پرش به محتوا

اخبار مدینه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'تبرك' به 'تبرک'
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
جز (جایگزینی متن - 'تبرك' به 'تبرک')
خط ۴۸: خط ۴۸:
باب سوم در سه فصل، درباره ساكنان مدينه از يهود و اوس و خزرج، بيعت عقبه اول و دوم، هجرت پيامبر(ص) به مدينه و سكونت در خانه ابوايوب انصارى مى‌باشد.<ref>همان، ص15</ref>
باب سوم در سه فصل، درباره ساكنان مدينه از يهود و اوس و خزرج، بيعت عقبه اول و دوم، هجرت پيامبر(ص) به مدينه و سكونت در خانه ابوايوب انصارى مى‌باشد.<ref>همان، ص15</ref>


باب چهارم در هفده فصل، درباره عمارت مسجد نبوى در عصر پيامبر(ص)، مقام و منبر و ستون‌هاى مسجد، ابواب مسجد، آنچه خلفاى راشدين و اموى و عباسى بر مسجد افزودند، حجره شريفه و قبور متبركه مسجد، آتش‌سوزى‌هاى مسجد، توصيف رواق‌ها و ستون‌ها و كف‌سازى و سنگ‌چينى آن، حصار و بازار مدينه مى‌باشد.<ref>همان</ref>
باب چهارم در هفده فصل، درباره عمارت مسجد نبوى در عصر پيامبر(ص)، مقام و منبر و ستون‌هاى مسجد، ابواب مسجد، آنچه خلفاى راشدين و اموى و عباسى بر مسجد افزودند، حجره شريفه و قبور متبرکه مسجد، آتش‌سوزى‌هاى مسجد، توصيف رواق‌ها و ستون‌ها و كف‌سازى و سنگ‌چينى آن، حصار و بازار مدينه مى‌باشد.<ref>همان</ref>


باب پنجم در شش فصل، شامل مساجدى است كه پيامبر(ص) در مدينه و اطراف آن برآورد يا در آنها نماز خواند، چون مصلاى عيد، مسجد قبا، مسجد ضرار، مقابر مدينه، فضيلت جنگ احد و شهداى آن.<ref>همان</ref>
باب پنجم در شش فصل، شامل مساجدى است كه پيامبر(ص) در مدينه و اطراف آن برآورد يا در آنها نماز خواند، چون مصلاى عيد، مسجد قبا، مسجد ضرار، مقابر مدينه، فضيلت جنگ احد و شهداى آن.<ref>همان</ref>
خط ۶۰: خط ۶۰:
درباره مترجم کتاب كه اين ترجمه را در 969ق، در مكه به انجام رسانيده، اطلاعى در دست نيست. مصحح متن فارسى کتاب با توجه به واژگان و زبان ترجمه، به‌درستى حدس زده كه مترجم بايد از ايرانى‌نژادان شبه قاره هند يا از فارسى‌زبانان اين ديار بوده باشد. اين نكته كه بيشترين نسخه‌هاى متن فارسى اين کتاب در کتابخانه‌هاى شبه قاره يافت مى‌شود نيز مؤيد اين حدس است. مترجم در علت تحرير اين کتاب به فارسى، تصريح كرده كه چون بعضى از دوستان، زبان عربى نمى‌دانستند و شوقى براى اطلاع از تاريخ مدينه داشتند و آن را اظهار مى‌كردند، «در خاطر افتاد... كه تاريخ وسيط عالم فاضل... سيد على سمهودى به فارسى ترجمه كرده شود». چنان‌كه از اين عبارت برمى‌آيد، کتاب «خلاصة الوفاء»، کتاب وسيط؛ يعنى ميانه و متوسط سمهودى در تاريخ مدينه ناميده شده و اين تعبير، با توجه به کتاب بزرگ سمهودى كه سوخته شد و کتاب ديگرش كه «خلاصة الوفاء» تلخيص آن است، درست به نظر مى‌رسد.<ref>همان، ص14</ref>
درباره مترجم کتاب كه اين ترجمه را در 969ق، در مكه به انجام رسانيده، اطلاعى در دست نيست. مصحح متن فارسى کتاب با توجه به واژگان و زبان ترجمه، به‌درستى حدس زده كه مترجم بايد از ايرانى‌نژادان شبه قاره هند يا از فارسى‌زبانان اين ديار بوده باشد. اين نكته كه بيشترين نسخه‌هاى متن فارسى اين کتاب در کتابخانه‌هاى شبه قاره يافت مى‌شود نيز مؤيد اين حدس است. مترجم در علت تحرير اين کتاب به فارسى، تصريح كرده كه چون بعضى از دوستان، زبان عربى نمى‌دانستند و شوقى براى اطلاع از تاريخ مدينه داشتند و آن را اظهار مى‌كردند، «در خاطر افتاد... كه تاريخ وسيط عالم فاضل... سيد على سمهودى به فارسى ترجمه كرده شود». چنان‌كه از اين عبارت برمى‌آيد، کتاب «خلاصة الوفاء»، کتاب وسيط؛ يعنى ميانه و متوسط سمهودى در تاريخ مدينه ناميده شده و اين تعبير، با توجه به کتاب بزرگ سمهودى كه سوخته شد و کتاب ديگرش كه «خلاصة الوفاء» تلخيص آن است، درست به نظر مى‌رسد.<ref>همان، ص14</ref>


درباره متن عربى و فارسى کتاب، مصحح محترم آورده است كه سمهودى از «عموم مآخذ مكتوب درباره تاريخ مدينه، همچون آثار ابن زباله، ابن نجار، مدائنى و... استفاده كرده است»؛ اما بايد گفت تنها به استناد منقولاتى كه سمهودى از اين نویسندگان در کتاب خود آورده، نمى‌توان استنباط كرد كه وى مستقيما به اين آثار دسترسى داشته است. چه‌بسا سمهودى اين روايات را به‌واسطه کتاب‌هاى ديگران نقل كرده باشد؛ زيرا شيوه حديثى - خبرى در تاريخ‌نگارى امرى متداول بوده واطلاع ما از بسيارى از آثار كهن تاريخى و مطالب آنها، منحصر در اين‌گونه روايات و اخبار مندرج در آثار متأخرتر است. همچنين مصحح حدس زده كه چون از مترجم برنمى‌آيد كه همه ترجمه در مكه صورت گرفته، بلكه ممكن است ترجمه را مدتى پيش، از جاى ديگر آغاز كرده و به‌گونه‌اى ادامه داده تا آن را تبركا در مكه به انجام رساند.<ref>همان</ref>
درباره متن عربى و فارسى کتاب، مصحح محترم آورده است كه سمهودى از «عموم مآخذ مكتوب درباره تاريخ مدينه، همچون آثار ابن زباله، ابن نجار، مدائنى و... استفاده كرده است»؛ اما بايد گفت تنها به استناد منقولاتى كه سمهودى از اين نویسندگان در کتاب خود آورده، نمى‌توان استنباط كرد كه وى مستقيما به اين آثار دسترسى داشته است. چه‌بسا سمهودى اين روايات را به‌واسطه کتاب‌هاى ديگران نقل كرده باشد؛ زيرا شيوه حديثى - خبرى در تاريخ‌نگارى امرى متداول بوده واطلاع ما از بسيارى از آثار كهن تاريخى و مطالب آنها، منحصر در اين‌گونه روايات و اخبار مندرج در آثار متأخرتر است. همچنين مصحح حدس زده كه چون از مترجم برنمى‌آيد كه همه ترجمه در مكه صورت گرفته، بلكه ممكن است ترجمه را مدتى پيش، از جاى ديگر آغاز كرده و به‌گونه‌اى ادامه داده تا آن را تبرکا در مكه به انجام رساند.<ref>همان</ref>


شيوه ترجمه با التزام به متن عربى، روشى ميانه ترجمه لفظ به لفظ و ترجمه آزاد و روان است. ساختمان جملات و واژگان به‌كاررفته در کتاب، زمينه مناسبى براى بررسى‌هاى سبک ‌شناسانه زبان فارسى در شبه قاره هند بشمار مى‌رود.<ref>همان، ص15</ref>
شيوه ترجمه با التزام به متن عربى، روشى ميانه ترجمه لفظ به لفظ و ترجمه آزاد و روان است. ساختمان جملات و واژگان به‌كاررفته در کتاب، زمينه مناسبى براى بررسى‌هاى سبک ‌شناسانه زبان فارسى در شبه قاره هند بشمار مى‌رود.<ref>همان، ص15</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش