۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اقبال آشتياني، عباس' به 'اقبال آشتیانی، عباس') |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
'''دیوان هاتف اصفهانی با مقابله نسخه تصحیح وحید دستگردی و نسخ خطی و چاپی دیگر'''، مجموعه اشعار احمد هاتف اصفهانی (1198ق) بهضمیمه برگزیده اشعار رشحه دختر هاتف است، در یک جلد به زبان پارسی. عباس اقبال آشتیانی بر این دیوان مقدمه نوشته و در آن، به شرح احوال هاتف پرداخته است. | '''دیوان هاتف اصفهانی با مقابله نسخه تصحیح وحید دستگردی و نسخ خطی و چاپی دیگر'''، مجموعه اشعار [[هاتف اصفهاني، احمد|احمد هاتف اصفهانی]] (1198ق) بهضمیمه برگزیده اشعار رشحه دختر هاتف است، در یک جلد به زبان پارسی. عباس اقبال آشتیانی بر این دیوان مقدمه نوشته و در آن، به شرح احوال [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] پرداخته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب دارای مقدمه، شرح ترجیعبند هاتف با عنوان کیمیای جان (از غلامحسین یوسفی)، اشعار او بهترتیب ترجیعبند، قصاید، غزلیات، مقطعات، مطایبات، ماده تاریخها، رباعیات، تکبیتی، اشعار عربی و گزیده اشعار رشحه دختر هاتف، است. | کتاب دارای مقدمه، شرح ترجیعبند [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] با عنوان کیمیای جان (از غلامحسین یوسفی)، اشعار او بهترتیب ترجیعبند، قصاید، غزلیات، مقطعات، مطایبات، ماده تاریخها، رباعیات، تکبیتی، اشعار عربی و گزیده اشعار رشحه دختر هاتف، است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
«از سیداحمد هاتف که به گفته معاصرین خود و سایر ارباب تذکره به عربی و فارسی هر دو شعر میگفته، دیوان کوچکی در دست است قریب به دو هزار بیت، از ترجیعبند و غزل و قصیده و مقطعات و رباعیات، همه به فارسی... اگرچه صاحب آتشکده، او را در نظم تازی به اغراق، ثالث اعشی و جریر میداند، ولی یقین است که هاتف بیش از قلیل مقداری شعر به عربی نسروده بوده که آنهم شاید به علت عدم اعتنای مردم، زیاد معمول و متداول نشده است»<ref>مقدمه عباس اقبال آشتیانی، ص21</ref>. | «از [[هاتف اصفهاني، احمد|سیداحمد هاتف]] که به گفته معاصرین خود و سایر ارباب تذکره به عربی و فارسی هر دو شعر میگفته، دیوان کوچکی در دست است قریب به دو هزار بیت، از ترجیعبند و غزل و قصیده و مقطعات و رباعیات، همه به فارسی... اگرچه صاحب آتشکده، او را در نظم تازی به اغراق، ثالث اعشی و جریر میداند، ولی یقین است که [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] بیش از قلیل مقداری شعر به عربی نسروده بوده که آنهم شاید به علت عدم اعتنای مردم، زیاد معمول و متداول نشده است»<ref>مقدمه عباس اقبال آشتیانی، ص21</ref>. | ||
«قصاید هاتف که به تقلید اساتید قصیدهسرای قدیم سروده شده، روان و محکم است و خالی از مضامین لطیف نیست و از آنها یکی در مدح «هدایت خان» حکمران معروف گیلان است که معلوم میشود هاتف با او ارتباطی داشته و این هدایت خان پسر «حاجی جمال» است که در سال 1163، یعنی در دوره فترت بعد از نادرشاه در گیلان اقتداری به هم رسانید و به معیت «حاجی شفیع» این ولایت را تحت استیلای خود آورد و در رشت مقیم شد»<ref>همان، ص22</ref>. | «قصاید هاتف که به تقلید اساتید قصیدهسرای قدیم سروده شده، روان و محکم است و خالی از مضامین لطیف نیست و از آنها یکی در مدح «هدایت خان» حکمران معروف گیلان است که معلوم میشود [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] با او ارتباطی داشته و این هدایت خان پسر «حاجی جمال» است که در سال 1163، یعنی در دوره فترت بعد از نادرشاه در گیلان اقتداری به هم رسانید و به معیت «حاجی شفیع» این ولایت را تحت استیلای خود آورد و در رشت مقیم شد»<ref>همان، ص22</ref>. | ||
===غزلیات هاتف=== | ===غزلیات هاتف=== | ||
«غزلیات هاتف بیشتر تقلید شیخ و خواجه است و غالب آنها لطیف و حاوی مضامین عاشقانه دلکش است و حق این است که بعضی از ابیات هاتف را بهآسانی نمیتوان از ابیات شیخ و خواجه مشخص کرد»<ref>همان</ref>. | «غزلیات هاتف بیشتر تقلید شیخ و خواجه است و غالب آنها لطیف و حاوی مضامین عاشقانه دلکش است و حق این است که بعضی از ابیات [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] را بهآسانی نمیتوان از ابیات شیخ و خواجه مشخص کرد»<ref>همان</ref>. | ||
===ترجیعبند=== | ===ترجیعبند=== | ||
«شاهکار جاوید | «شاهکار جاوید [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]]، پنج بند ترجیع اوست که او را در میان شعرای فارسیزبان، بلکه در تمام جهان صاحب اسم و رسم و اعتبار شایانی کرده و این ترجیعبند عاشقانه و عارفانه، هم از جهت اسلوب کلام و صحت ترکیب الفاظ و هم از لحاظ معانی و مضامین لطیف نظر عموم ارباب ذوق را جلب کرده و [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] را از عموم شعرای همعصر خود مشهورتر نموده است»<ref>همان، ص23</ref>. | ||
این شعر با نیایش خداوند شروع میشود، با زبانی عارفانه و عاشقانه: | این شعر با نیایش خداوند شروع میشود، با زبانی عارفانه و عاشقانه: | ||
'''ای فدای تو هم دل و هم جان | '''ای فدای تو هم دل و هم جان''' | ||
وی نثار رهت هم این و هم آن'''<ref>ر.ک: کیمیای جان، ص32</ref>. | وی نثار رهت هم این و هم آن'''<ref>ر.ک: کیمیای جان، ص32</ref>. ''' | ||
صحنه اول از این ترجیعبند، پس از ثنای الهی، «سیر سالک است در شبی که شور عشق و حیرت او را به هر طرف میکشاند؛ در جستجو و تکاپوست تا به خلوتی میرسد که نور حق آن را روشن کرده است، نه آتش... | صحنه اول از این ترجیعبند، پس از ثنای الهی، «سیر سالک است در شبی که شور عشق و حیرت او را به هر طرف میکشاند؛ در جستجو و تکاپوست تا به خلوتی میرسد که نور حق آن را روشن کرده است، نه آتش... | ||
'''دوش از شور عشق و جذبه شوق | '''دوش از شور عشق و جذبه شوق''' | ||
هر طرف میشتافتم حیران | هر طرف میشتافتم حیران | ||
'''آخر کار، شوق دیدارم | '''آخر کار، شوق دیدارم''' | ||
سوی دیر مغان کشید عنان | سوی دیر مغان کشید عنان | ||
... | ... | ||
'''این سخن میشنیدم از اعضا | '''این سخن میشنیدم از اعضا''' | ||
همه حتی الوريد و الشريان | همه حتی الوريد و الشريان | ||
'''که یکی هست و هیچ نیست جز او | '''که یکی هست و هیچ نیست جز او''' | ||
وحده لا إله إلا هو'''<ref>ر.ک: همان، ص33-34</ref>. | وحده لا إله إلا هو'''<ref>ر.ک: همان، ص33-34</ref>.''' | ||
مطلع بند دوم نیز خطاب به معشوق است و بیان دلبستگی جاودانه به او. برخورد پدر نصیحتگر با عاشق، مظهری است از معارضه عقل و عشق در آثار عرفانی. بیت پنجم نمودار تسلیم به مشیت الهی و عشق است...<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. در این بند، سؤال و جوابی میان وی و دختری ترسا مطرح میشود؛ وی از اعتقاد به تثلیث و ارتباط آن با وحدت میپرسد و ترسا او را اینگونه پاسخ میدهد: | مطلع بند دوم نیز خطاب به معشوق است و بیان دلبستگی جاودانه به او. برخورد پدر نصیحتگر با عاشق، مظهری است از معارضه عقل و عشق در آثار عرفانی. بیت پنجم نمودار تسلیم به مشیت الهی و عشق است...<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. در این بند، سؤال و جوابی میان وی و دختری ترسا مطرح میشود؛ وی از اعتقاد به تثلیث و ارتباط آن با وحدت میپرسد و ترسا او را اینگونه پاسخ میدهد: | ||
'''که گر از سرّ وحدت آگاهی | '''که گر از سرّ وحدت آگاهی''' | ||
تهمت کافری به ما مپسند | تهمت کافری به ما مپسند | ||
'''در سه آیینه شاهد ازلی | '''در سه آیینه شاهد ازلی''' | ||
پرتو از روی تابناک افکند | پرتو از روی تابناک افکند | ||
'''سه نگردد بریشم ار او را | '''سه نگردد بریشم ار او را''' | ||
پرنیان خوانی و حریر و پرند'''<ref>ر.ک: همان، ص34-35</ref>. | پرنیان خوانی و حریر و پرند'''<ref>ر.ک: همان، ص34-35</ref>.''' | ||
بند سوم، وصف کوی بادهفروش است و بزم بادهنوشان... در چنین بزمی، جام و می لطیفتر و روحانیتر و پرمعنیتر از آن است که از ظاهر الفاظ ممکن است به ذهن برسد... | بند سوم، وصف کوی بادهفروش است و بزم بادهنوشان... در چنین بزمی، جام و می لطیفتر و روحانیتر و پرمعنیتر از آن است که از ظاهر الفاظ ممکن است به ذهن برسد... | ||
'''دوش رفتم به کوی بادهفروش | '''دوش رفتم به کوی بادهفروش''' | ||
ز آتش عشق دل به جوش و خروش | ز آتش عشق دل به جوش و خروش | ||
'''مجلسی نغز دیدم و روشن | '''مجلسی نغز دیدم و روشن''' | ||
میر آن بزم پیر بادهفروش | میر آن بزم پیر بادهفروش | ||
'''چاکران ایستاده صفدرصف | '''چاکران ایستاده صفدرصف''' | ||
بادهخواران نشسته دوشبهدوش | بادهخواران نشسته دوشبهدوش | ||
'''پیر در صدر و میکشان گردش | '''پیر در صدر و میکشان گردش''' | ||
پارهای مست و پارهای مدهوش'''<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | پارهای مست و پارهای مدهوش'''<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>.''' | ||
بند چهارم ترجیعبند، دعوت به رژفنگری و بهرهوری از عشق است. از این دیدگاه است که میتوان همه پویندگان هستی را خداجوی یافت و بر یک طریق. تأکید او بر آن است که باید چشم دل گشود تا بتوان نادیدنیها را دید و در اقلیم عشق و محبت است که همه آفاق گلستان مینماید و همه جهانیان را میتوان دوست داشت... | بند چهارم ترجیعبند، دعوت به رژفنگری و بهرهوری از عشق است. از این دیدگاه است که میتوان همه پویندگان هستی را خداجوی یافت و بر یک طریق. تأکید او بر آن است که باید چشم دل گشود تا بتوان نادیدنیها را دید و در اقلیم عشق و محبت است که همه آفاق گلستان مینماید و همه جهانیان را میتوان دوست داشت... | ||
'''چشم دل باز کن که جان بینی | '''چشم دل باز کن که جان بینی''' | ||
آنچه نادیدنی است آن بینی | آنچه نادیدنی است آن بینی | ||
'''گر به اقلیم عشق روی آری | '''گر به اقلیم عشق روی آری''' | ||
همه آفاق گلستان بینی | همه آفاق گلستان بینی | ||
'''بر همه اهل آن زمین به مراد | '''بر همه اهل آن زمین به مراد''' | ||
گردش دور آسمان بینی | گردش دور آسمان بینی | ||
'''آنچه بینی دلت همان خواهد | '''آنچه بینی دلت همان خواهد''' | ||
وانچه خواهد دلت همان بینی'''<ref>همان، ص38-39</ref>. | وانچه خواهد دلت همان بینی'''<ref>همان، ص38-39</ref>.''' | ||
در بند آخر، هاتف حقیقت را از در و دیوار در تجلی میبیند؛ منتها بهدرآمدن از ظلمات خودخواهی و شوق شناخت حقیقت و طلب را شرط کار میداند و نور عشق را چراغ راه... | در بند آخر، [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] حقیقت را از در و دیوار در تجلی میبیند؛ منتها بهدرآمدن از ظلمات خودخواهی و شوق شناخت حقیقت و طلب را شرط کار میداند و نور عشق را چراغ راه... | ||
'''یار بیپرده از در و دیوار | '''یار بیپرده از در و دیوار''' | ||
در تجلی است یا اولی الابصار | در تجلی است یا اولی الابصار | ||
... | ... | ||
'''گر ز ظلمات خود رهی بینی | '''گر ز ظلمات خود رهی بینی''' | ||
همه عالم مشارق انوار'''<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | همه عالم مشارق انوار'''<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>.''' | ||
در این ترجیعبند نابرابری خانهها که اولی بیستوسه بیت، دومی پانزده بیت، چهارمی شانزده بیت و سومی و پنجمی نوزده بیت است، نموداری است که وی در هر خانه تا آنجا که سیر فکر و معنی اقتضا میکرده، سخن گفته و تابع قاعده معمول تساوی ابیات خانهها نشده است. هر خانه حالت غزلهای عرفانی و عاشقانه را دارد. واژگان شعر، همه تعبیرها و تصویرها لطیف و غنائی است و از این حیث هماهنگی و تناسب آشکاری در سراسر ترجیعبند دیده میشود... قافیه ابیات، ساده و بر پایه کلمات مأنوس فارسی است و شاعر در بافت آشنا و دلپذیر شعر خویش توانسته است گاه تعبیرات قرآنی و ترکیبات عربی را هنرمندانه و بهآسانی بگنجاند (مانند بالغدو و الآصال، بالعشي و الإبكار و...)<ref>همان، ص42-43</ref>. | در این ترجیعبند نابرابری خانهها که اولی بیستوسه بیت، دومی پانزده بیت، چهارمی شانزده بیت و سومی و پنجمی نوزده بیت است، نموداری است که وی در هر خانه تا آنجا که سیر فکر و معنی اقتضا میکرده، سخن گفته و تابع قاعده معمول تساوی ابیات خانهها نشده است. هر خانه حالت غزلهای عرفانی و عاشقانه را دارد. واژگان شعر، همه تعبیرها و تصویرها لطیف و غنائی است و از این حیث هماهنگی و تناسب آشکاری در سراسر ترجیعبند دیده میشود... قافیه ابیات، ساده و بر پایه کلمات مأنوس فارسی است و شاعر در بافت آشنا و دلپذیر شعر خویش توانسته است گاه تعبیرات قرآنی و ترکیبات عربی را هنرمندانه و بهآسانی بگنجاند (مانند بالغدو و الآصال، بالعشي و الإبكار و...)<ref>همان، ص42-43</ref>. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
دیوان هاتف برای بار اول در ایران به سال 1317ق، با چاپ سنگی و به قطع کوچک (121 صفحه) در تهران به چاپ رسید. بار دوم، کتابخانه خاور در 1307ش، چاپی سربی از آن (با مقدمه رشید یاسمی) در 88 صفحه منتشر کرد. اغلاط چاپ دوم فراوان است<ref>ر.ک: مقدمه عباس اقبال آشتیانی، ص23</ref>. | دیوان هاتف برای بار اول در ایران به سال 1317ق، با چاپ سنگی و به قطع کوچک (121 صفحه) در تهران به چاپ رسید. بار دوم، کتابخانه خاور در 1307ش، چاپی سربی از آن (با مقدمه رشید یاسمی) در 88 صفحه منتشر کرد. اغلاط چاپ دوم فراوان است<ref>ر.ک: مقدمه عباس اقبال آشتیانی، ص23</ref>. | ||
«بعضی از غزلیات هاتف را ژوانن مستشرق فرانسوی و بعضی دیگر را دفرهمری به فرانسه ترجمه کرده و در مجله انجمن آسیایی پاریس به سال 1827 و 1856م، منتشر ساختهاند و یکی از مستشرقین انگلیسی نیز در کتابی که به نام «یک قرن غزل فارسی» در سال 1851م، انتشار داده، بعضی از غزلیات هاتف را به انگلیسی برگردانده است. | «بعضی از غزلیات [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] را ژوانن مستشرق فرانسوی و بعضی دیگر را دفرهمری به فرانسه ترجمه کرده و در مجله انجمن آسیایی پاریس به سال 1827 و 1856م، منتشر ساختهاند و یکی از مستشرقین انگلیسی نیز در کتابی که به نام «یک قرن غزل فارسی» در سال 1851م، انتشار داده، بعضی از غزلیات [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] را به انگلیسی برگردانده است. | ||
ترجیعبند معروف هاتف را مستشرق معروف فرانسوی نیکلا، قنسول فرانسه در ازمیر به سال 1897 به فرانسه ترجمه کرده و در طی رسالهای که بهعنوان: «خدا و شراب در اصطلاح شعرای فارسیزبان» انتشار داده، گنجانده است. | ترجیعبند معروف [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] را مستشرق معروف فرانسوی نیکلا، قنسول فرانسه در ازمیر به سال 1897 به فرانسه ترجمه کرده و در طی رسالهای که بهعنوان: «خدا و شراب در اصطلاح شعرای فارسیزبان» انتشار داده، گنجانده است. | ||
سلمان عسکر اوف از ادبای باکو نیز به سال 1231ق، رساله کوچکی به ترکی در 23 صفحه در شرح حال هاتف و ترجیعبند او نوشته و آن را در تفلیس طبع کرده است با شرحی از لغات مشکله آن به ترکی»<ref>همان</ref>. | سلمان عسکر اوف از ادبای باکو نیز به سال 1231ق، رساله کوچکی به ترکی در 23 صفحه در شرح حال [[هاتف اصفهاني، احمد|هاتف]] و ترجیعبند او نوشته و آن را در تفلیس طبع کرده است با شرحی از لغات مشکله آن به ترکی»<ref>همان</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش