۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
ثمرات اطاعت از خداوند؛ | ثمرات اطاعت از خداوند؛ | ||
نيكى به والدين و دعا | نيكى به والدين و دعا برای آنها بعد از مرگشان؛ | ||
نصايح ارزنده حضرت عيسى(ع) به حواريون در مورد دست يافتن به ملكوت آسمان، زهد، قناعت و...؛ | نصايح ارزنده حضرت عيسى(ع) به حواريون در مورد دست يافتن به ملكوت آسمان، زهد، قناعت و...؛ | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
2. مردى پول خود را كه صد دينار بود گم كرد، پس به همه اهالى شهر اعلام نمود كه هر كسى پول مرا پيدا نمايد، بيست دينار مژدگانى به او مىدهم، پس از اندكى، شخصى پول او را پيدا كرد و از صاحب مال خواست كه مژدگانى او را بدهد، اما او سر باز زده و گفت: مبلغ پول من، صد و بيست دينار بوده است، پس داورى به نزد فضالة بن عبيد بردند؛ وى، از صاحب مال پرسيد مگر نمىگویى كه پول تو، صد و بيست دينار بود و وى پاسخ داد آرى، سپس به مردى كه پول را پيدا كرده بود، رو نمود و پرسيد مگر نه اين است كه مبلغ پولى را كه يافتى، صد دينار است و او پاسخ داد بلى؛ فضاله به او گفت: پولى را كه پيدا نمودى در پيش خود نگهدار تا صاحب آن پيدا شود. | 2. مردى پول خود را كه صد دينار بود گم كرد، پس به همه اهالى شهر اعلام نمود كه هر كسى پول مرا پيدا نمايد، بيست دينار مژدگانى به او مىدهم، پس از اندكى، شخصى پول او را پيدا كرد و از صاحب مال خواست كه مژدگانى او را بدهد، اما او سر باز زده و گفت: مبلغ پول من، صد و بيست دينار بوده است، پس داورى به نزد فضالة بن عبيد بردند؛ وى، از صاحب مال پرسيد مگر نمىگویى كه پول تو، صد و بيست دينار بود و وى پاسخ داد آرى، سپس به مردى كه پول را پيدا كرده بود، رو نمود و پرسيد مگر نه اين است كه مبلغ پولى را كه يافتى، صد دينار است و او پاسخ داد بلى؛ فضاله به او گفت: پولى را كه پيدا نمودى در پيش خود نگهدار تا صاحب آن پيدا شود. | ||
3. بلال حبشى[بعد از آنكه در شام اقامت گزيد، پس از مدتى]، پيامبر اكرم(ص) را در خواب ديد، در حالى كه به وى مىفرمود: اى بلال اين بىوفايى چيست كه در پيش گرفتهاى، آيا وقت آن نرسيده كه به ديدار من آيى؛ بلال، غمگنانه از خوب پريد و هراسان خانه را ترك كرد و بر مركب سوار شد و آهنگ مدينه نمود؛ وقتى به آنجا رسيد، به زيارت مرقد مطهر رسولالله(ص) شرفياب گرديد، در حالى كه مىگريست و صورت خویش را بر خاک قبر مىماليد. در همان حال، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به او رو نمودند و او آن دو را در آغوش گرفت و بوسيد، پس آن دو بزرگوار به وى گفتند: مايليم اذانى را كه سحرگاهان | 3. بلال حبشى[بعد از آنكه در شام اقامت گزيد، پس از مدتى]، پيامبر اكرم(ص) را در خواب ديد، در حالى كه به وى مىفرمود: اى بلال اين بىوفايى چيست كه در پيش گرفتهاى، آيا وقت آن نرسيده كه به ديدار من آيى؛ بلال، غمگنانه از خوب پريد و هراسان خانه را ترك كرد و بر مركب سوار شد و آهنگ مدينه نمود؛ وقتى به آنجا رسيد، به زيارت مرقد مطهر رسولالله(ص) شرفياب گرديد، در حالى كه مىگريست و صورت خویش را بر خاک قبر مىماليد. در همان حال، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به او رو نمودند و او آن دو را در آغوش گرفت و بوسيد، پس آن دو بزرگوار به وى گفتند: مايليم اذانى را كه سحرگاهان برای پيامبر(ص) مىگفتى، بشنویم؛ پس بلال بر بام مسجد رفت و در جايگاه پيشين خویش ايستاد و چون فرياد الله اكبر سر داد، شهر مدينه به لرزه افتاد و آنگاه كه اشهد أن لا اله الا الله را بر زبان آورد، لرزش شهر بيشتر گرديد و هنگامى كه اشهد أن محمدا رسولالله را فرياد كرد، بانوان پردهنشين از پناهگاه خویش بيرون دویدند و گفتند: آيا پيامبر(ص) زنده شده است. پس از رحلت پيامبر(ص) هيچ روزى بيشتر از آن روز، مرد و زن گريان به خود نديد. | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش