۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==ساختار == ' به '==ساختار == ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[کربن، هانری]] (مصحح) | [[کربن، هانری]] (مصحح) | ||
[[ناصر خسرو]] ( | [[ناصر خسرو]] (نویسنده) | ||
[[معین، محمد]] (مصحح) | [[معین، محمد]] (مصحح) | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| سال نشر = 1363 ش | | سال نشر = 1363 ش | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01890AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =2 | | چاپ =2 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =01890 | ||
| کتابخوان همراه نور =01890 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۳: | خط ۳۴: | ||
}} | }} | ||
'''جامع الحكمتين'''، كتابى در حكمت اسماعيلى به فارسى، تأليف ناصر خسرو قباديانى است. اين كتاب، در پاسخ به پرسشهاى ابوالهيثم جرجانى كه آنها را در قالب قصيدهاى مطرح كرده بود، نگاشته شده است. | '''جامع الحكمتين'''، كتابى در حكمت اسماعيلى به فارسى، تأليف [[ناصر خسرو|ناصر خسرو قباديانى]] است. اين كتاب، در پاسخ به پرسشهاى ابوالهيثم جرجانى كه آنها را در قالب قصيدهاى مطرح كرده بود، نگاشته شده است. [[کربن، هانری|هانری کربن]] و [[معین، محمد|محمد معین]] این اثر را تصحیح نمودهاند. | ||
==ساختار == | ==ساختار == | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
از مقايسۀ جامع الحكمتين با شرح محمد بن سرخ نيشابورى بر قصيدۀ ابوالهيثم جرجانى، دانسته مىشود كه هر چند نويسندگان اين دو شرح در اصول اسماعيلى با هم موافقاند، در فروع اختلافات آشكارى دارند. همچنين ناصرخسرو مطالب را مشروحتر و مفصّلتر بيان كرده، اما چون محمد بن سرخ شاگرد ابوالهيثم بوده، شرح و توضيح او به مذاق ابوالهيثم نزدیک تر است. علاوه بر اينها، به اصالت روايت محمد بن سرخ از قصيدۀ مذكور، اطمينان بيشترى مىتوان داشت، زيرا اگر چه فقط مشتمل بر 76 بيت از آن قصيده است، آنها را مستقيماً از سرايندۀ آن شنيده و ضبط كرده، چنانكه هفت بيت در شرح او آمده است كه در جامع الحكمتين نيست. گاهى اختلاف در دو روايت سبب گرديده، در اصل موضوع و شرح، اختلاف بسيارى پديد آيد. به نظر مىرسد ناصرخسرو شرح محمد بن سرخ بر قصيدۀ جرجانى را نديده بوده يا اگر از وجود آن اطلاعى داشته است، براى او چندان قابل اعتنا نبوده كه كمترين اشارهاى در جامع الحكمتين بدان نكرده است. | از مقايسۀ جامع الحكمتين با شرح محمد بن سرخ نيشابورى بر قصيدۀ ابوالهيثم جرجانى، دانسته مىشود كه هر چند نويسندگان اين دو شرح در اصول اسماعيلى با هم موافقاند، در فروع اختلافات آشكارى دارند. همچنين ناصرخسرو مطالب را مشروحتر و مفصّلتر بيان كرده، اما چون محمد بن سرخ شاگرد ابوالهيثم بوده، شرح و توضيح او به مذاق ابوالهيثم نزدیک تر است. علاوه بر اينها، به اصالت روايت محمد بن سرخ از قصيدۀ مذكور، اطمينان بيشترى مىتوان داشت، زيرا اگر چه فقط مشتمل بر 76 بيت از آن قصيده است، آنها را مستقيماً از سرايندۀ آن شنيده و ضبط كرده، چنانكه هفت بيت در شرح او آمده است كه در جامع الحكمتين نيست. گاهى اختلاف در دو روايت سبب گرديده، در اصل موضوع و شرح، اختلاف بسيارى پديد آيد. به نظر مىرسد ناصرخسرو شرح محمد بن سرخ بر قصيدۀ جرجانى را نديده بوده يا اگر از وجود آن اطلاعى داشته است، براى او چندان قابل اعتنا نبوده كه كمترين اشارهاى در جامع الحكمتين بدان نكرده است. | ||
2) شرح ناصر خسرو بر قصيدۀ جرجانى. بنا بر قرائن، ناصر خسرو هنگام اقامتش در يمگان (در منطقۀ علياى سيحون (درۀ كوكچۀ فعلى در استان بدخشان افغانستان)) نزد دوست و حامىاش امير بدخشان، على بن اسد، به درخواست وى اين كتاب را در پاسخ به پرسشهاى مطرح شده در قصيدۀ ابوالهيثم جرجانى، در سال 462، نوشته و آن را جامع الحكمتين ناميده است، زيرا به تصريح خود وى بنياد اين كتاب بر گشايش مشكلات دينى و معضلات فلسفى بوده و ناصرخسرو در آن حكماى دينى را با آيات قرآنى و اخبار نبوى و حكماى فلسفى و فضلاى منطقى را با | 2) شرح ناصر خسرو بر قصيدۀ جرجانى. بنا بر قرائن، ناصر خسرو هنگام اقامتش در يمگان (در منطقۀ علياى سيحون (درۀ كوكچۀ فعلى در استان بدخشان افغانستان)) نزد دوست و حامىاش امير بدخشان، على بن اسد، به درخواست وى اين كتاب را در پاسخ به پرسشهاى مطرح شده در قصيدۀ ابوالهيثم جرجانى، در سال 462، نوشته و آن را جامع الحكمتين ناميده است، زيرا به تصريح خود وى بنياد اين كتاب بر گشايش مشكلات دينى و معضلات فلسفى بوده و ناصرخسرو در آن حكماى دينى را با آيات قرآنى و اخبار نبوى و حكماى فلسفى و فضلاى منطقى را با براهین عقلى، مخاطب خود قرار داده است، ازاين رو مىتوان گفت وجه تسميۀ كتاب اشاره به اين امر بوده است كه آن حاوى مباحث حكمت دينىِ (اسماعيلى) و فلسفۀ يونانى است. | ||
از جوابيۀ ناصر خسرو به پرسشهاى مذكور، دو تحرير يا دو روايت موجود است: روايتى مختصر كه در پايان ديوان ناصر خسرو درج شده است و روايتى مفصّل؛ يعنى جامع الحكمتين. | از جوابيۀ ناصر خسرو به پرسشهاى مذكور، دو تحرير يا دو روايت موجود است: روايتى مختصر كه در پايان ديوان ناصر خسرو درج شده است و روايتى مفصّل؛ يعنى جامع الحكمتين. | ||
خط ۴۹: | خط ۵۰: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
جامع الحكمتين؛ مشتمل است بر يك ديباچه و 34 فصل. ناصرخسرو در فصل اول سبب تصنيف كتاب و نام آن و در فصل دوم قصيدۀ ابوالهيثم، در فصل سوم، اثبات صانع و توحيد او را بنا بر اقوال فلسفى و كلامى و دينى آورده است و در باقى فصول كتاب، جز فصل پايانى، در پاسخ به پرسشهاى مذكور - نه به همان ترتيبى كه در قصيده آمده - گاهى يك يا دو و گاه چندين بيت را كه مشتمل بر سؤالات متعدد است، نقل كرده و براى هر يك به دو شيوۀ جداگانه پاسخ داده است؛ يكى مطابق آراى فيلسوفان يونان باستان نظير [[ارسطو]] و افلاطون (بدون اشاره به آراى فيلسوفان مسلمان مانند [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]) و ديگرى بنا بر انديشۀ كسانى كه به نظر وى مورد تأييد خاندان پيامبر اكرم(ص) بودند، مانند فاطميان قاهره كه وى مدعى نمايندگى آنها بود. چون او غالباً از ناتوانى ابوالهيثم در پاسخ به پرسشهاى خودش گلايه كرده و همچنين با گرايش عرفانىتر آن تفسير مخالف بوده است، معلوم مىشود يكى از مقاصد وى در اين اثر آن بوده كه كارى كند تا اسماعيلىهاى شرقى از آنچه او «راست كيشى» فاطميان قاهره خوانده است، پيروى كنند. چنانكه معروف است، او دعوت فاطمى (فاطميان)، نظامى مركّب از انديشۀ نوافلاطونى، اما نهايتاً خلقت گرا، را دست كم از زمان خلافت | جامع الحكمتين؛ مشتمل است بر يك ديباچه و 34 فصل. ناصرخسرو در فصل اول سبب تصنيف كتاب و نام آن و در فصل دوم قصيدۀ ابوالهيثم، در فصل سوم، اثبات صانع و توحيد او را بنا بر اقوال فلسفى و كلامى و دينى آورده است و در باقى فصول كتاب، جز فصل پايانى، در پاسخ به پرسشهاى مذكور - نه به همان ترتيبى كه در قصيده آمده - گاهى يك يا دو و گاه چندين بيت را كه مشتمل بر سؤالات متعدد است، نقل كرده و براى هر يك به دو شيوۀ جداگانه پاسخ داده است؛ يكى مطابق آراى فيلسوفان يونان باستان نظير [[ارسطو]] و افلاطون (بدون اشاره به آراى فيلسوفان مسلمان مانند [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]) و ديگرى بنا بر انديشۀ كسانى كه به نظر وى مورد تأييد خاندان پيامبر اكرم(ص) بودند، مانند فاطميان قاهره كه وى مدعى نمايندگى آنها بود. چون او غالباً ً از ناتوانى ابوالهيثم در پاسخ به پرسشهاى خودش گلايه كرده و همچنين با گرايش عرفانىتر آن تفسير مخالف بوده است، معلوم مىشود يكى از مقاصد وى در اين اثر آن بوده كه كارى كند تا اسماعيلىهاى شرقى از آنچه او «راست كيشى» فاطميان قاهره خوانده است، پيروى كنند. چنانكه معروف است، او دعوت فاطمى (فاطميان)، نظامى مركّب از انديشۀ نوافلاطونى، اما نهايتاً خلقت گرا، را دست كم از زمان خلافت المعزّلدينللّه برگزيده بود؛ نظامى كه نگرش بنيادين آثار مشهورى چون رسائل اخوان الصفا را نيز پايهريزى كرده است. بنابراین، عجيب نخواهد بود كه پاسخهاى ناصر خسرو در مقام نمايندۀ مذهب راستين اسماعيلى عمدتاًً بازتابى از اين نظام باشد. در اين صورت، آن هماهنگى كه وى ميان حكمت فلسفى و حكمت دينى اسماعيلى در نظر دارد، سازگارى ميان دو دريافتِ متفاوتِ فلسفى از توحيد خالق جهان است. بدين ترتيب، از يك سو توحيدى را داريم كه فلاسفۀ قديم، و سرآمد آنها [[ارسطو]]، با تعالى معنوى از معلولهاى متكثر به علت يگانه دست يافته بودند و ناصر خسرو آن را همان نفس كلى نوافلاطونى مىداند و از سوى ديگر، مفهوم «واحد وراى هستى» اسماعيليه را در رأس آن داريم كه ناصر خسرو آن را با مفهوم خاص آفرينش بىزمان (ابداعِ نه از چيزى، خلق لا مِنْ شى ءٍ) با اشاره به تفاوت جزئى ميان سه مرحلۀ هستى شناختى توضيح مىدهد. اين سه مرحله عبارتند از: يگانۀ مطلق (احد يا يكى محض)، يگانگى(وحدت) به عنوان علت غايى هستى و مترادف فرمان خلاق الاهى (امر)، و موجود اول يا واحد متكثر كه همان عقل كل است. اين ابداعِ بى زمانِ عقل كلى از طريق نفسِ كلى جلوۀ تأملِ عقل را دربارۀ خودش به جهان مادى مخلوق هدايت مىكند، به كمك قواى طبيعت كلى، كه به نمايندگى از طرف نفس كلى به نحوى عمل مىكنند كه همه چيز در هستى زمانى به گونهاى تخم اصلى ابداعِ بى زمان (تخم ابداعى) را منعكس مىكنند. اين سلسله مراتب كيهان شناختى بازتابى از نظم مشخصاً مذهبى «عالَم دينى اسماعيليه» نيز هست و حضرت محمد(ص) نسبت به [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] در نگارش «كتاب شنودنى»؛ يعنى قرآن، همان نقشى را دارد كه عقل كلى نسبت به نفس كلى يا قلم الهى نسبت به لوح در نگارش «كتاب ديدنى»؛ يعنى خلقت دارد. اساس اين فكر همان حديث مشهور اسماعيليه است كه بر طبق آن «خداوند دين خود را بر مثال آفرينش خود بنا كرد تا انسان بتواند از آفرينش او به دين او و از دين او به وحدانيت او رهنمون شود» («إنّ اللّهَ أسّسَ دينَه على مثالِ خَلْقِه لِيُسْتدَلَّ بَخَلْقِهِ على دينهِ و بدينه على وحدانيّته». | ||
ناصر خسرو در ديباچۀ جامع الحكمتين كسانى را كه دانش طبيعى و هر گونه تفحص دربارۀ آفرينش را غيرمجاز و كفر مىدانند، نكوهش كرده و آنان را «فقها لقبان» و «علما لقبانِ» دين اسلام خوانده است. سخنان وى در اين باب حاكى از شيوع چنين روىكردى در خراسانِ عصر اوست. وى در مقابل آنان استدلال كرده كه رهيافت علمى و فلسفى به خلقت (يا چون و چرا دربارۀ آفرينش) نه فقط مجاز است، بلكه واجب دينى است. با اين وصف، وى از تفاسير عقل گرايانۀ «متكلمان خودرأى» از قرآن، انتقاد كرده و با طنز دربارۀ مجادلات متكلمان دربارۀ صفات الاهى اظهار نظر كرده است. گرچه وى در بررسى مكتبهاى كلامى سنّى براى معتزله بيش از كرّاميه اعتبار قائل شده، اما از معتزله به سبب طرد تقليد شديداً انتقاد كرده و معتقد است كه تقليد نه تنها با پيروى كوركورانه از الگوهاى مرسوم ارتباطى ندارد، بلكه شرط لازم هر فرآيندِ آموزشى براى رسيدن به مراحل عالىتر حقيقت، يعنى تأويل، است؛ تأويلى كه در لغت به معناى ارجاع شىء به اصل آن است. | ناصر خسرو در ديباچۀ جامع الحكمتين كسانى را كه دانش طبيعى و هر گونه تفحص دربارۀ آفرينش را غيرمجاز و كفر مىدانند، نكوهش كرده و آنان را «فقها لقبان» و «علما لقبانِ» دين اسلام خوانده است. سخنان وى در اين باب حاكى از شيوع چنين روىكردى در خراسانِ عصر اوست. وى در مقابل آنان استدلال كرده كه رهيافت علمى و فلسفى به خلقت (يا چون و چرا دربارۀ آفرينش) نه فقط مجاز است، بلكه واجب دينى است. با اين وصف، وى از تفاسير عقل گرايانۀ «متكلمان خودرأى» از قرآن، انتقاد كرده و با طنز دربارۀ مجادلات متكلمان دربارۀ صفات الاهى اظهار نظر كرده است. گرچه وى در بررسى مكتبهاى كلامى سنّى براى معتزله بيش از كرّاميه اعتبار قائل شده، اما از معتزله به سبب طرد تقليد شديداً انتقاد كرده و معتقد است كه تقليد نه تنها با پيروى كوركورانه از الگوهاى مرسوم ارتباطى ندارد، بلكه شرط لازم هر فرآيندِ آموزشى براى رسيدن به مراحل عالىتر حقيقت، يعنى تأويل، است؛ تأويلى كه در لغت به معناى ارجاع شىء به اصل آن است. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۹: | ||
اين كتاب تنها داراى يك نسخه خطى است كه در كتابخانه اياصوفيه تركيه نگهدارى مىشود. | اين كتاب تنها داراى يك نسخه خطى است كه در كتابخانه اياصوفيه تركيه نگهدارى مىشود. | ||
ابراهیم دسوقى شتا اين كتاب را به عربى ترجمه كرد كه در 1353ش / 1974 در قاهره منتشر شد. ايزابل دو گاستين نيز در 1369ش / 1990 آن را به فرانسه ترجمه كرد. همچنين لتيمه پروين پيروانى آن را تلخيص و به انگليسى ترجمه كرد كه در (جُنگ فلسفه در ايران) (ج 2، ص291-311) با ويرايش سيد حسین نصر و مهدى امين رضوى در 2001 چاپ شد. | |||
جامع الحكمتين را محمد معين و هانرى كوربن با استفاده از نسخه اياصوفيه همراه بامقدمههايى به فارسى و فرانسه، مشتركاً در تهران و پاريس، نخستين بار در 1332ش تصحيح و چاپ كردند. | جامع الحكمتين را محمد معين و هانرى كوربن با استفاده از نسخه اياصوفيه همراه بامقدمههايى به فارسى و فرانسه، مشتركاً در تهران و پاريس، نخستين بار در 1332ش تصحيح و چاپ كردند. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۷: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# لندولت، هرمان؛ دانشنامه جهان اسلام؛ جلد9؛ ص327-329. | # لندولت، هرمان؛ دانشنامه جهان اسلام؛ جلد9؛ ص327-329. | ||
# | # معین، محمد؛ مقدمه كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
خط ۷۳: | خط ۷۵: | ||
[[رده:کلام و عقاید]] | [[رده:کلام و عقاید]] | ||
[[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]] | [[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]] | ||
[[رده: | [[رده:آثار خاورشناسان]] |