۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
ابن مالك در يكى از بحرانىترين دورانهاى تاريخ اندلس، در جيّان زاده شد و به همين جهت علاوه بر طائى، نسبت جيانى نيز يافت. قرائت قرآن و نحو را در جيان نزد ثابت بن خيار فراگرفت. مدت كوتاهى نيز از محضر ابوعلى شلوبين بهره برد. در جوانى راه مشرق پيش گرفت و به مصر رفت. از ميان تمام منابع، تنها ملوى گفته است كه وى مدتى در قاهره عهدهدار منصب قضا بوده، اما بعيد به نظر مىرسد كه وى در اين دوره از زندگى به چنين مقامى دست يافته باشد. در هر حال احتمال مىرود كه آشفتگىها و بحرانهاى سياسى اواخر حكومت موحدون كه شيرازه امور اندلس را از هم پاشيده و عرصه را بر مردم تنگ كرده بود، يكى از عوامل مهاجرت او بوده باشد. | ابن مالك در يكى از بحرانىترين دورانهاى تاريخ اندلس، در جيّان زاده شد و به همين جهت علاوه بر طائى، نسبت جيانى نيز يافت. قرائت قرآن و نحو را در جيان نزد ثابت بن خيار فراگرفت. مدت كوتاهى نيز از محضر ابوعلى شلوبين بهره برد. در جوانى راه مشرق پيش گرفت و به مصر رفت. از ميان تمام منابع، تنها ملوى گفته است كه وى مدتى در قاهره عهدهدار منصب قضا بوده، اما بعيد به نظر مىرسد كه وى در اين دوره از زندگى به چنين مقامى دست يافته باشد. در هر حال احتمال مىرود كه آشفتگىها و بحرانهاى سياسى اواخر حكومت موحدون كه شيرازه امور اندلس را از هم پاشيده و عرصه را بر مردم تنگ كرده بود، يكى از عوامل مهاجرت او بوده باشد. | ||
در آن روزگار، مشرق زمين نيز اوضاع و احوال مناسبترى نداشت، جنگهاى صليبى و هجوم تاتارها از يكسو و برخوردهاى داخلى و اختلافات بين فرزندان صلاحالدين ايوبى بر سر تقسيم حكومت از ديگر سو، امنيت و آسايش از مردم ربوده بود. احتمالاً از همين روى ابن مالك جوان، مصر را | در آن روزگار، مشرق زمين نيز اوضاع و احوال مناسبترى نداشت، جنگهاى صليبى و هجوم تاتارها از يكسو و برخوردهاى داخلى و اختلافات بين فرزندان صلاحالدين ايوبى بر سر تقسيم حكومت از ديگر سو، امنيت و آسايش از مردم ربوده بود. احتمالاً از همين روى ابن مالك جوان، مصر را برای تكميل دانش خود و كسب مدارج علمى، مناسب نيافت و عازم حجاز شد و از آنجا راه شام را در پيش گرفت و در دمشق رحل اقامت افكند. او كه ظاهراً سخت تحت تأثير شرق قرار گرفته بود، مذهب خود را كه قبل از مهاجرت مانند بيشتر اهالى اندلس مالكى بود، به شافعى تغيير داد. شايد سبب اين امر آن باشد كه وى از همان ابتدا قصد ماندن در شرق را داشته است، گرچه برخى برآنند كه پذيرفتن مذهب شافعى ضرورتى بوده كه جوّ حاكم بر مدارس عادليه و سلطانيه اقتضا مىكرده است. وى در دمشق نزد چند تن از مشاهير به ادامه تحصيل و تكميل دانش خود پرداخت، سپس راهى حلب شد و در آنجا با اهل علم، از جمله ابن عمرون همنشين گشت و از محضر درس استادان و دانشمندانى چون ابن يعيش نيز بهره برد و ضمن آن در مدرسه سلطانيه به تعليم و تدريس نحو و قرائات پرداخت. وى پس از طى مدارج علمى، تلاش خود را صرف زبان و نحو عربى كرد و تدريس را پيشه خود ساخت و در كنار آن، به تأليف نيز روى آورد. به زودى آوازهاى بلند يافت و بر همگنان پيشى جست. مدتى را نيز در حماه به سر برد و در آنجا هم به تدريس و تأليف پرداخت و کتاب «الخلاصة» را نوشت، سپس به دمشق بازگشت و امامت مسجد و پس از ابوشامه، كرسى استادى در مدرسه عادليه را كه تبحر در قرائات و نحو از شروط آن بود، برعهده گرفت. | ||
از جمله شاگردان او مىتوان پسرش بدر الدين محمد، ابن جماعه، ابن عطار، ابن نحاس، ابن منجى، ابوبكر بن جعوان، ابوبكر ابن يعقوب و نيز هبةالله بن ابراهيم بارزى را كه از كودكى در خدمت وى بوده، نام برد. علاوه بر اينان، ابوبكر مزى، ابوعبدالله صيرفى و شهابالدين ابن غانم نيز از او روايت كردهاند. | از جمله شاگردان او مىتوان پسرش بدر الدين محمد، ابن جماعه، ابن عطار، ابن نحاس، ابن منجى، ابوبكر بن جعوان، ابوبكر ابن يعقوب و نيز هبةالله بن ابراهيم بارزى را كه از كودكى در خدمت وى بوده، نام برد. علاوه بر اينان، ابوبكر مزى، ابوعبدالله صيرفى و شهابالدين ابن غانم نيز از او روايت كردهاند. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
آنچه درباره ابن مالك در منابع آمده، منحصر به ستايش نيست. برخى از جمله ابوحيان اندلسى، نحوى هم وطن و هم روزگار وى، ضمن انتقاد شديد از او، استدلالهايش را سست و بىاساس خوانده و گفته است كه وى هيچگاه به مباحثه و مناقشه تن در نمىداده و پيوسته از آن گريزان بوده است. ابوحيان علت اين ضعف ابن مالك را نداشتن استادان برجسته و بنام دانسته است و به همين جهت خود هيچگاه در مجالس درس او شركت نجست. [[جزری، محمد بن محمد|ابن جزرى]] نيز او را در قرائات ناموفق دانسته، مىگوید: «روزها در عادليه به اميد رسيدن شاگردى به انتظار مىنشست، اما هيچ كس به درس او اقبال نمىكرد». | آنچه درباره ابن مالك در منابع آمده، منحصر به ستايش نيست. برخى از جمله ابوحيان اندلسى، نحوى هم وطن و هم روزگار وى، ضمن انتقاد شديد از او، استدلالهايش را سست و بىاساس خوانده و گفته است كه وى هيچگاه به مباحثه و مناقشه تن در نمىداده و پيوسته از آن گريزان بوده است. ابوحيان علت اين ضعف ابن مالك را نداشتن استادان برجسته و بنام دانسته است و به همين جهت خود هيچگاه در مجالس درس او شركت نجست. [[جزری، محمد بن محمد|ابن جزرى]] نيز او را در قرائات ناموفق دانسته، مىگوید: «روزها در عادليه به اميد رسيدن شاگردى به انتظار مىنشست، اما هيچ كس به درس او اقبال نمىكرد». | ||
اگر ما ابن مالك را جداگانه و نه به عنوان حلقهاى از زنجيره به هم پيوسته تاريخ نحو، مورد ارزيابى قرار دهيم، او را بزرگترين نحوى روزگار خود خواهيم يافت، اما در ارزيابى كلى، اگر تاريخ نحو را از آغاز به 3 دوره پيدايى، شكوفايى و ركود تقسيم كنيم، بىشك جايگاه وى در رأس منحنى دوره سوم قرار مىگيرد. آغاز اين دوره را بايد از اواسط سده 5ق دانست، يعنى زمانى كه ديگر عصر پىريزى اصول و مبانى نحو سپرى شده بود و نحویان كه چندان چيز تازهاى | اگر ما ابن مالك را جداگانه و نه به عنوان حلقهاى از زنجيره به هم پيوسته تاريخ نحو، مورد ارزيابى قرار دهيم، او را بزرگترين نحوى روزگار خود خواهيم يافت، اما در ارزيابى كلى، اگر تاريخ نحو را از آغاز به 3 دوره پيدايى، شكوفايى و ركود تقسيم كنيم، بىشك جايگاه وى در رأس منحنى دوره سوم قرار مىگيرد. آغاز اين دوره را بايد از اواسط سده 5ق دانست، يعنى زمانى كه ديگر عصر پىريزى اصول و مبانى نحو سپرى شده بود و نحویان كه چندان چيز تازهاى برای گفتن نمىيافتند، ناچار به شرحنویسى و يا تأليف «نوادر و غرائب» روى آوردند. سپس عدهاى اين شرحها را كه تفصيل بسيار يافته بود، مختصر كردند، اما به زودى خود اين مختصرها نيز از نو شرح شد. | ||
آنچه درباره آراء نحوى ابن مالك مىتوان گفت، اين است كه در روزگار وى، جدالها و اختلافات بر سر مسائل نحوى فروكش كرده بود و نحویان بهتر مىديدند به جاى كشمكش، مقبولترين رأى را از هر مكتبى كه باشد، بپذيرند. ابن مالك را نيز با توجه به آثارش، نمىتوان وابسته به مكتب نحوى خاصى دانست، چه وى در برخى مسائل تابع مكتب كوفه، در برخى ديگر پيرو مكتب بصره و گاه نيز دنباله رو نحویان بغداد و اندلس بوده و خود نيز در برخى از موارد، آرائى منحصر به فرد داشته است. ابن مالك همانند ابن خروف، در انتخاب شواهد نحوى، علاوه بر آيات قرآن و اشعار كهن، از احاديث نبوى نيز كمك مىگرفت و اين امر اعتراض برخى از معاصرانش را بر مىانگيخت. بسيارى از نحویان از جمله ابوحيان، ابن هشام و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] در آثار خود به آراء او اشاره كردهاند. | آنچه درباره آراء نحوى ابن مالك مىتوان گفت، اين است كه در روزگار وى، جدالها و اختلافات بر سر مسائل نحوى فروكش كرده بود و نحویان بهتر مىديدند به جاى كشمكش، مقبولترين رأى را از هر مكتبى كه باشد، بپذيرند. ابن مالك را نيز با توجه به آثارش، نمىتوان وابسته به مكتب نحوى خاصى دانست، چه وى در برخى مسائل تابع مكتب كوفه، در برخى ديگر پيرو مكتب بصره و گاه نيز دنباله رو نحویان بغداد و اندلس بوده و خود نيز در برخى از موارد، آرائى منحصر به فرد داشته است. ابن مالك همانند ابن خروف، در انتخاب شواهد نحوى، علاوه بر آيات قرآن و اشعار كهن، از احاديث نبوى نيز كمك مىگرفت و اين امر اعتراض برخى از معاصرانش را بر مىانگيخت. بسيارى از نحویان از جمله ابوحيان، ابن هشام و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] در آثار خود به آراء او اشاره كردهاند. |
ویرایش