۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دعاي' به 'دعای') |
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
تفسير قرطبى، تفسيرى نقلى بشمار مىآيد و قرطبى از روايات، تأثير پذيرفته و گاه رواياتى را در كتاب خود مىآورد كه سندى ندارد و پذيرفتن اين روايات، با وسعت علمى و دقت نظرى كه از وى سراغ گرفته مىشود، ناسازگار است. وى در ميان صفحات كتابش، بارها از راه انصاف بهدور شده و حق و حقيقت را به مسلخ زشت عصبيت و يكسونگرى فرقهاى برده و بدينسان، چهره زيباى پژوهشهايش را پريشان كرده است.<ref>همان</ref> | تفسير قرطبى، تفسيرى نقلى بشمار مىآيد و قرطبى از روايات، تأثير پذيرفته و گاه رواياتى را در كتاب خود مىآورد كه سندى ندارد و پذيرفتن اين روايات، با وسعت علمى و دقت نظرى كه از وى سراغ گرفته مىشود، ناسازگار است. وى در ميان صفحات كتابش، بارها از راه انصاف بهدور شده و حق و حقيقت را به مسلخ زشت عصبيت و يكسونگرى فرقهاى برده و بدينسان، چهره زيباى پژوهشهايش را پريشان كرده است.<ref>همان</ref> | ||
دشمنى او با شيعه، در نوشتههايش آشكار است؛ آنچنانكه بارها در كتاب خود، | دشمنى او با شيعه، در نوشتههايش آشكار است؛ آنچنانكه بارها در كتاب خود، شیعیان را دشنام داده است و تقريبا تمام آيات مهمى را كه سبب نزول آن، در نزد شيعه، اهلبيت(ع) است، بهجز موارد اندكى، مانند آيه مباهله رد مىكند. او از دادن هر نوع نسبتى به شیعیان ، ابايى ندارد و درباره شیعیان ، هر گزافهاى را بدون سند و مدرك، نسبت مىدهد. در برخى موارد، ديدگاههايى دارد كه به نظر مىرسد كسى بهجز وى، چنين اعتقادى ندارد. بااينحال، اين مجموعه وسيع، سرشار از دادههاى تاريخى، روايى، ادبى و كلامى است كه هيچ مفسرى، از رجوع به چنين تفاسيرى بىنياز نيست.<ref>همان</ref> | ||
اين تفسير، از آن جهت داراى اهميت است كه اولا، در نزد اهل سنت جايگاه بسيار مهمى دارد و ثانيا، بهعنوان يك تفسير كلامى و يا حتى با صبغه كلامى شناخته نمىشود.<ref>همان</ref> | اين تفسير، از آن جهت داراى اهميت است كه اولا، در نزد اهل سنت جايگاه بسيار مهمى دارد و ثانيا، بهعنوان يك تفسير كلامى و يا حتى با صبغه كلامى شناخته نمىشود.<ref>همان</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
شيعه در اين مسئله كه پيامبر(ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى همرأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، درباره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را درباره وى مىداند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، درباره اعلام ولايت [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارك فراوانى ارائه مىكند.<ref>همان</ref> | شيعه در اين مسئله كه پيامبر(ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى همرأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، درباره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را درباره وى مىداند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، درباره اعلام ولايت [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارك فراوانى ارائه مىكند.<ref>همان</ref> | ||
شيعه كه قرطبى گاه و بىگاه او را به باد دشنام مىگيرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر(ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر(ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعایى درباره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرك است و اساسا هرگاه وى، از | شيعه كه قرطبى گاه و بىگاه او را به باد دشنام مىگيرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر(ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر(ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعایى درباره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرك است و اساسا هرگاه وى، از شیعیان در كتاب خود نقل مطلبى مىكند، نيازى به ارائه سند نمىبيند؛ اگرچه خودش در مقدمه كتابش يكى از اصول خود را در اين تفسير، ذكر مأخذ معرفى كرده است.<ref>همان، ص37</ref> | ||
بنابراین تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بىانصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است.<ref>همان</ref> | بنابراین تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بىانصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است.<ref>همان</ref> |
ویرایش