پرش به محتوا

الإشارات و التنبيهات مع المحاكمات: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۵۳: خط ۵۳:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
شارح، بعد از بيان مقدمه، ابتدا، خطبه كتاب را تشريح مى‌كند. عبارت نخست خطبه، جمله «احمد اللّه على حسن توفيقه و اسأل هداية طريقه و الهام الحق بتحقيقه»، مى‌باشد كه شارح آن را حمل بر مراتب نفس انسانى به حسب قواى نظريه و عمليه بين نقصان و كمال نموده است. وى، پس از توضيح هر يك از اين قوا، نقش هدايت الهى را در سلوك اهل طريق تبيين مى‌نمايد. چنان‌كه گفته شد [[قطب‌‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‌الدين رازى]]، براى اين شروح توضيحاتى دارد كه در پاورقى آمده است.
شارح، بعد از بيان مقدمه، ابتدا، خطبه كتاب را تشريح مى‌كند. عبارت نخست خطبه، جمله «احمد اللّه على حسن توفيقه و اسأل هداية طريقه و الهام الحق بتحقيقه»، مى‌باشد كه شارح آن را حمل بر مراتب نفس انسانى به حسب قواى نظريه و عمليه بين نقصان و كمال نموده است. وى، پس از توضيح هر يك از اين قوا، نقش هدايت الهى را در سلوك اهل طريق تبيين مى‌نمايد. چنان‌كه گفته شد [[قطب‌‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‌الدين رازى]]، برای اين شروح توضيحاتى دارد كه در پاورقى آمده است.


خواجه بعد از اتمام شرح خطبه كتاب، وارد مطالب بخش منطق مى‌شود كه نهج اول آن در غرض منطق است. وى شرحى بر تعريف منطق دارد كه در آن تك تك عبارات اين تعريف را مورد بررسى قرار داده است.
خواجه بعد از اتمام شرح خطبه كتاب، وارد مطالب بخش منطق مى‌شود كه نهج اول آن در غرض منطق است. وى شرحى بر تعريف منطق دارد كه در آن تك تك عبارات اين تعريف را مورد بررسى قرار داده است.
خط ۶۱: خط ۶۱:
نهج دوم بخش منطق، حاوى تعاريف و توضيحاتى درباره جنس، فصل، عرض خاص و عرض عام، رسوم خمسه، حدّ، رسم و چگونگى تعريف اشيا مى‌باشد. نهج سوم، در مركب خبرى مى‌باشد كه در آن اشاره‌اى به اصناف قضايا، سلب و ايجاب و حكم مهمل، تركيب شرطيات از حمليّات، قضاياى شرطيه و هيئت قضايا شده است.
نهج دوم بخش منطق، حاوى تعاريف و توضيحاتى درباره جنس، فصل، عرض خاص و عرض عام، رسوم خمسه، حدّ، رسم و چگونگى تعريف اشيا مى‌باشد. نهج سوم، در مركب خبرى مى‌باشد كه در آن اشاره‌اى به اصناف قضايا، سلب و ايجاب و حكم مهمل، تركيب شرطيات از حمليّات، قضاياى شرطيه و هيئت قضايا شده است.


چهارمين نهج، در مواد قضايا و جهاتشان مى‌باشد كه در اين‌جا نيز توضيحاتى از خواجه نصير، براى روشن نمودن غرض ابن سينا بيان گرديده است. نهج پنجم، در تناقض قضايا و عكس آنها مى‌باشد كه كلامى كلى در تناقض و اشاره‌اى به تناقض واقع بين مطلقات و اشاره ديگرى به تناقض ساير ذوات الجهات، در كنار اشاره‌اى به عكس مطلقات و عكس ضروريات و عكس ممكنات آمده است.
چهارمين نهج، در مواد قضايا و جهاتشان مى‌باشد كه در اين‌جا نيز توضيحاتى از خواجه نصير، برای روشن نمودن غرض ابن سينا بيان گرديده است. نهج پنجم، در تناقض قضايا و عكس آنها مى‌باشد كه كلامى كلى در تناقض و اشاره‌اى به تناقض واقع بين مطلقات و اشاره ديگرى به تناقض ساير ذوات الجهات، در كنار اشاره‌اى به عكس مطلقات و عكس ضروريات و عكس ممكنات آمده است.


ششمين نهج، در بيان احوال ماديه قضايا مى‌باشد. حصر اصناف قضايا در چهار صورت كه امروزه در منطق به آنها مبادى قضايا اطلاق مى‌گردد و عبارتند از: مسلمات، مظنونات، شبهات و مخيّلات و ديگر توضيحاتى در مورد آنها كه از سوى ماتن و شارح بيان گرديده است، مطالب اين نهج را به خود اختصاص داده‌اند.
ششمين نهج، در بيان احوال ماديه قضايا مى‌باشد. حصر اصناف قضايا در چهار صورت كه امروزه در منطق به آنها مبادى قضايا اطلاق مى‌گردد و عبارتند از: مسلمات، مظنونات، شبهات و مخيّلات و ديگر توضيحاتى در مورد آنها كه از سوى ماتن و شارح بيان گرديده است، مطالب اين نهج را به خود اختصاص داده‌اند.
خط ۶۹: خط ۶۹:
نهج هشتم، در قياسات شرطيه و توابع قياس و فصول چهارگانه آن مى‌باشد. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در اين نهج ابتدا اشاره‌اى به اقترانات شرطيه دارد و اشاره‌اى ديگر به قياس مساوات و اشاره‌اى نيز به قياسات شرطيه استثنائيه و نهايتاً اشاره‌اى به قياس خلف.
نهج هشتم، در قياسات شرطيه و توابع قياس و فصول چهارگانه آن مى‌باشد. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در اين نهج ابتدا اشاره‌اى به اقترانات شرطيه دارد و اشاره‌اى ديگر به قياس مساوات و اشاره‌اى نيز به قياسات شرطيه استثنائيه و نهايتاً اشاره‌اى به قياس خلف.


نهمين نهج، داراى عنوان بيان قليل العلوم البرهانيه مى‌باشد كه اصناف قياسات از جهت مواد و ايقاعشان براى تصديق و همين‌طور قياسات و مطالب برهانيّه، موضوعات و مبادى و مسائل در علوم، نقل برهان و تناسب علوم، برهان ان و برهان لمّ در آن مورد بررسى قرار گرفته‌اند.
نهمين نهج، داراى عنوان بيان قليل العلوم البرهانيه مى‌باشد كه اصناف قياسات از جهت مواد و ايقاعشان برای تصديق و همين‌طور قياسات و مطالب برهانيّه، موضوعات و مبادى و مسائل در علوم، نقل برهان و تناسب علوم، برهان ان و برهان لمّ در آن مورد بررسى قرار گرفته‌اند.


آخرين و دهمين نهج، در قياس مغالطى است كه به خاطر اهميت شناخت مغالطه، فصل مستقلى براى آن اختصاص يافته است.
آخرين و دهمين نهج، در قياس مغالطى است كه به خاطر اهميت شناخت مغالطه، فصل مستقلى برای آن اختصاص يافته است.


جلد دوم از مجلدات سه‌گانه شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]]، بر اشارات بوعلى، اختصاص به علم الطبيعه دارد كه در بر گيرنده سه نمط از اشارات مى‌باشد. خواجه، در ذيل مقدمه‌اى كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در اين قسمت اشارات دارد مبنى بر اينكه اين علوم فقط به حال كسى كه فهم اين مطالب برایش آسان باشد، نفع دارد، نه كسى كه درك آن برایش دشوار است، مى‌نويسد: واقعاً اين دو علم طبيعى و الهى، مغلق بوده و اشتباهات عظيمى در آنها به دليل تعارض وهم با عقل، رخ مى‌دهد. در آخر اين قسمت، از خدا مى‌خواهد كه اصابت در بيان، به وى عطا كند، در كنار ايمنى از خطا و طغيان، تا بر آنچه كه در اين كتاب هست اعتماد كند، نه بر آنچه كه خود اعتقاد دارد، چرا كه تقرير، غير از رد و تفسير، غير از نقد مى‌باشد.
جلد دوم از مجلدات سه‌گانه شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]]، بر اشارات بوعلى، اختصاص به علم الطبيعه دارد كه در بر گيرنده سه نمط از اشارات مى‌باشد. خواجه، در ذيل مقدمه‌اى كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در اين قسمت اشارات دارد مبنى بر اينكه اين علوم فقط به حال كسى كه فهم اين مطالب برایش آسان باشد، نفع دارد، نه كسى كه درك آن برایش دشوار است، مى‌نويسد: واقعاً اين دو علم طبيعى و الهى، مغلق بوده و اشتباهات عظيمى در آنها به دليل تعارض وهم با عقل، رخ مى‌دهد. در آخر اين قسمت، از خدا مى‌خواهد كه اصابت در بيان، به وى عطا كند، در كنار ايمنى از خطا و طغيان، تا بر آنچه كه در اين كتاب هست اعتماد كند، نه بر آنچه كه خود اعتقاد دارد، چرا كه تقرير، غير از رد و تفسير، غير از نقد مى‌باشد.
خط ۷۷: خط ۷۷:
نمط اول اشارات، در تجوهر اجسام است. نخستين چيزى كه شارح، به توضيح آن اقدام نموده است، كلمه نهج و نمط و علت نام‌گذارى فصول بخش منطق، به نهج و بخش علم الطبيعه و علم الهى، به نمط است، بعد در مورد اين ترتيبى كه شيخ اتخاذ نموده، مطالبى را با استشهاد به ترتيب علوم، از ديدگاه معلم اول، ارائه مى‌نمايد، بعد وهم و تنبيهى را كه بوعلى درباره گمان مردم راجع به ذو مفاصل بودن اجسام، دارد، مورد بررسى قرار داده كه در پى آن وهم و اشاره‌اى به جهت توهم مردم در تركيب اجسام از اجزاى نامتناهى آمده است.
نمط اول اشارات، در تجوهر اجسام است. نخستين چيزى كه شارح، به توضيح آن اقدام نموده است، كلمه نهج و نمط و علت نام‌گذارى فصول بخش منطق، به نهج و بخش علم الطبيعه و علم الهى، به نمط است، بعد در مورد اين ترتيبى كه شيخ اتخاذ نموده، مطالبى را با استشهاد به ترتيب علوم، از ديدگاه معلم اول، ارائه مى‌نمايد، بعد وهم و تنبيهى را كه بوعلى درباره گمان مردم راجع به ذو مفاصل بودن اجسام، دارد، مورد بررسى قرار داده كه در پى آن وهم و اشاره‌اى به جهت توهم مردم در تركيب اجسام از اجزاى نامتناهى آمده است.


ماتن و شارح هر دو، در اين قسمت، استدلال‌ها و توضيحات مفصلى دارند كه [[قطب‌‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‌الدين رازى]] نيز در اين ميان بى‌نصيب نمانده و شرح مفصلّى را در بحث تركيب اجسام بيان نموده است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، با خارج كردن تركيبات غير واقعى براى اجسام، تركيب آنها را از هيولى و صورت مورد كنكاش قرار داده و در ادامه در مورد نوع، جنس و فصل اشيا، مطالبى را بيان كرده است.
ماتن و شارح هر دو، در اين قسمت، استدلال‌ها و توضيحات مفصلى دارند كه [[قطب‌‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‌الدين رازى]] نيز در اين ميان بى‌نصيب نمانده و شرح مفصلّى را در بحث تركيب اجسام بيان نموده است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، با خارج كردن تركيبات غير واقعى برای اجسام، تركيب آنها را از هيولى و صورت مورد كنكاش قرار داده و در ادامه در مورد نوع، جنس و فصل اشيا، مطالبى را بيان كرده است.


مفارقت صورت جوهريّه از ماده و عدم امكان قوام شيئى به شىء ديگر به طورى كه هر يك از آنها به لحاظ وجود مقدم بر ديگرى و بر نفس خود باشد، از ديگر اشارات نمط اول است. تقدم هيولى بر صورت، در اشاراتى كه عناوين آنها گذشت، از مطالبى است كه به جهات مختلف بدان پرداخته شده است. اين مطلب، در ذيل بحث كيفيت تعلق هيولى به صورت مطرح است كه كيفيت تقدم صورت و امتناع تقدم هيولى به خاطر تقدم صورت و لزوم دور در صورت تقدم هيولى را حواشى اين بحث مى‌توان به حساب آورد.
مفارقت صورت جوهريّه از ماده و عدم امكان قوام شيئى به شىء ديگر به طورى كه هر يك از آنها به لحاظ وجود مقدم بر ديگرى و بر نفس خود باشد، از ديگر اشارات نمط اول است. تقدم هيولى بر صورت، در اشاراتى كه عناوين آنها گذشت، از مطالبى است كه به جهات مختلف بدان پرداخته شده است. اين مطلب، در ذيل بحث كيفيت تعلق هيولى به صورت مطرح است كه كيفيت تقدم صورت و امتناع تقدم هيولى به خاطر تقدم صورت و لزوم دور در صورت تقدم هيولى را حواشى اين بحث مى‌توان به حساب آورد.
خط ۸۵: خط ۸۵:
نمط دوم، به طور خاص، در مورد جهات و اجسام اولى و ثانيه آن مى‌باشد. تحديد اجسام به جهات و احاطه آنها با اجسام جهت‌دار و جهات شش‌گانه، موضوع اولين اشارات اين نمط است. محدد الجهات از موضوعاتى است كه به چند لحاظ بدان پرداخته شده است: وحدت محدد الجهات، بعد امتناع حركت مستقيم بر محددّ الجهات و نهايتاً تذنيبى در ساير احوال محدد الجهات.
نمط دوم، به طور خاص، در مورد جهات و اجسام اولى و ثانيه آن مى‌باشد. تحديد اجسام به جهات و احاطه آنها با اجسام جهت‌دار و جهات شش‌گانه، موضوع اولين اشارات اين نمط است. محدد الجهات از موضوعاتى است كه به چند لحاظ بدان پرداخته شده است: وحدت محدد الجهات، بعد امتناع حركت مستقيم بر محددّ الجهات و نهايتاً تذنيبى در ساير احوال محدد الجهات.


حال اجسام بسيطه كه در ذيل آن، بيان معناى طبيعت و مبدأ واقع شدن آن براى حركت آنچه كه در آن است و سكون عرضى آن، اشاره ديگرى در اين قسمت است كه به دنبال خود، بحث ديگرى را راجع به اجسام و موضع و شكل داشتن آن، دارد.
حال اجسام بسيطه كه در ذيل آن، بيان معناى طبيعت و مبدأ واقع شدن آن برای حركت آنچه كه در آن است و سكون عرضى آن، اشاره ديگرى در اين قسمت است كه به دنبال خود، بحث ديگرى را راجع به اجسام و موضع و شكل داشتن آن، دارد.


مقتضاى وضع معين نبودن فلك را مى‌توان به عنوان تكمله‌اى بر بحث فوق به حساب آورد.
مقتضاى وضع معين نبودن فلك را مى‌توان به عنوان تكمله‌اى بر بحث فوق به حساب آورد.
خط ۹۱: خط ۹۱:
اشاره‌اى به اينكه جسم، لو خلّى و طبعه، در صورتى كه تأثير غريبى از خارج برایش عارض نگردد، موضع و شكل معين خواهد داشت و تنبيهى در مورد ميل به اقسام حركت و اينكه ميل طبيعى به سمت جهت طبيعى مى‌باشد، كما اينكه قرارش نيز در آن‌جا بوده و به همان‌جا بازگشت مى‌كند، از مطالب ديگر اين قسمت است.
اشاره‌اى به اينكه جسم، لو خلّى و طبعه، در صورتى كه تأثير غريبى از خارج برایش عارض نگردد، موضع و شكل معين خواهد داشت و تنبيهى در مورد ميل به اقسام حركت و اينكه ميل طبيعى به سمت جهت طبيعى مى‌باشد، كما اينكه قرارش نيز در آن‌جا بوده و به همان‌جا بازگشت مى‌كند، از مطالب ديگر اين قسمت است.


اشاره‌اى ديگر از سوى مؤلف، به اجسام قابل كون و فساد و اينكه چنين اجسامى داراى مكان بوده به خاطر استحقاقى كه اجسام به مكان دارند، آمده است. آخرين اشاره اين نمط، درباره اجسامى است كه ميل استداره دارند و به صورت دايره‌اى حركت مى‌كنند؛ مؤلف، عدم قابليت چنين اجسامى را براى حركت مستقيم، يادآورى نموده و تنبيهاتى را در ذيل آن مى‌آورد كه براى نمونه، جسمى را كه طبيعت آن حرارت است، آتش و جسمى را كه طبيعت آن برودت است، آب و جسمى را كه طبيعتش ميعان است، هوا و جسمى را كه طبيعت آن جمود است، زمين مى‌داند. قياس آنها با يك‌ديگر و حالات آنها كه قواعد كون و فساد در عالم دنيا را تشكيل مى‌دهد، از مطالب تكميلى اين بخش است.
اشاره‌اى ديگر از سوى مؤلف، به اجسام قابل كون و فساد و اينكه چنين اجسامى داراى مكان بوده به خاطر استحقاقى كه اجسام به مكان دارند، آمده است. آخرين اشاره اين نمط، درباره اجسامى است كه ميل استداره دارند و به صورت دايره‌اى حركت مى‌كنند؛ مؤلف، عدم قابليت چنين اجسامى را برای حركت مستقيم، يادآورى نموده و تنبيهاتى را در ذيل آن مى‌آورد كه برای نمونه، جسمى را كه طبيعت آن حرارت است، آتش و جسمى را كه طبيعت آن برودت است، آب و جسمى را كه طبيعتش ميعان است، هوا و جسمى را كه طبيعت آن جمود است، زمين مى‌داند. قياس آنها با يك‌ديگر و حالات آنها كه قواعد كون و فساد در عالم دنيا را تشكيل مى‌دهد، از مطالب تكميلى اين بخش است.


طريق به وجود آمدن معدنيّات، نباتات و حيوانات با اجناس و انواعشان از اين عناصر اربعه، موضوع تنبيه ديگرى است كه در ادامه‌اش در ضمن نكته‌اى، علت نورانى و منوّر بودن آتش را توضيح داده است.
طريق به وجود آمدن معدنيّات، نباتات و حيوانات با اجناس و انواعشان از اين عناصر اربعه، موضوع تنبيه ديگرى است كه در ادامه‌اش در ضمن نكته‌اى، علت نورانى و منوّر بودن آتش را توضيح داده است.
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
نخستين تنبيهى كه ماتن، در اين قسمت مطرح كرده، در مورد توهمى است كه مردم درباره وجود دارند و آن را همان محسوس مى‌پندارند. شارح، اين تنبيه را در مورد مردمى كه وجود را همان محسوس مى‌پندارند و كسانى كه در حكم آنها هستند؛ يعنى مشبهه و من يجرى مجراهم، مى‌داند.
نخستين تنبيهى كه ماتن، در اين قسمت مطرح كرده، در مورد توهمى است كه مردم درباره وجود دارند و آن را همان محسوس مى‌پندارند. شارح، اين تنبيه را در مورد مردمى كه وجود را همان محسوس مى‌پندارند و كسانى كه در حكم آنها هستند؛ يعنى مشبهه و من يجرى مجراهم، مى‌داند.


تنبيهات ديگرى نيز در رابطه با تصورات غير واقعى از وجود، مطرح است كه خواجه تك تك آنها را شرح مى‌دهد. بوعلى مى‌گويد: جسم، ممكن است محسوس باشد و ممكن است محسوس نباشد؛ اگر محسوس باشد، مطمئناً داراى وضع، اين، مقدار معين و كيف معين خواهد بود. خواجه، مى‌گويد: منظور ماتن از اثبات موجود غير محسوس، اثبات مبدأ براى وجود غير محسوس مى‌باشد.
تنبيهات ديگرى نيز در رابطه با تصورات غير واقعى از وجود، مطرح است كه خواجه تك تك آنها را شرح مى‌دهد. بوعلى مى‌گويد: جسم، ممكن است محسوس باشد و ممكن است محسوس نباشد؛ اگر محسوس باشد، مطمئناً داراى وضع، اين، مقدار معين و كيف معين خواهد بود. خواجه، مى‌گويد: منظور ماتن از اثبات موجود غير محسوس، اثبات مبدأ برای وجود غير محسوس مى‌باشد.


بحثى را كه بوعلى در مورد مثلث دارد، شارح اين طور تفسير مى‌كند كه فرق بين ذات شىء و وجودش در اعيان، مورد نظراست، لكن غرض در اين‌جا فرق بين عللى است كه شىء نياز به آنها دارد در موجوديتش، مانند فاعل و غايت و بين عللى كه شىء در تحقق ذاتش در خارج و عقل، بدان نياز دارد، مانند ماده و صورت.
بحثى را كه بوعلى در مورد مثلث دارد، شارح اين طور تفسير مى‌كند كه فرق بين ذات شىء و وجودش در اعيان، مورد نظراست، لكن غرض در اين‌جا فرق بين عللى است كه شىء نياز به آنها دارد در موجوديتش، مانند فاعل و غايت و بين عللى كه شىء در تحقق ذاتش در خارج و عقل، بدان نياز دارد، مانند ماده و صورت.
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
اشاره‌اى در بيان كيفيت تعلق علل وجودى كه عبارتند از: فاعل و غايت، به ساير علل و كيفيت تعلق يكى از آنها به ديگرى مى‌باشد كه شرح كيفيت تعلق علل وجود به ساير علل و همين‌طور شرح كيفيت تعلق علت غائيه به فاعليّه، در ذيل آن آمده است.
اشاره‌اى در بيان كيفيت تعلق علل وجودى كه عبارتند از: فاعل و غايت، به ساير علل و كيفيت تعلق يكى از آنها به ديگرى مى‌باشد كه شرح كيفيت تعلق علل وجود به ساير علل و همين‌طور شرح كيفيت تعلق علت غائيه به فاعليّه، در ذيل آن آمده است.


اشاره بعدى، در بيان علت اولى است كه آن، علت تمام وجودات مى‌باشد. شارح، مى‌گويد: علت اولى، ممكن نيست كه صورت براى وجود باشد كه با توضيحاتى براى اين مطلب همراه است.
اشاره بعدى، در بيان علت اولى است كه آن، علت تمام وجودات مى‌باشد. شارح، مى‌گويد: علت اولى، ممكن نيست كه صورت برای وجود باشد كه با توضيحاتى برای اين مطلب همراه است.


تنبيهات و اشارات ديگرى در اين نمط است كه به طور خلاصه در مورد متناهى و نامتناهى بودن سلسله علل موجودات و همين‌طور تعيين وجود واجبى و عدم وجوب غيرش كه از آن، وحدت وجود واجبى به حسب تعين ذاتش، نتيجه مى‌گردد و...
تنبيهات و اشارات ديگرى در اين نمط است كه به طور خلاصه در مورد متناهى و نامتناهى بودن سلسله علل موجودات و همين‌طور تعيين وجود واجبى و عدم وجوب غيرش كه از آن، وحدت وجود واجبى به حسب تعين ذاتش، نتيجه مى‌گردد و...
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
نمط پنجم اشارات، در صنع و ابداع است. ابتدا توهمى كه مردم در انتساب مفعول به فاعل دارند، نقّادى گرديده، بعد توضيحاتى در فرق ميان فعل و ايجاد و صنع ارائه گرديده است. در اين نمط، اشاراتى به بيان ماهيت زمان و...دارد و در ذيلش، شارح، تغيّر را همان حركت مى‌داند...
نمط پنجم اشارات، در صنع و ابداع است. ابتدا توهمى كه مردم در انتساب مفعول به فاعل دارند، نقّادى گرديده، بعد توضيحاتى در فرق ميان فعل و ايجاد و صنع ارائه گرديده است. در اين نمط، اشاراتى به بيان ماهيت زمان و...دارد و در ذيلش، شارح، تغيّر را همان حركت مى‌داند...


اشاره بعدى نمط پنجم، در بيان مسبوقيّت حوادث به موضوع و مادّه است كه توضيحات مفصلّى در بخش‌هاى گوناگون اين اشاره، از سوى شارح، مطرح گرديده است. اثبات حدوث ذاتى براى ممكنات، موضوع تنبيهى در ذيل اين اشارات است كه در ادامه‌اش چند تنبيه ديگر در عدم تخلف معلول از علت تامّه، تفسير معنى ابداع و عدم ترجيح يكى از طرفين ممكن بر ديگرى، آمده است.
اشاره بعدى نمط پنجم، در بيان مسبوقيّت حوادث به موضوع و مادّه است كه توضيحات مفصلّى در بخش‌هاى گوناگون اين اشاره، از سوى شارح، مطرح گرديده است. اثبات حدوث ذاتى برای ممكنات، موضوع تنبيهى در ذيل اين اشارات است كه در ادامه‌اش چند تنبيه ديگر در عدم تخلف معلول از علت تامّه، تفسير معنى ابداع و عدم ترجيح يكى از طرفين ممكن بر ديگرى، آمده است.


تنبيه مهم ديگرى، در واحديت عددى، واحد حقيقى و... استحاله صدور غير واحد از آن، آمده است. براى مسبوقيت غير واجب به عدم زمانى، احتجاجاتى از سوى حكما، اشاعره و معتزله، مطرح گرديده است كه با ابطال آراى غير صحيح، به تكميل نظريه صواب در اين مورد پرداخته شده است.
تنبيه مهم ديگرى، در واحديت عددى، واحد حقيقى و... استحاله صدور غير واحد از آن، آمده است. برای مسبوقيت غير واجب به عدم زمانى، احتجاجاتى از سوى حكما، اشاعره و معتزله، مطرح گرديده است كه با ابطال آراى غير صحيح، به تكميل نظريه صواب در اين مورد پرداخته شده است.


نمط ششم، در غايات و مبادى آن مى‌باشد كه اولين تنبيه آن در تعريف معنى غنى و تنبيه دوّم، در تحليل افعال خداوند به حسن و تنبيه سوم، در سبب غايت از فعل حق اول و بيان اينكه فاعل به غايت، غير تام است و دلايل آن، به همراه تذنيبى در معنى ملك و غنى بودن آن و همين‌طور نياز تمام موجودات به آن و تنبيهى در معنى جود مى‌باشد. اشارات اين نمط نيز در غرض نداشتن ملك حق و امتناع نامتناهى بودن قواى جسمانيه و كيفيت صدور افعال متجدده در نفس فلكيه از عقل و...
نمط ششم، در غايات و مبادى آن مى‌باشد كه اولين تنبيه آن در تعريف معنى غنى و تنبيه دوّم، در تحليل افعال خداوند به حسن و تنبيه سوم، در سبب غايت از فعل حق اول و بيان اينكه فاعل به غايت، غير تام است و دلايل آن، به همراه تذنيبى در معنى ملك و غنى بودن آن و همين‌طور نياز تمام موجودات به آن و تنبيهى در معنى جود مى‌باشد. اشارات اين نمط نيز در غرض نداشتن ملك حق و امتناع نامتناهى بودن قواى جسمانيه و كيفيت صدور افعال متجدده در نفس فلكيه از عقل و...
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
نمط نهم، در مقامات عارفين است. خواجه نصير، مى‌گويد: اين نمط، مسبوق به نمط هشتم است كه در ابتهاج موجودات سخن مى‌گفت. در اين نمط، احوال اهل كمال را بيان مى‌كند كه با چگونگى رسيدنشان به مقامات عاليه همراه است كه در واقع علوم صوفيه مى‌باشد. شارح، مى‌گويد: به نظر مؤلف، اين نمط، بالاترين مطالب كتاب را در بر دارد.
نمط نهم، در مقامات عارفين است. خواجه نصير، مى‌گويد: اين نمط، مسبوق به نمط هشتم است كه در ابتهاج موجودات سخن مى‌گفت. در اين نمط، احوال اهل كمال را بيان مى‌كند كه با چگونگى رسيدنشان به مقامات عاليه همراه است كه در واقع علوم صوفيه مى‌باشد. شارح، مى‌گويد: به نظر مؤلف، اين نمط، بالاترين مطالب كتاب را در بر دارد.


اولين تنبيه اين نمط، به درجات عارفين در حيات دنيويشان و تنبيه دوم، به ذكر احوال طالبان حق پرداخته است. فرق ميان زهد و عبادت و عرفان كه با توضيحات جالب و برگرفته از روايات، همراه است، در اين قسمت، بيان گرديده است. غرض عارف از زهد و عبادت و همين‌طور نياز عارف به رياضت و اشاره‌اى به منظور عارف از وقت كه اولين درجه اتصال است و بعد از اراده و رياضت حاصل مى‌گردد و همين‌طور مرآتيّت عارف براى حق تعالى بعد از وصول و اشاره‌اى اجمالى به جميع مقامات عارفين و نهايتاً اشاره‌اى به قلت عدد واصلين، از اشاراتى هستند كه در نمط نهم مطرح شده‌اند و مورد شرح و تفسير قرار گرفته‌اند.
اولين تنبيه اين نمط، به درجات عارفين در حيات دنيويشان و تنبيه دوم، به ذكر احوال طالبان حق پرداخته است. فرق ميان زهد و عبادت و عرفان كه با توضيحات جالب و برگرفته از روايات، همراه است، در اين قسمت، بيان گرديده است. غرض عارف از زهد و عبادت و همين‌طور نياز عارف به رياضت و اشاره‌اى به منظور عارف از وقت كه اولين درجه اتصال است و بعد از اراده و رياضت حاصل مى‌گردد و همين‌طور مرآتيّت عارف برای حق تعالى بعد از وصول و اشاره‌اى اجمالى به جميع مقامات عارفين و نهايتاً اشاره‌اى به قلت عدد واصلين، از اشاراتى هستند كه در نمط نهم مطرح شده‌اند و مورد شرح و تفسير قرار گرفته‌اند.


نمط دهم، در اسرار الآيات است. اين نمط، حاوى مطالبى در حالات و قواى عارفين و همين‌طور جايگاه خيال در ميان قواى انسانى و... در كنار اشاراتى به تأثير چشم و ساير اسباب حوادث غريبه مى‌باشد.
نمط دهم، در اسرار الآيات است. اين نمط، حاوى مطالبى در حالات و قواى عارفين و همين‌طور جايگاه خيال در ميان قواى انسانى و... در كنار اشاراتى به تأثير چشم و ساير اسباب حوادث غريبه مى‌باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش