۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دعاي' به 'دعای') |
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
از طرفى هم اصحاب ائمه عليهمالسلام همگى تقريبا دسترسى به اين ذوات مقدسه داشتهاند و به هنگام نياز، مسائل را با خود آنها در ميان گذاشته و جواب مىگرفتند. | از طرفى هم اصحاب ائمه عليهمالسلام همگى تقريبا دسترسى به اين ذوات مقدسه داشتهاند و به هنگام نياز، مسائل را با خود آنها در ميان گذاشته و جواب مىگرفتند. | ||
اين روال تا زمان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] كه | اين روال تا زمان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] كه شیعیان هنوز پراكنده نشده بودند و غالبا در عراق و حجاز زندگى مىكردند، ادامه داشت؛ بعد از آن زمان گروهى از شیعیان مخلص در غير بلاد عرب؛ يعنى قم به وجود آمدند كه به آسانى دسترسى به امام نداشتند؛ اين حالت با آغاز غيبت كبرى فراگير شد و نياز به اجتهاد در ميان مؤمنين پديدار شد و كسانى كه وارد اين مسير شدند و فروعات احكام را از ادله استنباط نمودند، مجتهد نام گرفتند. | ||
وضعيت اجتهاد طبق طريق قدما، موضوع بحث فصل سوم است؛ در اين طريق سعى در تحصيل و به دست آوردن حكم شرعى از قرآن و سنت رسول خدا(ص) و اهلبيت عليهمالسلام بوده است و تقليد نيز رجوع عوام در امور دينى به افرادى بود كه اين عمل را انجام مىدادند. | وضعيت اجتهاد طبق طريق قدما، موضوع بحث فصل سوم است؛ در اين طريق سعى در تحصيل و به دست آوردن حكم شرعى از قرآن و سنت رسول خدا(ص) و اهلبيت عليهمالسلام بوده است و تقليد نيز رجوع عوام در امور دينى به افرادى بود كه اين عمل را انجام مىدادند. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
در فصل ششم اختلاف علما در مسائلى كه ضرورت تقيه در آنها محرز نبوده، همچنين كسى كه به رأى و نظر خود در نفس احكام الهى اعتماد كرده و متشابهات قرآن و ظواهرش را بر طبق نظر خود تفسير كند، مورد مذمت قرار گرفته است؛ | در فصل ششم اختلاف علما در مسائلى كه ضرورت تقيه در آنها محرز نبوده، همچنين كسى كه به رأى و نظر خود در نفس احكام الهى اعتماد كرده و متشابهات قرآن و ظواهرش را بر طبق نظر خود تفسير كند، مورد مذمت قرار گرفته است؛ | ||
براى قسم اول از نهجالبلاغه شاهدى آورده شده است كما اينكه از جمله شواهد قسم دوم نيز كلامى است از [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] در نهجالبلاغه كه فرموده: «و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال و أضاليل من ضلال و نصب للناس أشراكا من حبائل غرور و قول زور قد حمل الكتاب على آرائه و...» مؤلف در فصل هفتم با اشارهاى به تاريخ فقه شيعه در زمان ناصر عباسى كه تمايلى به | براى قسم اول از نهجالبلاغه شاهدى آورده شده است كما اينكه از جمله شواهد قسم دوم نيز كلامى است از [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] در نهجالبلاغه كه فرموده: «و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال و أضاليل من ضلال و نصب للناس أشراكا من حبائل غرور و قول زور قد حمل الكتاب على آرائه و...» مؤلف در فصل هفتم با اشارهاى به تاريخ فقه شيعه در زمان ناصر عباسى كه تمايلى به شیعیان داشته، بعضى از نظريات علماى اماميه را برگرفته از اصول اهل سنت مىداند. | ||
ايشان طريق بعضى از علماى بزرگ ما را در اصول ياد آورى كرده تا سندى بر مدعایش باشد. | ايشان طريق بعضى از علماى بزرگ ما را در اصول ياد آورى كرده تا سندى بر مدعایش باشد. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
باب چهارم(باب هشتم كتاب): | باب چهارم(باب هشتم كتاب): | ||
آخرين باب كتاب درباره جايگاه عقل در فهم و استنباط احكام است؛ گفته شده كه اعتماد به عقل در امور دينى به خطا نزديكتر از صواب مىباشد. مؤلف آغاز اين بحثها را از هنگام غيبت كبرى مىداند كه با زايل شدن معضل تقيه از ميان | آخرين باب كتاب درباره جايگاه عقل در فهم و استنباط احكام است؛ گفته شده كه اعتماد به عقل در امور دينى به خطا نزديكتر از صواب مىباشد. مؤلف آغاز اين بحثها را از هنگام غيبت كبرى مىداند كه با زايل شدن معضل تقيه از ميان شیعیان ، بحث و جدل در مسائل علمى آغاز گرديد و موجب شكوفايى در بعضى مسائل و غفلت از بعضى ديگر شد. | ||
ايشان به برخى از خطاهاى فاحشى كه از سوى بزرگان اماميه واقع شده، اشاره مىكند كه حاكى از وضعيت نابسامان اوايل غيبت كبرى در پارهاى از مسائل مهمه مىباشد، زيرا در اوايل كار تنها مرجع آنها نصوص ائمه بوده و اجتهاد و قياس را باطل مىدانستهاند ولى بعدها با استفاده از علم اصولى كه نزد عامه بود و با تهذيب و بهرهبردارى از آن، در ميان اماميه نيز اجتهاد رونق پيدا كرد. | ايشان به برخى از خطاهاى فاحشى كه از سوى بزرگان اماميه واقع شده، اشاره مىكند كه حاكى از وضعيت نابسامان اوايل غيبت كبرى در پارهاى از مسائل مهمه مىباشد، زيرا در اوايل كار تنها مرجع آنها نصوص ائمه بوده و اجتهاد و قياس را باطل مىدانستهاند ولى بعدها با استفاده از علم اصولى كه نزد عامه بود و با تهذيب و بهرهبردارى از آن، در ميان اماميه نيز اجتهاد رونق پيدا كرد. |
ویرایش