پرش به محتوا

مرآت المعاني: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ دسامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}}'
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}}')
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
گزیده سیر العارفین
گزیده سیر العارفین
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[جمالی دهلوی، حامد بن فضل‌الله]] (نويسنده)
[[جمالی دهلوی، حامد بن فضل‌الله]] (نویسنده)


[[پورجوادی، نصرالله]] (مصحح)
[[پورجوادی، نصرالله]] (مصحح)
خط ۱۸: خط ۱۸:
حقيقت
حقيقت
| مکان نشر =تهران - ایران
| مکان نشر =تهران - ایران
| سال نشر = 1384 ش
| سال نشر = 1384 ش  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE11139AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE11139AUTOMATIONCODE
خط ۲۴: خط ۲۴:
| شابک =964-7040-80-6
| شابک =964-7040-80-6
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11139
| کتابخوان همراه نور =11139
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
{{کاربردهای دیگر| المعانی (ابهام زدایی)}}


'''''مرآت المعاني''''' به انضمام گزيده «سير العارفين»، به زبان فارسى، از حامد [[جمالی دهلوی، حامد بن فضل‌الله|جمالى دهلوى]] است. اولى، منظوم و از نوع تعريف‌نامه‌هايى است كه پاره‌اى از صوفيان، در باب تعريف الفاظ و اصطلاحات شعر صوفيانه پارسى، نظير زلف و روى، چشم و ابرو، خط و خال، مى و ميخانه و خرابات و... نوشته‌اند و دومى، منثور و اولياءنامه‌اى است همانند«تذكرة الاولياء»، در شرح حال برخى از مشايخ صوفيه.


== ساختار ==


'''مرآت المعاني''' به انضمام گزيده «سير العارفين»، به زبان فارسى، از حامد [[جمالی دهلوی، حامد بن فضل‌الله|جمالى دهلوى]] است. اولى، منظوم و از نوع تعريف‌نامه‌هايى است كه پاره‌اى از صوفيان، در باب تعريف الفاظ و اصطلاحات شعر صوفيانه پارسى، نظير زلف و روى، چشم و ابرو، خط و خال، مى و ميخانه و خرابات و... نوشته‌اند و دومى، منثور و اولياءنامه‌اى است همانند«تذكرة الاولياء»، در شرح حال برخى از مشايخ صوفيه.


== ساختار ==
«مرآت المعانى»، به‌صورت مثنوى و شامل 890 بيت است.
«مرآت المعانى»، به‌صورت مثنوى و شامل 890 بيت است.


خط ۳۹: خط ۴۲:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
در مثنوی «مرآت المعانى»، عمدتاًً الفاظى كه جنبه رمزى دارد و در زبان شعر صوفيانه به كار مى‌رود، تعريف شده است. جمالى، قبل از تعريف الفاظ مزبور، مطابق معمول، مقدماتى را طى چهار فصل تمهيد مى‌كند؛ ابتدا، در توحيد بارى تعالى و سپس در نعت پيامبر اكرم(ص) و در مدح شيخ سماءالدين كه پير و مرشد مصنف بوده است، پس از آن به بيان سبب تأليف اين اثر مى‌پردازد و مى‌گويد: دل او آيينه‌اى است كه اسرار لوح ازل در آن تابيده و منظور وى گشته است؛ به عبارت ديگر، صورت معشوق الهى كه نماينده حسن و جمال است، در اين آيينه منعكس شده است؛ در نتيجه، مردم كه خاطر جمالى را حسن‌انگيز ديده‌اند، از او درباره معانى اجزاى اين صورت كه عبارت از زلف و خد و خال و روى و موى و گيسو و چشم و ابرو و قد و ميان و دهن و خط و ساعد است، از وى سؤال كرده‌اند.
در مثنوی «مرآت المعانى»، عمدتاًً الفاظى كه جنبه رمزى دارد و در زبان شعر صوفيانه به كار مى‌رود، تعريف شده است. جمالى، قبل از تعريف الفاظ مزبور، مطابق معمول، مقدماتى را طى چهار فصل تمهيد مى‌كند؛ ابتدا، در توحيد بارى تعالى و سپس در نعت پيامبر اكرم(ص) و در مدح شيخ سماءالدين كه پير و مرشد مصنف بوده است، پس از آن به بيان سبب تأليف اين اثر مى‌پردازد و مى‌گويد: دل او آيينه‌اى است كه اسرار لوح ازل در آن تابيده و منظور وى گشته است؛ به عبارت ديگر، صورت معشوق الهى كه نماينده حسن و جمال است، در اين آيينه منعكس شده است؛ در نتيجه، مردم كه خاطر جمالى را حسن‌انگيز ديده‌اند، از او درباره معانى اجزاى اين صورت كه عبارت از زلف و خد و خال و روى و موى و گيسو و چشم و ابرو و قد و ميان و دهن و خط و ساعد است، از وى سؤال كرده‌اند.


خط ۵۱: خط ۵۲:
نكته ديگرى كه در مورد روش جمالى براى بيان معانى اصطلاحات، به‌خصوص اسامى اعضاى بدن معشوق بايد بدان توجه كرد، اين است كه اين اعضاء در تعاريف جمالى جنبه ساكن ندارد، بلكه وى آنها را از لحاظ كارى كه انجام مى‌دهند نيز در نظر مى‌گيرد؛ مثلاً در تعريف دهان مى‌گويد كه سر خفى است، سپس صفت تنگى دهان را شرح مى‌دهد و مى‌گويد كه پاى انديشه در راه باريك دهان لنگ مى‌شود، پس از آن، كار دهان؛ يعنى سخن گفتن و خنديدن را شرح مى‌دهد و مى‌گويد كه دهان جايى است كه كلام حق از آن بيرون مى‌آيد و فعل ديگر دهان، خنديدن است و خنده، نشانه سر است كه در دهان، پنهان بوده است.
نكته ديگرى كه در مورد روش جمالى براى بيان معانى اصطلاحات، به‌خصوص اسامى اعضاى بدن معشوق بايد بدان توجه كرد، اين است كه اين اعضاء در تعاريف جمالى جنبه ساكن ندارد، بلكه وى آنها را از لحاظ كارى كه انجام مى‌دهند نيز در نظر مى‌گيرد؛ مثلاً در تعريف دهان مى‌گويد كه سر خفى است، سپس صفت تنگى دهان را شرح مى‌دهد و مى‌گويد كه پاى انديشه در راه باريك دهان لنگ مى‌شود، پس از آن، كار دهان؛ يعنى سخن گفتن و خنديدن را شرح مى‌دهد و مى‌گويد كه دهان جايى است كه كلام حق از آن بيرون مى‌آيد و فعل ديگر دهان، خنديدن است و خنده، نشانه سر است كه در دهان، پنهان بوده است.


براى درك بهتر معناى خنده، بايد معناى لب را هم شناخت. لب كه صفت آن شيرينى است، خود، جويى است از لطف خدا و آبى كه در اين جوى روان است، باغ جان را آبيارى مى‌كند و درختان و گياهان عالم جان را نشو و نما مى‌دهد و آنها را تازه مى‌گرداند. از لب كه جوى لطف است، نفس الرحمان بيرون مى‌آيد. نغمه‌اى از همين دم است كه چون در مريم دميدند، روح عيسى(ع) از آن پديد آمد، پس لب عيسى هم در اين عالم، خود، داراى همين خاصيت است و از بركت آن است كه مرده زنده مى‌شود.
براى درك بهتر معناى خنده، بايد معناى لب را هم شناخت. لب كه صفت آن شيرينى است، خود، جويى است از لطف خدا و آبى كه در اين جوى روان است، باغ جان را آبيارى مى‌كند و درختان و گياهان عالم جان را نشو و نما مى‌دهد و آنها را تازه مى‌گرداند. از لب كه جوى لطف است، نفس الرحمان بيرون مى‌آيد. نغمه‌اى از همين دم است كه چون در مريم دميدند، روح عيسى(ع) از آن پديد آمد، پس لب عيسى هم در اين عالم، خود، داراى همين خاصیت است و از بركت آن است كه مرده زنده مى‌شود.


كار ديگر لب، بوسيدن است و بوسه ربودن از آن. چون لب دروازه دهان است، بوسه ربودن از آن، گشودن در دولت است و اين هم البته از لطف خداست. كار ديگر لب، خنديدن است و خنده، باز شدن در دهان و پيدا شدن دندان‌هاست كه خود نماينده گوهر اسرار است. اين خنده اگر به‌سوى عاشقان باشد، جان آزاده ايشان را بنده خويش مى‌گرداند.
كار ديگر لب، بوسيدن است و بوسه ربودن از آن. چون لب دروازه دهان است، بوسه ربودن از آن، گشودن در دولت است و اين هم البته از لطف خداست. كار ديگر لب، خنديدن است و خنده، باز شدن در دهان و پيدا شدن دندان‌هاست كه خود نماينده گوهر اسرار است. اين خنده اگر به‌سوى عاشقان باشد، جان آزاده ايشان را بنده خويش مى‌گرداند.
خط ۶۱: خط ۶۲:
«سير العارفين» كه مصحح آن را به كتاب ملحق نموده است، در واقع اولياءنامه‌اى است همانند«[[تذكرة الأولياء (زوار)|تذكرة الاولياء]]» [[عطار، محمد بن ابراهیم|فريدالدين عطار نيشابورى]] كه جمالى آن را در شرح احوال 13 تن از مشايخ صوفى هند، در حدود سال 940ق، نوشته است.
«سير العارفين» كه مصحح آن را به كتاب ملحق نموده است، در واقع اولياءنامه‌اى است همانند«[[تذكرة الأولياء (زوار)|تذكرة الاولياء]]» [[عطار، محمد بن ابراهیم|فريدالدين عطار نيشابورى]] كه جمالى آن را در شرح احوال 13 تن از مشايخ صوفى هند، در حدود سال 940ق، نوشته است.


اين كتاب، علاوه بر اطلاعات ارزش‌مند و گاه، دست اولى كه درباره وضع تصوف در اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم در اختيار ما مى‌گذارد، ما را با حالات و افكار و سفرهاى نويسنده به شهرهاى مختلف كشورهاى عربى و به‌خصوص شهرهاى ايران و هم‌چنين نثر پارسى نويسنده آشنا مى‌سازد.
اين كتاب، علاوه بر اطلاعات ارزش‌مند و گاه، دست اولى كه درباره وضع تصوف در اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم در اختيار ما مى‌گذارد، ما را با حالات و افكار و سفرهاى نویسنده به شهرهاى مختلف كشورهاى عربى و به‌خصوص شهرهاى ايران و هم‌چنين نثر پارسى نویسنده آشنا مى‌سازد.


دوستان جمالى، در مسافرت‌هايى كه وى به مكه و شام و بين النهرين و ايران داشت، از وى درخواست كردند كه درباره اوليايى كه در اين سفرها ديده است، كتابى بنويسد، ولى او از انجام اين كار سر باز زد و در عوض، به نوشتن شرح حال تنى چند از مشايخ هند پرداخت. اين مشايخ عبارتند از: شيخ معين‌الدين چشتى، بهاءالدين زكريا ملتانى، قطب‌الدين بختيار كاكى، فريدالدين گنج شكر، صدرالدين عارف، نظام‌الدين اولياء، ركن‌الدين ابوالفتح ملتانى، نجيب‌الدين متوكل، حميدالدين ناگورى، جلال‌الدين تبريزى، نصيرالدين محمود چراغ دهلوى، جلال‌الدين مخدوم جهانيان، شيخ سماءالدين كنبوه. در ضمن شرح حال اين مشايخ، از پاره‌اى از مريدان ايشان نيز ياد شده است؛ مثلاً در ضمن شرح حال بهاءالدين زكريا، از شيخ [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدين عراقى]] و كتاب «لمعات» او ياد شده است.
دوستان جمالى، در مسافرت‌هايى كه وى به مكه و شام و بين النهرين و ايران داشت، از وى درخواست كردند كه درباره اوليايى كه در اين سفرها ديده است، كتابى بنويسد، ولى او از انجام اين كار سر باز زد و در عوض، به نوشتن شرح حال تنى چند از مشايخ هند پرداخت. اين مشايخ عبارتند از: شيخ معين‌الدين چشتى، بهاءالدين زكريا ملتانى، قطب‌الدين بختيار كاكى، فريدالدين گنج شكر، صدرالدين عارف، نظام‌الدين اولياء، ركن‌الدين ابوالفتح ملتانى، نجيب‌الدين متوكل، حميدالدين ناگورى، جلال‌الدين تبريزى، نصيرالدين محمود چراغ دهلوى، جلال‌الدين مخدوم جهانيان، شيخ سماءالدين كنبوه. در ضمن شرح حال اين مشايخ، از پاره‌اى از مريدان ايشان نيز ياد شده است؛ مثلاً در ضمن شرح حال بهاءالدين زكريا، از شيخ [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدين عراقى]] و كتاب «لمعات» او ياد شده است.
خط ۶۷: خط ۶۸:
اولياءنامه جمالى به نثر است، ولى در ابتداى ذكر هر يك از مشايخ فوق، ابياتى هم در نعت وى سروده و سپس اوصافى را به تقليد از «[[تذكرة الأولياء (زوار)|تذكرة الاولياء]]»، براى شيخ مورد نظر ذكر نموده است.
اولياءنامه جمالى به نثر است، ولى در ابتداى ذكر هر يك از مشايخ فوق، ابياتى هم در نعت وى سروده و سپس اوصافى را به تقليد از «[[تذكرة الأولياء (زوار)|تذكرة الاولياء]]»، براى شيخ مورد نظر ذكر نموده است.


جمالى در نوشتن اين كتاب، از منابع مختلف استفاده كرده است، ولى در عين حال پاره‌اى از مشاهدات خود را نيز ذكر كرده است. اهميت اين اثر نيز در ذكر همين مشاهدات و تجربه‌هاى شخصى نويسنده است؛ مثلاً وى در بغداد شيخى را مى‌بيند به نام شهاب‌الدين احمد كه صاحب سجاده و نمايند طريق [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدين سهروردى]] است.
جمالى در نوشتن اين كتاب، از منابع مختلف استفاده كرده است، ولى در عين حال پاره‌اى از مشاهدات خود را نيز ذكر كرده است. اهميت اين اثر نيز در ذكر همين مشاهدات و تجربه‌هاى شخصى نویسنده است؛ مثلاً وى در بغداد شيخى را مى‌بيند به نام شهاب‌الدين احمد كه صاحب سجاده و نمايند طريق [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدين سهروردى]] است.


در شيراز با مردى به نام نظام‌الدين محمود ملاقات مى‌كند كه از مريدان شاه نعمت‌الله ولى است. در هرات با [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمان جامى]] ملاقات مى‌كند و با او درباره «لمعات» عراقى بحث مى‌كند. بيشتر تجربه‌ها و مشاهدات نويسنده، در فصلى آمده است كه وى درباره شيخ و مرشد خود، شيخ سماءالدين كنبوه نوشته است.
در شيراز با مردى به نام نظام‌الدين محمود ملاقات مى‌كند كه از مريدان شاه نعمت‌الله ولى است. در هرات با [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمان جامى]] ملاقات مى‌كند و با او درباره «لمعات» عراقى بحث مى‌كند. بيشتر تجربه‌ها و مشاهدات نویسنده، در فصلى آمده است كه وى درباره شيخ و مرشد خود، شيخ سماءالدين كنبوه نوشته است.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
خط ۸۱: خط ۸۲:
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
[[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]]
[[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]]
[[رده:25 تیر الی 24 مرداد]]