۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دعاي' به 'دعای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
فصل اول كتاب پيرامون امامت و فرق دو ديدگاه شيعه و سنى درباره آن مىباشد. به نظر نويسنده امامت يا خلافت به معناى رهبرى است و اصطلاحاً، پس از رحلت پيامبر(ص)، بر پيشوايى و رهبرى مسلمانان اطلاق شد و هيچ كس اين معنى را منكر نمىشود. وى دليل اين عدم انكار را، فطرى بودن آن براى هر گروه و ملتى دانسته است<ref>متن كتاب، ص19</ref> | فصل اول كتاب پيرامون امامت و فرق دو ديدگاه شيعه و سنى درباره آن مىباشد. به نظر نويسنده امامت يا خلافت به معناى رهبرى است و اصطلاحاً، پس از رحلت پيامبر(ص)، بر پيشوايى و رهبرى مسلمانان اطلاق شد و هيچ كس اين معنى را منكر نمىشود. وى دليل اين عدم انكار را، فطرى بودن آن براى هر گروه و ملتى دانسته است<ref>متن كتاب، ص19</ref> | ||
وى بزرگترين و مهمترين اختلاف ميان مسلمانان را اختلاف پيرامون روش و كيفيت انتخاب يا تعيين امام و خليفه و نقشى كه وى ايفا مىكند دانسته است كه ساير اختلافات، همه از آن نشئت گرفته است؛ چراكه امامت در نظر | وى بزرگترين و مهمترين اختلاف ميان مسلمانان را اختلاف پيرامون روش و كيفيت انتخاب يا تعيين امام و خليفه و نقشى كه وى ايفا مىكند دانسته است كه ساير اختلافات، همه از آن نشئت گرفته است؛ چراكه امامت در نظر شیعیان ، به نص پيامبر(ص) است و منحصر در امامان دوازدهگانه از اهلبيت(ع) بوده و براى شناخت احكام اسلام، پس از رحلت پيامبر(ص)، بايد به اين امامان رجوع كرد. اما اهل سنت امامت را در شورا محقق مىدانند، هرچند نص خليفه گذشته را درباره خليفه بعدى مىپذيرند، همچنانكه در مورد خليفه دوم رخ داد كه به نص ابوبكر به خلافت رسيد و همچنين روا مىدانند كه خلافت با زور سرنيزه و شمشير گرفته شود، مانند خلافت امويان و عباسيان و عثمانيان<ref>همان، ص19-20</ref> | ||
نويسنده در اين فصل، قبل از آنكه حكم به بطلان يك مذهب يا برترى و افضليت مذهبى بر مذهب ديگر بنمايد، با تأمل و دقّت، استدلالهاى هريك از اين دو گروه را مورد بررسى قرار داده و نصوصى كه | نويسنده در اين فصل، قبل از آنكه حكم به بطلان يك مذهب يا برترى و افضليت مذهبى بر مذهب ديگر بنمايد، با تأمل و دقّت، استدلالهاى هريك از اين دو گروه را مورد بررسى قرار داده و نصوصى كه شیعیان به عنوان دليلهاى محكمى براى اثبات مذهبشان در امامت و ردّ اهل سنت، مورد استناد قراد دادهاند را در سه بخش زير، بررسى كرده است: | ||
#ادلهاى براى اثبات امامت اهلبيت(ع). | #ادلهاى براى اثبات امامت اهلبيت(ع). | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
فصل دوم، در مورد عدالت صحابه مىباشد. نويسنده معتقد است مسئله اصحاب پيامبر(ص) و ميزان درجه عدالتشان، از بزرگترين مسائل اختلافى ميان اهل سنت و شيعه است و از همه آنها حساستر مىباشد؛ زيرا اهل سنت تمام اصحاب را عادل مىدانند و هرگونه نقد و شك نسبت به احاديثى را كه از پيامبر(ص) نقل شده را جايز نمىدانند و خود را به هرچه اصحاب روايت كردهاند، متعهد مىدانند<ref>همان، ص107</ref> | فصل دوم، در مورد عدالت صحابه مىباشد. نويسنده معتقد است مسئله اصحاب پيامبر(ص) و ميزان درجه عدالتشان، از بزرگترين مسائل اختلافى ميان اهل سنت و شيعه است و از همه آنها حساستر مىباشد؛ زيرا اهل سنت تمام اصحاب را عادل مىدانند و هرگونه نقد و شك نسبت به احاديثى را كه از پيامبر(ص) نقل شده را جايز نمىدانند و خود را به هرچه اصحاب روايت كردهاند، متعهد مىدانند<ref>همان، ص107</ref> | ||
اما | اما شیعیان بر اين باورند كه همه اصحاب در يك درجه از اعتبار و عدالت نمىباشند و انتقاد كردن به آنان رواست و در اين مورد دليلهايى از كتاب و سنت دارند<ref>همان، ص107-108</ref> | ||
نويسنده بر اين نكته تأكيد دارد كه تهمتهايى كه به | نويسنده بر اين نكته تأكيد دارد كه تهمتهايى كه به شیعیان زده مىشود كه تمام اصحاب را تكفير مىكنند يا دشنام و لعن مىنمايند، چيزى جز يك دروغ آشكار نيست، زيرا انتقاد از يكى از صحابى، به معناى تكفير او نيست و چنانچه انتقاد مبتنى بر ادله قانع كنندهاى باشد، اين همه عصبانيت و جزع و فزع به چه دليل است؟<ref>همان، ص108</ref> | ||
نويسنده معتقد است اينكه شايع كردهاند كه تمام اصحاب عدالت دارند، چيزى نيست جز بستن در بر روى هر كس كه نسبت به برخى از اصحابى كه تلاش براى دور ساختن خلافت از اصحاب شرعى و واقعيش نمودند، انتقادى نمايد و بدينسان بسيارى از اهل سنت، تمام استدلالهاى محكم و مبتنى كه حقانيت و برترى اهلبيت(ع) را در امامت و پيشوايى مسلمانان به اثبات مىرساند، رد مىكنند؛ فقط به اين خاطر كه معتقد به عدالت همه اصحاب مىباشند، از اين روى هركارى را كه آنها مرتكب شدهاند، حمل بر صحت مىكنند<ref>همان، ص120</ref> | نويسنده معتقد است اينكه شايع كردهاند كه تمام اصحاب عدالت دارند، چيزى نيست جز بستن در بر روى هر كس كه نسبت به برخى از اصحابى كه تلاش براى دور ساختن خلافت از اصحاب شرعى و واقعيش نمودند، انتقادى نمايد و بدينسان بسيارى از اهل سنت، تمام استدلالهاى محكم و مبتنى كه حقانيت و برترى اهلبيت(ع) را در امامت و پيشوايى مسلمانان به اثبات مىرساند، رد مىكنند؛ فقط به اين خاطر كه معتقد به عدالت همه اصحاب مىباشند، از اين روى هركارى را كه آنها مرتكب شدهاند، حمل بر صحت مىكنند<ref>همان، ص120</ref> | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
نويسنده معتقد است روايات تحريف قرآن كه در كتب شيعه آمده ولى مطرود و متروك است و مانند آن در كتابهاى صحاح اهل سنت نيز آمده است به دو صورت قابل تفسير است: يا اينكه اين روايتها صحيح است ولى راويانشان دچار اشتباه شدهاند و يا آنكه خود روايات صحيح نيستند<ref>همان، ص123-132</ref> | نويسنده معتقد است روايات تحريف قرآن كه در كتب شيعه آمده ولى مطرود و متروك است و مانند آن در كتابهاى صحاح اهل سنت نيز آمده است به دو صورت قابل تفسير است: يا اينكه اين روايتها صحيح است ولى راويانشان دچار اشتباه شدهاند و يا آنكه خود روايات صحيح نيستند<ref>همان، ص123-132</ref> | ||
در فصل چهارم كتاب از شيعه و سنت پاك پيامبر(ص) بحث به ميان آمده است. به اعتقاد نويسنده، هيچ اختلافى ميان اهل سنت و | در فصل چهارم كتاب از شيعه و سنت پاك پيامبر(ص) بحث به ميان آمده است. به اعتقاد نويسنده، هيچ اختلافى ميان اهل سنت و شیعیان درباره مقام سنت پاك نبوى و ضرورت پيروى از آن وجود ندارد، ولى اختلافى كه هست، پيرامون چگونگى منتقل شدن اين سنت به نسلهاى پس از پيامبر(ص) و چگونگى اطمينان پيدا كردن به آن است<ref>همان، ص134</ref> | ||
در فصل پنجم، ازدواج موقت مورد بررسى قرار گرفته است. اهل سنت اين نوع ازدواج را نپذيرفته و بر | در فصل پنجم، ازدواج موقت مورد بررسى قرار گرفته است. اهل سنت اين نوع ازدواج را نپذيرفته و بر شیعیان خرده مىگيرند كه چرا به جواز آن معتقدند. نويسنده در اين فصل به پاسخ به اين پرسش پرداخته كه شيعه از كجا اين ازدواج را آورده است و آيا در مورد اين ازدواج، مىشود اجتهاد كرد كه آن را حلال يا حرام شمرد و ادله آن از كتاب وسنت چيست؟<ref>همان، ص165</ref> | ||
در آخرين فصل از كتاب نيز ظهور حضرت مهدى(عج) و فتنههاى آخر زمان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است<ref>همان، ص179</ref> | در آخرين فصل از كتاب نيز ظهور حضرت مهدى(عج) و فتنههاى آخر زمان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است<ref>همان، ص179</ref> |
ویرایش