۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
مترجم در مقدمهاش بر چند نكته تأكيد كرده است: 1- بيشاز يك دهه پيش هنگامى كه سرگرم ترجمه كتاب دين و دولت در ايران بودم و براى تطبيق ارجاعهاى پانويسهاى آن با متنهاى اصلى به كتابخانههاى تهران رجوع مىكردم، در ميان آنها به كتابى كمبرگ ولى پربار برخوردم كه ترجمهاى بود به زبان تازى از يك متن انگليسى به نام «اصول الإسمعاعيلية». آنرا تورقى كردم مطلبهاى آنرا بسيار فشرده و تازه يافتم و چون مقدمه كتاب را كه به خامه يك استاد تازى بود خواندم بيشتر به رغبتم افزود؛ زيرا كه درباره اسماعيليان از ديدگاهى نو سخن رفته بود؛ كتاب را زيراكس كرده به ترجمه آن پرداختم. 2- دشوارىهائى كه در كار ترجمه از زبان تازى در پيش بود، در برابر لذتى كه از اسلوب پژوهش و دريافت نكتههاى تازه نصيب مىشد ناچيز مىنمود. 3- بارى مؤلف كه اينك از پژوهشگران كهنسال و خاورشناسان بنام است و در زمان تأليف جوان بوده؛ با شورى جوان به پژوهشى دقيق پرداخته است. 4- مطلبهاى كتاب به روشنى نشان مىدهد كه مؤلف در شيوه پژوهش داراى شامهاى تيز و ذهنى روشن و كارآمد و اسلوبى دقيق و تازه است، و در داورى محتاط و در نتيجهگيرى با وسواس و بىغرض گام برمىدارد. 5- هرچند از تأليف اين كتاب چند دهه گذشته است، هنوز كه هنوزست پژوهشهاى آن تازگى و ابتكار خود را حفظ كرده است و در زبان فارسى كتابى كه بتواند جاى آنرا بگيرد سراغ نداريم.<ref>همان، ص9- 10</ref> | مترجم در مقدمهاش بر چند نكته تأكيد كرده است: 1- بيشاز يك دهه پيش هنگامى كه سرگرم ترجمه كتاب دين و دولت در ايران بودم و براى تطبيق ارجاعهاى پانويسهاى آن با متنهاى اصلى به كتابخانههاى تهران رجوع مىكردم، در ميان آنها به كتابى كمبرگ ولى پربار برخوردم كه ترجمهاى بود به زبان تازى از يك متن انگليسى به نام «اصول الإسمعاعيلية». آنرا تورقى كردم مطلبهاى آنرا بسيار فشرده و تازه يافتم و چون مقدمه كتاب را كه به خامه يك استاد تازى بود خواندم بيشتر به رغبتم افزود؛ زيرا كه درباره اسماعيليان از ديدگاهى نو سخن رفته بود؛ كتاب را زيراكس كرده به ترجمه آن پرداختم. 2- دشوارىهائى كه در كار ترجمه از زبان تازى در پيش بود، در برابر لذتى كه از اسلوب پژوهش و دريافت نكتههاى تازه نصيب مىشد ناچيز مىنمود. 3- بارى مؤلف كه اينك از پژوهشگران كهنسال و خاورشناسان بنام است و در زمان تأليف جوان بوده؛ با شورى جوان به پژوهشى دقيق پرداخته است. 4- مطلبهاى كتاب به روشنى نشان مىدهد كه مؤلف در شيوه پژوهش داراى شامهاى تيز و ذهنى روشن و كارآمد و اسلوبى دقيق و تازه است، و در داورى محتاط و در نتيجهگيرى با وسواس و بىغرض گام برمىدارد. 5- هرچند از تأليف اين كتاب چند دهه گذشته است، هنوز كه هنوزست پژوهشهاى آن تازگى و ابتكار خود را حفظ كرده است و در زبان فارسى كتابى كه بتواند جاى آنرا بگيرد سراغ نداريم.<ref>همان، ص9- 10</ref> | ||
نويسنده با اعتماد بسيار بر بحثهاى ماسينيون، كازانوا، ايوانف و حمدانى و جز آنان و برشمارى از مأخذهاى جديد، نظريه خود را اين چنين بيان كرده است: 1- جنبش اسماعيليان با جماعت اسماعيل بن جعفر با همكارى فعال خود اسماعيل و پسرش محمد آغاز شد. در ميان جماعت اسماعيل و محمد و نخستين سازماندهندگان فرقه ابوالخطاب، ميمون قداح و عبداللّه بن ميمون هم بودند. 2- جنبش فاطمى در يمن و شمال آفريقا استمرار مستقيم جنبشى بود كه اسماعيل، ابوالحطاب و ميمون قداح آن را سازمان داده بودند و عبيداللّه مهدى پس از ميمون در پيشوايى خليفه او بهشمار رفت؛ | نويسنده با اعتماد بسيار بر بحثهاى ماسينيون، كازانوا، ايوانف و حمدانى و جز آنان و برشمارى از مأخذهاى جديد، نظريه خود را اين چنين بيان كرده است: 1- جنبش اسماعيليان با جماعت اسماعيل بن جعفر با همكارى فعال خود اسماعيل و پسرش محمد آغاز شد. در ميان جماعت اسماعيل و محمد و نخستين سازماندهندگان فرقه ابوالخطاب، ميمون قداح و عبداللّه بن ميمون هم بودند. 2- جنبش فاطمى در يمن و شمال آفريقا استمرار مستقيم جنبشى بود كه اسماعيل، ابوالحطاب و ميمون قداح آن را سازمان داده بودند و عبيداللّه مهدى پس از ميمون در پيشوايى خليفه او بهشمار رفت؛ بنابراین خليفگان فاطمى علوى خالص بودند و نخستين ايشان القائم، از تبار امامان مستور بود كه عبيداللّه و نياكان قداحى او عاملان اين امامان بودند. 3- لزومى ندارد كه از اين امر نتيجه بگيريم كه قرمطيان همان اسماعيليان بودند. آرى عبداللّه بن ميمون يكى از مؤسسان اسماعيليان بود. آنچه باقى مىماند اينست كه ثابت كنيم كه وى با قرمطيان رابطه داشته است. 4- قرمطيان هلال خضيب بخشى از دعوت اسماعيليان بودند. 5- جنبش قرمطيان در بحرين در اصل جنبشى جداگانه بود و بسا كه از حنفيان يا اسماعيليان منشعب شده بود آنگاه مانند جماعتى به زير لواى خليفگان فاطمى گرد آمد جز اينكه شخصيت خود را حفظ كرد. و تاريخچه واژه قرمطيان به پس از پيوستن آنان به اسماعيليان بازمىگردد. 6- كشمكش اخير ميان قرمطيان و فاطميان به سبب انشقاقى بود كه ميان ميانهروان و افراطيان آنها پس از تأسيس دولت فاطمى پديد آمد.<ref>همان، ص61</ref> | ||
نويسنده در مورد عقيده ابوّت روحانى يا نكاح روحانى نوشته است: جنبش باطنى با گرايشهاى نيرومندى كه نسبت به حقيقت روحانى مىنمود و با تكيه شديدى كه بر جنبههاى باطنى چيزها نه ظاهر مادى آنها داشت، به آسانى و به شكلى طبيعى به جايى رسيد كه علاقه مادى ميان پدر و پسر- كه به پيكر فناشونده و از ميان رونده مربوط مىشود- را از علاقه روحانى ميان آموزگار و شاگرد كه از روح جاويدان و بىمرگ سرچشمه مىگيرد، از لحاظ اهميت بسيار فروتر دانست. در نتيجه اين عقيده شاگرد را براى اينكه وارث حقيقى انسان باشد، از فرزند و نسل طبيعى شايستهتر شمرد تا جايى كه برخى از آنها دو كلمه (أب- پدر) و (إبن- پسر) را در اعلام اسماعيليان بيشتر به اين معنى (پدر و فرزند روحانى) به كار بردند. كتابى كه بيشاز همه اين عقيده را توضيح و تشريح كرده رسالههاى اخوان صفاست كه بىشك از روح باطنى برخوردار است.<ref>همان، ص85</ref> | نويسنده در مورد عقيده ابوّت روحانى يا نكاح روحانى نوشته است: جنبش باطنى با گرايشهاى نيرومندى كه نسبت به حقيقت روحانى مىنمود و با تكيه شديدى كه بر جنبههاى باطنى چيزها نه ظاهر مادى آنها داشت، به آسانى و به شكلى طبيعى به جايى رسيد كه علاقه مادى ميان پدر و پسر- كه به پيكر فناشونده و از ميان رونده مربوط مىشود- را از علاقه روحانى ميان آموزگار و شاگرد كه از روح جاويدان و بىمرگ سرچشمه مىگيرد، از لحاظ اهميت بسيار فروتر دانست. در نتيجه اين عقيده شاگرد را براى اينكه وارث حقيقى انسان باشد، از فرزند و نسل طبيعى شايستهتر شمرد تا جايى كه برخى از آنها دو كلمه (أب- پدر) و (إبن- پسر) را در اعلام اسماعيليان بيشتر به اين معنى (پدر و فرزند روحانى) به كار بردند. كتابى كه بيشاز همه اين عقيده را توضيح و تشريح كرده رسالههاى اخوان صفاست كه بىشك از روح باطنى برخوردار است.<ref>همان، ص85</ref> |
ویرایش