۱۴۶٬۵۶۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
| (۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
|- class="articleCode" | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
| data-type="authorCode" | | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE03331AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''ابن سلام جمحى'''، '''ابوعبدالله، محمد بن سلاّم بن عبيدالله بن سالم جُمَحى بصرى''' (139 - 231 يا 232ق)، نحوى، لغوى، راوى شعر و ادب بوده است. | '''ابن سلام جمحى'''،'''ابوعبدالله، محمد بن سلاّم بن عبيدالله بن سالم جُمَحى بصرى''' (139 - 231 يا 232ق)، نحوى، لغوى، راوى شعر و ادب بوده است. | ||
== ولادت == | == ولادت == | ||
| خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در علم لغت نيز انبوهى از نكات و دقايق از طريق ابن سلام به دانشمندان قرون بعدى رسيده است. زبيدى او را در زمره لغويان بصره آورده است و در كتب مشهور ادبيات عرب نيز، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابوحيان توحيدى و ابن رشيق قيروانى از او بسيار روايت دارند. | در علم لغت نيز انبوهى از نكات و دقايق از طريق ابن سلام به دانشمندان قرون بعدى رسيده است. زبيدى او را در زمره لغويان بصره آورده است و در كتب مشهور ادبيات عرب نيز، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابوحيان توحيدى و ابن رشيق قيروانى از او بسيار روايت دارند. | ||
بااينهمه، آنچه موجب شهرت نام ابن سلام گرديده، همانا كتاب «طبقات الشعراء» است. متأسفانه از همه دانش گسترده ابن سلام در حديث، تاريخ، انساب، نحو، لغت و غيره چيزى جز اين كتاب به دست ما نرسيده است. آنچه از شرح احوال ابن سلام مىدانيم، متأسفانه از چند خبر كوتاه درنمىگذرد: گويند در 27 سالگى، همه موى سر و روى او سپيد گشت، شايد اين هيئت ظاهرى، راه او را به جرگه مشايخ و بزرگان علم و ادب هموارتر مىكرد. در خبر ديگرى از خود او نقل كردهاند كه سه بار ازدواج كرد و هر بار صاحب فرزندانى شد، اما همسران و فرزندانش جملگى درگذشتند و تنها در ازدواج چهارم بود كه فرزندانش باقى ماندند. اين خبر در [[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]] تصحيف شده و ظاهر آن مىرساند كه ابن سلام فاقد اولاد بوده است. اما روايتى كه [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] از عون فرزند ابن سلام نقل كرده است، صحت روايت قفطى و [[ذهبى]] را تأييد مىكند. ابن سلام در 222ق به بغداد رفت و تا آخر عمر در آن شهر اقامت گزيد. گفتهاند، در ابتداى ورود به بغداد به بيمارى سختى دچار شد، چندانكه اميد از زندگى بريد، اما از آنجا كه شخصيتى معروف و مورد احترام خاص و عام بود، اشراف و بزرگان بغداد طبيبان مخصوص خود را براى معالجه وى فرستادند و سرانجام وى به دست [[ابن ماسویه، یوحنا بن ماسویه|ابن ماسويه]] از مرگ برست و 10 سال ديگر در اوج شهرت علمى و ادبى بزيست. بنا به همين خبر، ابن سلام به هنگام شدت بيمارى به آرزوهاى دست نيافتهاش اشاره كرده و اشتياق فراوان خود را به وقوف در عرفات و زيارت قبر رسول اكرم(ص) ابراز داشته و از اينكه عمرى را به غفلت سپرى كرده، افسوس خورده است. ابن سلام مأخذ و منبع فيضى براى انبوهى از دانشمندان نسلِ بعد بود كه هريك در رشتهاى خاص به شهرت رسيدهاند. ريّاشى ( | بااينهمه، آنچه موجب شهرت نام ابن سلام گرديده، همانا كتاب «طبقات الشعراء» است. متأسفانه از همه دانش گسترده ابن سلام در حديث، تاريخ، انساب، نحو، لغت و غيره چيزى جز اين كتاب به دست ما نرسيده است. آنچه از شرح احوال ابن سلام مىدانيم، متأسفانه از چند خبر كوتاه درنمىگذرد: گويند در 27 سالگى، همه موى سر و روى او سپيد گشت، شايد اين هيئت ظاهرى، راه او را به جرگه مشايخ و بزرگان علم و ادب هموارتر مىكرد. در خبر ديگرى از خود او نقل كردهاند كه سه بار ازدواج كرد و هر بار صاحب فرزندانى شد، اما همسران و فرزندانش جملگى درگذشتند و تنها در ازدواج چهارم بود كه فرزندانش باقى ماندند. اين خبر در [[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]] تصحيف شده و ظاهر آن مىرساند كه ابن سلام فاقد اولاد بوده است. اما روايتى كه [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] از عون فرزند ابن سلام نقل كرده است، صحت روايت قفطى و [[ذهبى]] را تأييد مىكند. ابن سلام در 222ق به بغداد رفت و تا آخر عمر در آن شهر اقامت گزيد. گفتهاند، در ابتداى ورود به بغداد به بيمارى سختى دچار شد، چندانكه اميد از زندگى بريد، اما از آنجا كه شخصيتى معروف و مورد احترام خاص و عام بود، اشراف و بزرگان بغداد طبيبان مخصوص خود را براى معالجه وى فرستادند و سرانجام وى به دست [[ابن ماسویه، یوحنا بن ماسویه|ابن ماسويه]] از مرگ برست و 10 سال ديگر در اوج شهرت علمى و ادبى بزيست. بنا به همين خبر، ابن سلام به هنگام شدت بيمارى به آرزوهاى دست نيافتهاش اشاره كرده و اشتياق فراوان خود را به وقوف در عرفات و زيارت قبر رسول اكرم(ص) ابراز داشته و از اينكه عمرى را به غفلت سپرى كرده، افسوس خورده است. ابن سلام مأخذ و منبع فيضى براى انبوهى از دانشمندان نسلِ بعد بود كه هريك در رشتهاى خاص به شهرت رسيدهاند. ريّاشى (متوفای 257ق) نحوى و مورخ بصرى، اسحاق بن ابراهیم موصلى (متوفای 235ق) موسيقىدان، عمر بن شبّه (متوفای 262ق) راوى و محدّث و فقيه و احمد بن ابىخيثمه (متوفای 279ق) مورّخ و محدّث از جمله شاگردان او به شمار مىآيند و هر چهار تن نيز كتابهايى به تقليد از تأليفات ابن سلام داشتهاند. نزدیک ترين شاگرد به او، خواهرزادهاش ابوخليفه فضل بن حباب جُمَحى (متوفای 305ق) است كه بيش از ديگر راويان از ابن سلام روايت كرده است. وى محدّث معروف بصره و در تاريخ و انساب و شعر و ادب چيرهدست بود و با آنكه نابينا بود، آثارى از خود به يادگار نهاده است. ابن سلام ابوخليفه را راوى آثار خود قرار داد و از طريق هموست كه اين آثار به دست مورخان و مؤلفانى چون [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] رسيد و در ميان كتابهايش جاى گرفت. نسخههايى نيز كه تاكنون از كتاب طبقات شناخته و چاپ و منتشر شده است، در واقع اثرى است كه ابوخليفه از تلفيق دو كتاب «طبقات الشعراءِ الجاهليين» و «طبقات الشعراءِ الاسلامىين» با آثار و روايات ديگرى كه از ابن سلام در اختيار داشته، پديد آورده است و آشفتگى و ناهماهنگى مقدمه و ديگر بخشهاى كتاب، مىتواند از همين تلفيق ناشى شده باشد. تا زمان ابن سلام، كتابهايى چون الاغانى كه در باب ادب و شعر تدوين مىشد، عموماً شامل دو موضوع بودند: اخبار و شعر، اما در سلسله ديگرى از كتب طبقات، مؤلفان، شعر را بر حسب ذوق خود و بهعنوان پديدهاى هنرى برمىگزيدند و «اخبار» را كه موجب مىشد شعر به افسانه و خبر بپيوندد، از آن مىزدودند و شايد آثار [[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعيم]] و يزيدى از همين قبيل بوده باشد، اما نخستين اثرى كه از اين نوع جُنگهاى شعرى به دست ما رسيده، طبقات ابن سلام است. | ||
ابن سلام در واقع دو كتاب تأليف كرده بود كه يكى را به شاعران جاهلى و ديگرى را به شاعران اسلامى تا اواخر سده اول قمرى اختصاص داده بود. آنچه اينك به جاى مانده، خلاصهاى از آن دو كتاب است كه اين مطالب را در بر دارد: | ابن سلام در واقع دو كتاب تأليف كرده بود كه يكى را به شاعران جاهلى و ديگرى را به شاعران اسلامى تا اواخر سده اول قمرى اختصاص داده بود. آنچه اينك به جاى مانده، خلاصهاى از آن دو كتاب است كه اين مطالب را در بر دارد: | ||
| خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
شاعران جاهلى، در 10 طبقه، هر طبقه شامل 4 شاعر؛ شاعران اسلامى نيز در 10 طبقه و هر طبقه شامل 4 شاعر. در ميان اين دو بخش، شاعران مرثيهسرا، شاعران شهرهاى مدينه، مكه، طائف، بحرين و نيز شعراى يهود قرار دارند. محدود كردن هر طبقه به 4، البته كار را بر وى تنگ كرده و او خود نيز بر اين امر آگاهى داشته، اما گزينش شعر و شاعر، خود نوعى ارزيابى ادبى است و پيش از هر چيز به ذوق و سليقه شخصى گزيننده وابسته است. از اينجاست كه بايد ابن سلام را در تاريخ نقد نيز مورد بررسى قرار دهيم. وى دريافته بود كه شعرشناسى بيشتر به پيشه گوهريان و صرافان مىماند و بيش از هر چيز به ممارست و تجربه و ذوق و استعداد نياز دارد، به همين جهت در صلاحيت دانشمندانى كه خود شاعر نبودهاند و به روايت شعر پرداختهاند، به ديده ترديد مىنگرد، و اشتباهات شعبى دانشمند و مورخ عرب را بهعنوان مثل برمىشمارد. ابن سلام به تأثير عوامل روانى و نيز تأثير زمان و مكان در شعر پى برده بود و ازاينرو، ميان شاعران باديهنشين و شهرنشين فرق نهاد و براى هر دسته طبقهاى جداگانه قرار داد. ابن سلام در پرتو اين وسعت و دقتنظر، در اصالت و صحت انتساب انبوه شعر جاهلى به شاعران معروف دوران جاهلى ترديد كرد و با دلايل عقلى و نقلى به اين ترديد قوت بخشيد و حتى [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]، صاحب سيره را در شمار جعّالان نهاد. | شاعران جاهلى، در 10 طبقه، هر طبقه شامل 4 شاعر؛ شاعران اسلامى نيز در 10 طبقه و هر طبقه شامل 4 شاعر. در ميان اين دو بخش، شاعران مرثيهسرا، شاعران شهرهاى مدينه، مكه، طائف، بحرين و نيز شعراى يهود قرار دارند. محدود كردن هر طبقه به 4، البته كار را بر وى تنگ كرده و او خود نيز بر اين امر آگاهى داشته، اما گزينش شعر و شاعر، خود نوعى ارزيابى ادبى است و پيش از هر چيز به ذوق و سليقه شخصى گزيننده وابسته است. از اينجاست كه بايد ابن سلام را در تاريخ نقد نيز مورد بررسى قرار دهيم. وى دريافته بود كه شعرشناسى بيشتر به پيشه گوهريان و صرافان مىماند و بيش از هر چيز به ممارست و تجربه و ذوق و استعداد نياز دارد، به همين جهت در صلاحيت دانشمندانى كه خود شاعر نبودهاند و به روايت شعر پرداختهاند، به ديده ترديد مىنگرد، و اشتباهات شعبى دانشمند و مورخ عرب را بهعنوان مثل برمىشمارد. ابن سلام به تأثير عوامل روانى و نيز تأثير زمان و مكان در شعر پى برده بود و ازاينرو، ميان شاعران باديهنشين و شهرنشين فرق نهاد و براى هر دسته طبقهاى جداگانه قرار داد. ابن سلام در پرتو اين وسعت و دقتنظر، در اصالت و صحت انتساب انبوه شعر جاهلى به شاعران معروف دوران جاهلى ترديد كرد و با دلايل عقلى و نقلى به اين ترديد قوت بخشيد و حتى [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]، صاحب سيره را در شمار جعّالان نهاد. | ||
تحقيقات نقادان معاصرِ شعر و ادب جاهلى، چون [[طه حسین|طه | تحقيقات نقادان معاصرِ شعر و ادب جاهلى، چون [[طه حسین|طه حسین]] سبب شده است كه آراء ابن سلام پس از قرنها مورد توجه قرار گيرد و جاى خود را بازيابد. ابن سلام در صدد ارزيابى شعر شاعران معاصرش چون ابونواس و بشار و ابوتمام برنيامده است و اين نيز نكتهاى شايان بررسى است. | ||
== آثار== | == آثار== | ||
| خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
از كتابها و رسالههاى ديگرى كه به ابن سلام نسبت دادهاند، تاكنون نسخهاى به دست نيامده است: | از كتابها و رسالههاى ديگرى كه به ابن سلام نسبت دادهاند، تاكنون نسخهاى به دست نيامده است: | ||
#بيوتات العرب يا نسب قريش و بيوتات العرب؛ | |||
#الحلاب و اجراء الخيل يا الحلائب و اجراء الخيل كه موضوع آن مسابقات سواركارى و شرطبندى روى اسب و رنگها، نژادها و ديگر مسائل مربوط به اسب عربى بوده است؛ | |||
#طبقات العلماء كه قالى با ذكر نام از آن نقل كرده است، هر چند روايتى كه وى از ابن سلام نقل كرده است، در بخشى از طبقات الشعراء كه به ذكر نام و آثار علماى فن اختصاص دارد، موجود است كه احتمالاً در تأليف آن تحت تأثير كتاب معانى القرآن يونس بن حبيب بوده و از آن بسيار استفاده كرده است. | |||
#غريب القرآن؛ | |||
#الفاصل فى مُلَح الاخبار و الاشعار يا الفاضل فى الاخبار و محاسن الشعراء؛ | |||
#كتاب الفرسان يا كتاب الفحول؛ | |||
#النوادر كه احتمالاً همان كتاب يونس به روايت ابن سلام بوده است؛ | |||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
[ | [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/1834 دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 3، ص700 - 702، محمدعلى لسانى فشاركى]. | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[طبقات فحول الشعراء]] | [[طبقات فحول الشعراء]] | ||