پرش به محتوا

ابومدین مغربی، شعیب بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'وي' به 'وی'
جز (جایگزینی متن - 'أبي ' به 'أبي')
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
خط ۵۵: خط ۵۵:
ابومدين در دوران اقامت در فاس، بر كنار ساحل، خلوتگاهى داشته است و چون از مجلس درس مشايخ فاس مطلبى يا نكته‌اى فرامى‌گرفته، به خلوتگاه خود پناه مى‌برده و در آن باره به تفكر و تأمل مى‌پرداخته است. علاوه بر آنچه گذشت، او در همين روزگار محضر ابوالحسن سلاوى را هم دريافته و نزد ابوعبدالله محمد دقاق به سلوك پرداخته است. گفته‌اند كه ابومدين، نخست از دقاق، معارف صوفيه را آموخته و از دست او خرقه گرفته است، اما تعلق كلى و كامل او به هزميرى، از مشايخ امى مغرب بوده است.
ابومدين در دوران اقامت در فاس، بر كنار ساحل، خلوتگاهى داشته است و چون از مجلس درس مشايخ فاس مطلبى يا نكته‌اى فرامى‌گرفته، به خلوتگاه خود پناه مى‌برده و در آن باره به تفكر و تأمل مى‌پرداخته است. علاوه بر آنچه گذشت، او در همين روزگار محضر ابوالحسن سلاوى را هم دريافته و نزد ابوعبدالله محمد دقاق به سلوك پرداخته است. گفته‌اند كه ابومدين، نخست از دقاق، معارف صوفيه را آموخته و از دست او خرقه گرفته است، اما تعلق كلى و كامل او به هزميرى، از مشايخ امى مغرب بوده است.


ابومدين، آوازه بزرگى و كرامات ابويعزى را در فاس شنيده و به ملاقاتش شتافته بود و ديدار كوتاه چند روزه‌اى كه با اين پير مغربى داشت، تأثيرى شگرف بر باطن او به جاى گذارد. ابويعزى، به قابليت فراوان او پى برد و او را از خواص شاگردان خود قرار داد. ابومدين، از او اجازه ارشاد گرفت و در تمامى عمر همواره به بزرگداشت ياد وى اهتمام داشت و او را قرين اويس قرنى مى‌دانست.
ابومدين، آوازه بزرگى و كرامات ابویعزى را در فاس شنيده و به ملاقاتش شتافته بود و ديدار كوتاه چند روزه‌اى كه با اين پير مغربى داشت، تأثيرى شگرف بر باطن او به جاى گذارد. ابویعزى، به قابليت فراوان او پى برد و او را از خواص شاگردان خود قرار داد. ابومدين، از او اجازه ارشاد گرفت و در تمامى عمر همواره به بزرگداشت ياد وى اهتمام داشت و او را قرين اویس قرنى مى‌دانست.


چنين مى‌نمايد كه ابومدين پس از ملاقات با ابويعزى، ناحيه فاس را كه ظاهرا چندان دلبستگى بدان نداشت، ترك گفته و روانه مكه شده است. گويا در همين سفر، در عرفه با شيخ عبدالقادر جيلانى آشنا شده و از او حديث شنيده و از دست وى خرقه پوشيده است. احتمال مى‌رود كه در همين سفر، در مكه با شيخ احمد رفاعى نيز آشنا شده باشد. به‌هرحال، چنان‌كه گذشت، وى پيش از اين نيز با تصوف در شرق جهان اسلام آشنايى‌هايى داشته و کتاب «الرعاية» حارث محاسبى و «احياء العلوم» غزالى را نزد ابن حرزهم خوانده بوده است.
چنين مى‌نمايد كه ابومدين پس از ملاقات با ابویعزى، ناحيه فاس را كه ظاهرا چندان دلبستگى بدان نداشت، ترك گفته و روانه مكه شده است. گویا در همين سفر، در عرفه با شيخ عبدالقادر جيلانى آشنا شده و از او حديث شنيده و از دست وى خرقه پوشيده است. احتمال مى‌رود كه در همين سفر، در مكه با شيخ احمد رفاعى نيز آشنا شده باشد. به‌هرحال، چنان‌كه گذشت، وى پيش از اين نيز با تصوف در شرق جهان اسلام آشنايى‌هايى داشته و کتاب «الرعاية» حارث محاسبى و «احياء العلوم» غزالى را نزد ابن حرزهم خوانده بوده است.


پس از سفر مكه، ابومدين به روايتى مستقيما به بجايه رفت و به قولى ديگر نخست به تلمسان و از آنجا به بجايه رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى در بجايه به ارشاد پرداخت. مريدان بسيارى در اطراف او گرد آمدند و در بزرگداشت شيخ مغرب مبالغه مى‌كردند و حتى مى‌پنداشتند كه خداوند، حب او را بر اهل زمين مقدر و مسلم داشته است.
پس از سفر مكه، ابومدين به روايتى مستقيما به بجايه رفت و به قولى ديگر نخست به تلمسان و از آنجا به بجايه رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى در بجايه به ارشاد پرداخت. مريدان بسيارى در اطراف او گرد آمدند و در بزرگداشت شيخ مغرب مبالغه مى‌كردند و حتى مى‌پنداشتند كه خداوند، حب او را بر اهل زمين مقدر و مسلم داشته است.


==شاگردان==
==شاگردان==
گفته‌اند كه او نزدیک  به هزار و به روايتى 12 هزار سالك تربيت كرد كه هر يكى را كراماتى بوده است. در ميان مريدان او افرادى از اصناف و طبقات گوناگون، از فقيه و محدث و قاضى تا صوفى و ملامتى و حتى اشخاص امى ديده مى‌شد و اين نكته دليل بر وسعت مشرب و توانايى‌هاى ابومدين در شناخت احوال گوناگون و ميزان قابليت‌هاى فكرى و روحى اشخاص است. از همين رو بسيارى از بزرگان صوفيه و خانقاهيان مغرب نسبت تربيتشان را به او مى‌رسانند. از مريدان ممتاز ابومدين كه راويان معارف و گفتارهاى او نيز بوده‌اند، مى‌توان از ابواحمد نارى، ابوجعفر ابن سراج، ايوب فهرى، عبدالرزاق جزولى و محمد انصارى را نام برد.
گفته‌اند كه او نزدیک  به هزار و به روايتى 12 هزار سالك تربيت كرد كه هر يكى را كراماتى بوده است. در ميان مريدان او افرادى از اصناف و طبقات گوناگون، از فقيه و محدث و قاضى تا صوفى و ملامتى و حتى اشخاص امى ديده مى‌شد و اين نكته دليل بر وسعت مشرب و توانايى‌هاى ابومدين در شناخت احوال گوناگون و ميزان قابليت‌هاى فكرى و روحى اشخاص است. از همين رو بسيارى از بزرگان صوفيه و خانقاهيان مغرب نسبت تربيتشان را به او مى‌رسانند. از مريدان ممتاز ابومدين كه راویان معارف و گفتارهاى او نيز بوده‌اند، مى‌توان از ابواحمد نارى، ابوجعفر ابن سراج، ايوب فهرى، عبدالرزاق جزولى و محمد انصارى را نام برد.


حلقه وسيع مريدان ابومدين را اعم از آنان كه محضر او را دريافته‌اند يا به واسطه، با او پيوندى معنوى داشته‌اند، نبايد از وجود دو صوفى مشهور ديگر، ابن سبعين و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خالى تصور كرد. ابن سبعين ظاهرا در روزگارى كه در مغرب اقامت داشته، با آثار و آراء ابومدين و شايد هم با مريدان و خليفگان وى آشنا شده بوده و اينكه گفته‌اند كه ابن سبعين به طريق ابومدين خرقه پوشيده است، حكايت از ارتباط او با طريق ابومدين دارد. بااين‌همه، اگر نسبت اين قول به ابن سبعين استوار باشد، شايد بتوان گفت كه وى چندان پيوندى با طريقه ابومدين نداشته است، اما [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ابومدين را نه تنها شيخ خود شمرده، بلكه او را «زبان تصوف» و احياكننده طريقت در بلاد مغرب دانسته و با لقب «شيخ الشيوخ» از او ياد كرده و بالاتر از آن در عرصه عرفان او را چون قطب و امام و از زمره رجال الغيب شناسانده است.
حلقه وسيع مريدان ابومدين را اعم از آنان كه محضر او را دريافته‌اند يا به واسطه، با او پيوندى معنوى داشته‌اند، نبايد از وجود دو صوفى مشهور ديگر، ابن سبعين و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خالى تصور كرد. ابن سبعين ظاهرا در روزگارى كه در مغرب اقامت داشته، با آثار و آراء ابومدين و شايد هم با مريدان و خليفگان وى آشنا شده بوده و اينكه گفته‌اند كه ابن سبعين به طريق ابومدين خرقه پوشيده است، حكايت از ارتباط او با طريق ابومدين دارد. بااين‌همه، اگر نسبت اين قول به ابن سبعين استوار باشد، شايد بتوان گفت كه وى چندان پيوندى با طريقه ابومدين نداشته است، اما [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ابومدين را نه تنها شيخ خود شمرده، بلكه او را «زبان تصوف» و احياكننده طريقت در بلاد مغرب دانسته و با لقب «شيخ الشيوخ» از او ياد كرده و بالاتر از آن در عرصه عرفان او را چون قطب و امام و از زمره رجال الغيب شناسانده است.


==وفات==
==وفات==
هرچند دايره اشتهار ابومدين پس از سده ششم هجرى در شرق و غرب جهان اسلام گسترش يافته است، اما وى در زمان حيات نيز يكى از مشهورترين و مقبول‌ترين مشايخ بوده و به سبب همين شهرت و نفوذ فكرى و روحى او، ارباب علوم ظاهر از او تشويش خاطر داشتند و ازاين‌رو، نزد خليفه موحدى، وجود او را براى حكومت وى خطرناك و خود او را همچون رقيبى براى مقام خلافت قلمداد كردند. اگرچه، برخى از متأخران گفته‌اند كه خليفه يعقوب بر اثر كشتن برادر خود دچار تألم روحى شده، مى‌خواست كه درد اضطراب ناشى از قتل برادر را با تقرب به شيخ الشيوخ مغرب تسكين دهد و به قرب او تبرك جويد، اما ترديدى نيست كه يعقوب موحدى از اهل ظاهر حمايت مى‌كرد و آنان نيز كه طبعا آراء و عقايد تأويلى و صوفيانه را برنمى‌تابيدند، ابومدين را كه از ولايت سخن مى‌گفت و آراء تأويل‌آميز خانقاهى داشت و اتباع فراوان يافته بود، خطرى براى حكومت موحدون وانمود كردند. به اين سبب، يعقوب خليفه از والى بجايه خواست تا او را به سوى مراكش سوق دهد. او نيز چنين كرد و شيخ مغرب ظاهرا در اواخر 594ق، به‌سوى مراكش روانه شد و پيش از آنكه به آنجا برسد در نزدیک ى تلمسان در قريه عباد بيمار شد و درگذشت.
هرچند دايره اشتهار ابومدين پس از سده ششم هجرى در شرق و غرب جهان اسلام گسترش يافته است، اما وى در زمان حيات نيز يكى از مشهورترين و مقبول‌ترين مشايخ بوده و به سبب همين شهرت و نفوذ فكرى و روحى او، ارباب علوم ظاهر از او تشویش خاطر داشتند و ازاين‌رو، نزد خليفه موحدى، وجود او را براى حكومت وى خطرناك و خود او را همچون رقيبى براى مقام خلافت قلمداد كردند. اگرچه، برخى از متأخران گفته‌اند كه خليفه يعقوب بر اثر كشتن برادر خود دچار تألم روحى شده، مى‌خواست كه درد اضطراب ناشى از قتل برادر را با تقرب به شيخ الشيوخ مغرب تسكين دهد و به قرب او تبرك جوید، اما ترديدى نيست كه يعقوب موحدى از اهل ظاهر حمايت مى‌كرد و آنان نيز كه طبعا آراء و عقايد تأویلى و صوفيانه را برنمى‌تابيدند، ابومدين را كه از ولايت سخن مى‌گفت و آراء تأویل‌آميز خانقاهى داشت و اتباع فراوان يافته بود، خطرى براى حكومت موحدون وانمود كردند. به اين سبب، يعقوب خليفه از والى بجايه خواست تا او را به سوى مراكش سوق دهد. او نيز چنين كرد و شيخ مغرب ظاهرا در اواخر 594ق، به‌سوى مراكش روانه شد و پيش از آنكه به آنجا برسد در نزدیک ى تلمسان در قريه عباد بيمار شد و درگذشت.


اينكه بعضى سال فوت او را 580 ثبت كرده‌اند، بى‌ترديد نادرست است، اما ضبط عده‌اى ديگر كه متضمن سال‌هاى 588 تا 593ق است، البته درخور تأمل مى‌نمايد.
اينكه بعضى سال فوت او را 580 ثبت كرده‌اند، بى‌ترديد نادرست است، اما ضبط عده‌اى ديگر كه متضمن سال‌هاى 588 تا 593ق است، البته درخور تأمل مى‌نمايد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش