بهايم مرتكب قبيحى شوند نبايد تعجّب كنيد چون فرشته آلت فساد ندارد و بهايم هم آلت عقل ندارند بلكه از كار آدمى تعجّب كنيد كه با وجود قوّۀ شهوت آنرا منقاد عقل مى‌سازد چنين انسانى از فرشته هم برتر است و برعكس اگر آدمى عقل را اسير شهوت و هواهاى نفسانى سازد وى از حيوان هم پست‌تر است زيرا حيوان عقل ندارد در حاليكه چنين آدمى داراى قوّۀ عقلانى مى‌باشد [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از تمهيد مقدّمات به داستان پرندگان مى‌پردازد كه مضمون آن چنين است كه گروهى از صيّادان براى صيد بيرون آمده و دامهاى مختلفى پهن كردند علوفه بر روى آن پاشيدند و خودشان نيز پنهان شده و منتظر آمدن صيد بودند و من در ميان مرغان بودم چون ما را ديدند با آواز خودش ما را صدا زدند و ما هم چون نعمت و آسايش زيادى ديديم بدون هيچ شك و ريبى در آنجا فرود آمديم ولى به يكباره در دام صيادان گرفتار شديم هرچقدر براى آزادى خود كوشش مى‌كرديم به نتيجه‌اى نمى‌رسيديم و بند دام‌ها بر اندام و اعضاى ما سخت‌تر مى‌شد مدتى در فكر رهايى از قفس بوديم ولى ديرى نپاييد كه همگى نااميد ومأيوس شديم بالاخره هريك به گوشه‌اى خزيديم و بعد از مدتى چنان با محيط خود گرفتيم كه اصلا پرنده بودن خودمان را فراموش كرديم.روزى از ميان بندهاى قفس بيرون را نگاه مى‌كرديم عدّه‌اى از مرغان را ديديم كه پر و بال خود را از قفس بيرون كشيده و با زحمت فراوان پرواز مى‌كردند چون پاى آنها نيز اسير دامها بود لذا نه به‌طور كلى آزاد بودند و نه اسير.در اين ميان وقتى آنها را نظاره كردم گذشته و اصل خود را به ياد آوردم كه من هم روزگارى پرنده بودم و مثل آنها پرواز مى‌كردم پس اكنون چگونه خود را به اسارت الفت داده و با قفس خوى گرفته‌ام؟


در اين حالت اندوه عجيبى تمام وجودم را دربر گرفت به‌طورى كه نزدیک بود از آن غصّه هلاك شوم.
در اين حالت اندوه عجيبى تمام وجودم را دربر گرفت به‌طورى كه نزدیک بود از آن غصّه هلاك شوم.


با گريه و زارى آنها را صدا زدم تا راه آزادى از قفس را به من نشان بدهند آنها ابتداء از من وحشت كردند.
با گريه و زارى آنها را صدا زدم تا راه آزادى از قفس را به من نشان بدهند آنها ابتداء از من وحشت كردند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش