پرش به محتوا

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براي' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
خط ۹۸: خط ۹۸:
ابن حجر دوباره در 818ق آن را به دست آورد و سلطان مؤيّد شيخ (د 824 ق) توقيعى به نام ابن حجر صادر كرد و برادر جمال‌الدين را از آنجا بر كنار كرد. در اينجا بايد بگوييم كه اين امر نتيجۀ بحث او با شمس‌الدين هروى بود و سلطان در ازاى پيروزى او در اين بحث از او خواست كه پاداشى بطلبد. ابن حجر گفت كه او شيخ بيبرسيّه بود و برادر جمال‌الدين آن را به زور از او گرفته است. سلطان موافقت كرد و ابن حجر گواهانى بر آن گرفت و فرداى آن روز خلعت پوشيد و در مدرسۀ مذكور حضور يافت.<ref>انباء، 178/7</ref>پس از آنكه شمس قاياتى (د 850 ق) در 849ق قاضى شافعيه گرديد، رياست مشيخۀ بيبرسيه را از ابن حجر گرفتند و به او دادند. سخاوى مى‌گويد عقلا قبول قاياتى را نپسنديدند.<ref>الضوء، 213/8</ref>ابن حجر دوباره در اوايل ربيع الثانى 852 به مدرسۀ مذكور بازگشت و دوباره معزول شد. سخاوى مى‌گويد ابن حجر نام اشخاصى را كه در مدرسۀ مذكور بودند به ترتيب حروف معجم و به اقتباس از رسم ديوان الجيش مراتب ساخته بود، او بيشتر مستحقان مدارس را چنين ترتيبى داده بود و اين اشخاص پيش از او (به سبب نا مرتّب بودن) در رنج بودند.<ref>نك‍: عز‌الدين، 171</ref>
ابن حجر دوباره در 818ق آن را به دست آورد و سلطان مؤيّد شيخ (د 824 ق) توقيعى به نام ابن حجر صادر كرد و برادر جمال‌الدين را از آنجا بر كنار كرد. در اينجا بايد بگوييم كه اين امر نتيجۀ بحث او با شمس‌الدين هروى بود و سلطان در ازاى پيروزى او در اين بحث از او خواست كه پاداشى بطلبد. ابن حجر گفت كه او شيخ بيبرسيّه بود و برادر جمال‌الدين آن را به زور از او گرفته است. سلطان موافقت كرد و ابن حجر گواهانى بر آن گرفت و فرداى آن روز خلعت پوشيد و در مدرسۀ مذكور حضور يافت.<ref>انباء، 178/7</ref>پس از آنكه شمس قاياتى (د 850 ق) در 849ق قاضى شافعيه گرديد، رياست مشيخۀ بيبرسيه را از ابن حجر گرفتند و به او دادند. سخاوى مى‌گويد عقلا قبول قاياتى را نپسنديدند.<ref>الضوء، 213/8</ref>ابن حجر دوباره در اوايل ربيع الثانى 852 به مدرسۀ مذكور بازگشت و دوباره معزول شد. سخاوى مى‌گويد ابن حجر نام اشخاصى را كه در مدرسۀ مذكور بودند به ترتيب حروف معجم و به اقتباس از رسم ديوان الجيش مراتب ساخته بود، او بيشتر مستحقان مدارس را چنين ترتيبى داده بود و اين اشخاص پيش از او (به سبب نا مرتّب بودن) در رنج بودند.<ref>نك‍: عز‌الدين، 171</ref>


ابن حجر در صفر 827 در خانقاه بيبرسيه شروع به املاى حديث كرد و مستملى شيخ زين الدّين رضوان بود. در ربيع‌الاول همان سال كه ابن حجر هم منصب قضا و هم منصب تدريس در مدرسۀ مؤيّديه را داشت، شيخ شمس‌الدين برماوى ادعا كرد كه واقف مدرسۀ مذكور شرط كرده است كه مدرس آن نبايد منصب قضا داشته باشد و عده‌اى از او طرفدارى كردند و تدريس فقه شافعى در مدرسۀ مذكور را از او گرفتند. ابن حجر وقف نامه را به دست آورد و معلوم شد كه چنين شرطى در آن نشده است، بنابراين تدريس در مدرسه را دوباره به او واگذار كردند.<ref>ابن حجر، انباء، 40/8-41</ref>
ابن حجر در صفر 827 در خانقاه بيبرسيه شروع به املاى حديث كرد و مستملى شيخ زين الدّين رضوان بود. در ربيع‌الاول همان سال كه ابن حجر هم منصب قضا و هم منصب تدريس در مدرسۀ مؤيّديه را داشت، شيخ شمس‌الدين برماوى ادعا كرد كه واقف مدرسۀ مذكور شرط كرده است كه مدرس آن نبايد منصب قضا داشته باشد و عده‌اى از او طرفدارى كردند و تدريس فقه شافعى در مدرسۀ مذكور را از او گرفتند. ابن حجر وقف نامه را به دست آورد و معلوم شد كه چنين شرطى در آن نشده است، بنابراین تدريس در مدرسه را دوباره به او واگذار كردند.<ref>ابن حجر، انباء، 40/8-41</ref>


سخاوى نام دروس و مدارسى را كه ابن حجر در آنها تدريس كرده است، چنين نام مى‌برد: تفسير در حسنيّه و منصوريه؛حديث در بيبرسيه، جماليه، زينبيّه، شيخونيّه، جامع طولون و قبّۀ منصوريّه؛ اسماع حديث در محموديّة؛فقه در خروبيه، فخريّه، شيخونيّه، صالحيّه، صلاحيه و مؤيّديّه.<ref>الذيل، 85</ref>
سخاوى نام دروس و مدارسى را كه ابن حجر در آنها تدريس كرده است، چنين نام مى‌برد: تفسير در حسنيّه و منصوريه؛حديث در بيبرسيه، جماليه، زينبيّه، شيخونيّه، جامع طولون و قبّۀ منصوريّه؛ اسماع حديث در محموديّة؛فقه در خروبيه، فخريّه، شيخونيّه، صالحيّه، صلاحيه و مؤيّديّه.<ref>الذيل، 85</ref>
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
در همين مجلس علاء‌الدين بخارى، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] عارف مشهور را تكفير كرد و قاضى مالكى به حمايت از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] برخاست و ابن حجر از علاء‌الدين بخارى طرفدارى كرد. مسأله را نزد سلطان بردند و در آنجا قاضى مالكى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] تبرّى جست. سلطان گفت آيا قاضى مالكى را بايد به جهت حمايت سابقش از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] معزول ساخت يا تعزير كرد؟ ابن حجر به هيچ كدام رأى نداد و گفت تبرّى او از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] كافى است.<ref>انباء، 144/8-146</ref>
در همين مجلس علاء‌الدين بخارى، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] عارف مشهور را تكفير كرد و قاضى مالكى به حمايت از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] برخاست و ابن حجر از علاء‌الدين بخارى طرفدارى كرد. مسأله را نزد سلطان بردند و در آنجا قاضى مالكى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] تبرّى جست. سلطان گفت آيا قاضى مالكى را بايد به جهت حمايت سابقش از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] معزول ساخت يا تعزير كرد؟ ابن حجر به هيچ كدام رأى نداد و گفت تبرّى او از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] كافى است.<ref>انباء، 144/8-146</ref>


در ربيع الآخر 833 دعواى مهم ديگرى پيش آمد كه در آن علم‌ الدين بلقينى دشمن سرسخت ابن حجر با او به مخالفت برخاست. سلطان از وكيل بيت المال زمينى را خريد و آن را وقف كرد. قضات شافعى و از جمله ابن حجر اين وقف را تنفيذ كردند و قاضى حنفى با آن مخالفت كرد. علم‌ الدين بلقينى كه شافعى بود نيز مخالفت كرد و گفت وكيل در اين معامله مانند خود موكلّ (يعنى سلطان) است و اگر سلطان از وكيل بيت المال زمينى كه متعلق به بيت المال است بخرد، مثل اين است كه خودش هم بايع و هم مشترى يا هم موجب و هم قابل باشد و اين امر سبب بطلان بيع مى‌شود. ابن حجر در پاسخ گفت كه وكيل بيت المال وكيل سلطان نيست بلكه وكيل همۀ مسلمانان است و بنابراين اتحاد بايع و مشترى لازم نمى‌آيد. سرانجام پس از بحث و جدال بسيار وقف تنفيذ شد.<ref>ابن حجر، انباء، 175/8-178</ref>
در ربيع الآخر 833 دعواى مهم ديگرى پيش آمد كه در آن علم‌ الدين بلقينى دشمن سرسخت ابن حجر با او به مخالفت برخاست. سلطان از وكيل بيت المال زمينى را خريد و آن را وقف كرد. قضات شافعى و از جمله ابن حجر اين وقف را تنفيذ كردند و قاضى حنفى با آن مخالفت كرد. علم‌ الدين بلقينى كه شافعى بود نيز مخالفت كرد و گفت وكيل در اين معامله مانند خود موكلّ (يعنى سلطان) است و اگر سلطان از وكيل بيت المال زمينى كه متعلق به بيت المال است بخرد، مثل اين است كه خودش هم بايع و هم مشترى يا هم موجب و هم قابل باشد و اين امر سبب بطلان بيع مى‌شود. ابن حجر در پاسخ گفت كه وكيل بيت المال وكيل سلطان نيست بلكه وكيل همۀ مسلمانان است و بنابراین اتحاد بايع و مشترى لازم نمى‌آيد. سرانجام پس از بحث و جدال بسيار وقف تنفيذ شد.<ref>ابن حجر، انباء، 175/8-178</ref>


در ربيع الآخر 832 ابن حجر در منصب قاضى القضاتى در مسأله‌اى مالى و اقتصادى دخالت كرد و مشكلى مهم از مشكلات اقتصادى مردم را برطرف ساخت. اين مشكل دربارۀ پول رايج كه فلوس خوانده مى‌شد، پيش آمد. معاملات با فلوس صورت مى‌گرفت، اما قيمت آن بالا و پايين مى‌رفت و مردم متضرر مى‌شدند. در ماه مذكور قيمت فلوس را در مقايسه با نقره بالا بردند و هر رطل آن را 18 درهم اعلام كردند.
در ربيع الآخر 832 ابن حجر در منصب قاضى القضاتى در مسأله‌اى مالى و اقتصادى دخالت كرد و مشكلى مهم از مشكلات اقتصادى مردم را برطرف ساخت. اين مشكل دربارۀ پول رايج كه فلوس خوانده مى‌شد، پيش آمد. معاملات با فلوس صورت مى‌گرفت، اما قيمت آن بالا و پايين مى‌رفت و مردم متضرر مى‌شدند. در ماه مذكور قيمت فلوس را در مقايسه با نقره بالا بردند و هر رطل آن را 18 درهم اعلام كردند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش