پرش به محتوا

ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۵۹: خط ۵۹:
1-عقل با قرآن و حديث معارض نيست.2-عقل موافق قرآن و حديث است.3-عقليات حكما و متكلمان كه با نقل و سنت معارضى باشد، باطل است.4-عقل درست و صريح و خالص با اقوال حكما و متكلمان مخالف است.به عبارت ديگر ابن تيميه با استدلالات عقلى بدون تكيه بر قرآن و حديث مخالف است و عقل را تنها در جايى معتبر مى‌داند كه با قرآن و حديث معارض نباشد.
1-عقل با قرآن و حديث معارض نيست.2-عقل موافق قرآن و حديث است.3-عقليات حكما و متكلمان كه با نقل و سنت معارضى باشد، باطل است.4-عقل درست و صريح و خالص با اقوال حكما و متكلمان مخالف است.به عبارت ديگر ابن تيميه با استدلالات عقلى بدون تكيه بر قرآن و حديث مخالف است و عقل را تنها در جايى معتبر مى‌داند كه با قرآن و حديث معارض نباشد.


او مى‌گوید حتى در اصول دين هم بايد به کتاب و سنت رجوع كرد و تنها قرآن است كه براى مطالب الهى دلايل عقلى بيان مى‌كند.
او مى‌گوید حتى در اصول دين هم بايد به کتاب و سنت رجوع كرد و تنها قرآن است كه برای مطالب الهى دلايل عقلى بيان مى‌كند.


مبانى فكرى ابن تيميه را در سه بخش مى‌توان خلاصه كرد:
مبانى فكرى ابن تيميه را در سه بخش مى‌توان خلاصه كرد:
خط ۶۶: خط ۶۶:
#:يد، وجه، استواى بر عرش و...شكى نيست كه معانى لغوى اين صفات ملازم با جسمانى بودن خداوند است و حال آن‌كه خداوند منزه از اين معانى است، لذا اين صفات با قرائنى كه در سياق آيات آمده به نحوى تأویل مى‌كردند كه با واجب الوجود بودن خداوند ناسازگار نيفتد.اما ابن تيميه اصرار دارد كه اين صفات با همان معناى لغوى و عرفى بر خداوند حمل مى‌شود.
#:يد، وجه، استواى بر عرش و...شكى نيست كه معانى لغوى اين صفات ملازم با جسمانى بودن خداوند است و حال آن‌كه خداوند منزه از اين معانى است، لذا اين صفات با قرائنى كه در سياق آيات آمده به نحوى تأویل مى‌كردند كه با واجب الوجود بودن خداوند ناسازگار نيفتد.اما ابن تيميه اصرار دارد كه اين صفات با همان معناى لغوى و عرفى بر خداوند حمل مى‌شود.
#:پس اعتقاد ابن تيميه در توحيد خداوند و اثبات صفات كه اساس عقايد دينى اوست، مبتنى بر دو اصل است:1-آنچه سلف؛يعنى بزرگان صدر اسلام گفته‌اند، صحيح است و بايد از آن پيروى كرد.2-تأویل آيات به معنى اصطلاحى متأخر آن صحيح نيست، بنابراین كسانى كه اين نوع صفات را به كمك قرائن موجود در آيات و روايات بر معانى مجازى و كنايى حمل مى‌كنند، مورد انتقاد هستند.
#:پس اعتقاد ابن تيميه در توحيد خداوند و اثبات صفات كه اساس عقايد دينى اوست، مبتنى بر دو اصل است:1-آنچه سلف؛يعنى بزرگان صدر اسلام گفته‌اند، صحيح است و بايد از آن پيروى كرد.2-تأویل آيات به معنى اصطلاحى متأخر آن صحيح نيست، بنابراین كسانى كه اين نوع صفات را به كمك قرائن موجود در آيات و روايات بر معانى مجازى و كنايى حمل مى‌كنند، مورد انتقاد هستند.
#:ابن تيميه با اعتقاد به دو اصل فوق به مسألۀ صفات كه يكى از مهم‌ترين مسائل كلامى ميان اشاعره و معتزله است مى‌پردازد و اين مسأله از عمده‌ترين مباحث در كتب و آثار اوست.او مخالفان خود را متهم مى‌كند كه صفات كمال خداوند را منكرند و او را عالم و قادر و حىّ و مريد نمى‌دانند.براساس همين مبنا ابن تيميه خداوند را قابل اشارۀ حسّى دانسته و معتقد است كه موجود قائم به نفس غير قابل اشارۀ حسى و غير قابل رؤيت وجود خارجى ندارد و ساخته و پرداختۀ ذهن است.اين همان جسمانى بودن و مادى بودن خداست كه ابن تيميه مى‌كوشد كه حنابله را از آن مبرّا سازد، لذا براى فرار از تهمت مخالفان به معانى قرآنى و لغوى و فلسفى جسم متشبّث مى‌شود و از اقرار صريح به تجسيم تحاشى مى‌كند.
#:ابن تيميه با اعتقاد به دو اصل فوق به مسألۀ صفات كه يكى از مهم‌ترين مسائل كلامى ميان اشاعره و معتزله است مى‌پردازد و اين مسأله از عمده‌ترين مباحث در كتب و آثار اوست.او مخالفان خود را متهم مى‌كند كه صفات كمال خداوند را منكرند و او را عالم و قادر و حىّ و مريد نمى‌دانند.براساس همين مبنا ابن تيميه خداوند را قابل اشارۀ حسّى دانسته و معتقد است كه موجود قائم به نفس غير قابل اشارۀ حسى و غير قابل رؤيت وجود خارجى ندارد و ساخته و پرداختۀ ذهن است.اين همان جسمانى بودن و مادى بودن خداست كه ابن تيميه مى‌كوشد كه حنابله را از آن مبرّا سازد، لذا برای فرار از تهمت مخالفان به معانى قرآنى و لغوى و فلسفى جسم متشبّث مى‌شود و از اقرار صريح به تجسيم تحاشى مى‌كند.
#:بنا بر اين اتهام او به اين عقيده كه قائل به تجسيم خداوند است، از راه الزامات منطقى است كه بر او وارد است.مثلاًوقتى مى‌گوید:خداوند قابل اشارۀ حسيّه است، در حقيقت جسم بودن او را پذيرفته است.
#:بنا بر اين اتهام او به اين عقيده كه قائل به تجسيم خداوند است، از راه الزامات منطقى است كه بر او وارد است.مثلاًوقتى مى‌گوید:خداوند قابل اشارۀ حسيّه است، در حقيقت جسم بودن او را پذيرفته است.
#كاستن از مقامات پيامبر(ص):بخش دوم تفكر ابن تيميه عادى جلوه دادن مقامات پيامبران و اولياى الهى است و اينكه آنان پس از مرگ كوچكترين تفاوتى با افراد عادى ندارند.
#كاستن از مقامات پيامبر(ص):بخش دوم تفكر ابن تيميه عادى جلوه دادن مقامات پيامبران و اولياى الهى است و اينكه آنان پس از مرگ كوچكترين تفاوتى با افراد عادى ندارند.
#:بر اين اساس وى مى‌گوید:الف:سفر براى زيارت پيامبر حرام است.ب:كيفيت زيارت پيامبر از كيفيت زيارت اهل قبور تجاوز نمى‌كند.ج:هرنوع پناه و سايبان بر قبور حرام است.د:پس از وفات پيامبر توسل به او بدعت و شرك است.ه:سوگند به پيامبر و قرآن و يا سوگند دادن خدا به آنها شرك است.و:برگزارى مراسم جشن و شادى در تولد پيامبر بدعت به‌شمار مى‌رود.
#:بر اين اساس وى مى‌گوید:الف:سفر برای زيارت پيامبر حرام است.ب:كيفيت زيارت پيامبر از كيفيت زيارت اهل قبور تجاوز نمى‌كند.ج:هرنوع پناه و سايبان بر قبور حرام است.د:پس از وفات پيامبر توسل به او بدعت و شرك است.ه:سوگند به پيامبر و قرآن و يا سوگند دادن خدا به آنها شرك است.و:برگزارى مراسم جشن و شادى در تولد پيامبر بدعت به‌شمار مى‌رود.
#:زيربناى اين نظريات اين است كه او براى توحيد و شرك، حدّ منطقى قائل نشده و روى انگيزه خاصى آنها را شرك، بدعت و يا لااقل حرام دانسته است.
#:زيربناى اين نظريات اين است كه او برای توحيد و شرك، حدّ منطقى قائل نشده و روى انگيزه خاصى آنها را شرك، بدعت و يا لااقل حرام دانسته است.
#انكار فضائل اهل‌بيت عليهم‌السلام:وى در کتاب «منهاج السنة» احاديثى را كه دربارۀ مناقب علی‌ عليه‌السلام و خاندان اوست، بدون ارائه مدركى، انكار مى‌نمايد و همه را مجعول اعلام مى‌كند و بدين وسيله روح ناصبى‌گرى را پرورش مى‌دهد.
#انكار فضائل اهل‌بيت عليهم‌السلام:وى در کتاب «منهاج السنة» احاديثى را كه دربارۀ مناقب علی‌ عليه‌السلام و خاندان اوست، بدون ارائه مدركى، انكار مى‌نمايد و همه را مجعول اعلام مى‌كند و بدين وسيله روح ناصبى‌گرى را پرورش مى‌دهد.


خط ۸۲: خط ۸۲:
اما ديدگاه ابن تيميه دربارۀ زيارت مرقد پيامبر اكرم صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌و‌سلم، با روايات زيادى كه از پيامبر(ص) دربارۀ استحباب زيارت قبور مؤمنان به‌ویژه شخصيت‌هاى بزرگ اسلامى و شخص رسول اكرم(ص)نقل شده در تعارض آشكار قرار دارد.اين روايات نشان‌گر آن است كه زيارت مرقد پيامبر(ص) به هيچ وجه بدعت نيست بلكه نشانۀ مهرورزى مؤمنان به پيامبر و علامت ايمان ايشان است.اين معنا زيارت قبور امامان اهل‌بيت عليهم‌السلام و صالحان و نيكان را نيز در بر مى‌گيرد.
اما ديدگاه ابن تيميه دربارۀ زيارت مرقد پيامبر اكرم صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌و‌سلم، با روايات زيادى كه از پيامبر(ص) دربارۀ استحباب زيارت قبور مؤمنان به‌ویژه شخصيت‌هاى بزرگ اسلامى و شخص رسول اكرم(ص)نقل شده در تعارض آشكار قرار دارد.اين روايات نشان‌گر آن است كه زيارت مرقد پيامبر(ص) به هيچ وجه بدعت نيست بلكه نشانۀ مهرورزى مؤمنان به پيامبر و علامت ايمان ايشان است.اين معنا زيارت قبور امامان اهل‌بيت عليهم‌السلام و صالحان و نيكان را نيز در بر مى‌گيرد.


اما ابن تيميه براى نخستين بار در آغاز قرن هشتم هجرى، رساله‌اى پيرامون زيارت بيت المقدس نوشت و در آن به حرمت و ممنوعيت سفرهاى زيارتى حكم كرد.وى در مقام اثبات مدعاى خویش به روايت منسوب به پيامبر(ص) استناد كرد.روايت مذكور به سه صورت مختلف نقل شده است:1-تشدّ الرّحال الى ثلاثة مساجد:المسجد الحرام و المسجد الاقصى
اما ابن تيميه برای نخستين بار در آغاز قرن هشتم هجرى، رساله‌اى پيرامون زيارت بيت المقدس نوشت و در آن به حرمت و ممنوعيت سفرهاى زيارتى حكم كرد.وى در مقام اثبات مدعاى خویش به روايت منسوب به پيامبر(ص) استناد كرد.روايت مذكور به سه صورت مختلف نقل شده است:1-تشدّ الرّحال الى ثلاثة مساجد:المسجد الحرام و المسجد الاقصى
و مسجدى هذا.2-إنما يسافر الى ثلاثة مساجد:مسجد الكعبة و مسجدى و مسجد إيلياء.
و مسجدى هذا.2-إنما يسافر الى ثلاثة مساجد:مسجد الكعبة و مسجدى و مسجد إيلياء.


خط ۹۳: خط ۹۳:
لسان ارشاد و راهنمايى به اين نكته است كه چون تمام مساجد، غير از اين سه مسجد، از نظر فضيلت يكسان هستند، صحيح نيست مسلمانى رنج سفر را بر خود هموار كند و به زيارت ساير مساجد و يا اقامۀ نماز در آنها بپردازد.
لسان ارشاد و راهنمايى به اين نكته است كه چون تمام مساجد، غير از اين سه مسجد، از نظر فضيلت يكسان هستند، صحيح نيست مسلمانى رنج سفر را بر خود هموار كند و به زيارت ساير مساجد و يا اقامۀ نماز در آنها بپردازد.


اما دربارۀ تحريم سفر به اماكن ديگر براى زيارت نيز اين روايات هيچ گونه دلالتى ندارد زيرا حديث، دربارۀ مساجد سخن مى‌گوید و بر فرض دلالت، بايد سفر براى ساير مساجد را تحريم كند نه سفر براى ساير اماكن براى زيارت قبور اولياى خدا، زيرا آنچه محور بحث است، نفيا و اثباتا، همان مساجد است، نه قبور صالحان.بنابراین چنانچه ناروايى سفر به ساير مساجد را بپذيريم، اين امر دليل بر ناروايى ساير مسافرتها كه اصلا داخل در موضوع بحث نيستند، نخواهد بود.
اما دربارۀ تحريم سفر به اماكن ديگر برای زيارت نيز اين روايات هيچ گونه دلالتى ندارد زيرا حديث، دربارۀ مساجد سخن مى‌گوید و بر فرض دلالت، بايد سفر برای ساير مساجد را تحريم كند نه سفر برای ساير اماكن برای زيارت قبور اولياى خدا، زيرا آنچه محور بحث است، نفيا و اثباتا، همان مساجد است، نه قبور صالحان.بنابراین چنانچه ناروايى سفر به ساير مساجد را بپذيريم، اين امر دليل بر ناروايى ساير مسافرتها كه اصلا داخل در موضوع بحث نيستند، نخواهد بود.


گذشته از اين، اگر اين حديث ناظر به زيارت پيامبران و صالحان باشد، طبعا در برابر سيرۀ مسلمين، حديث منسوخ و يا مؤوّلى خواهد بود، زيرا پيش از عصر ابن تيميه همۀ مسلمانان جهان به زيارت قبر پيامبر(ص) مى‌شتافتند و اين سيرۀ عمليه، بزرگترين حجت بر جواز و نيز استحباب قصد سفر براى زيارت پيامبران و اولياى الهى است.
گذشته از اين، اگر اين حديث ناظر به زيارت پيامبران و صالحان باشد، طبعا در برابر سيرۀ مسلمين، حديث منسوخ و يا مؤوّلى خواهد بود، زيرا پيش از عصر ابن تيميه همۀ مسلمانان جهان به زيارت قبر پيامبر(ص) مى‌شتافتند و اين سيرۀ عمليه، بزرگترين حجت بر جواز و نيز استحباب قصد سفر برای زيارت پيامبران و اولياى الهى است.


در پایان يادآور مى‌شویم:اگر فرض شود كه اين حديث(احاديث) از دلالت گسترده‌اى برخوردار است؛يعنى علاوه بر تحريم سفر به ساير مساجد، سفر به اماكن را نيز تحريم مى‌كند، در اين صورت هم مقصود تحريم سفرهايى است كه براى تعظيم مكان خاصى انجام مى‌گيرد، اما اگر هدف از سفر به اين اماكن، تعظيم انسانى باشد كه در آن مكان مدفون است و خداوند او را بزرگ شمرده است و ما را به تكريم و محبت او دعوت نموده، چنين سفرى به هيچ وجه داخل در مدلول روايت نخواهد بود.
در پایان يادآور مى‌شویم:اگر فرض شود كه اين حديث(احاديث) از دلالت گسترده‌اى برخوردار است؛يعنى علاوه بر تحريم سفر به ساير مساجد، سفر به اماكن را نيز تحريم مى‌كند، در اين صورت هم مقصود تحريم سفرهايى است كه برای تعظيم مكان خاصى انجام مى‌گيرد، اما اگر هدف از سفر به اين اماكن، تعظيم انسانى باشد كه در آن مكان مدفون است و خداوند او را بزرگ شمرده است و ما را به تكريم و محبت او دعوت نموده، چنين سفرى به هيچ وجه داخل در مدلول روايت نخواهد بود.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش