۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
بههرحال [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] این اثر را در بیان عقاید اهل سنت بر مذهب [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] نوشته است. شیوه وی در نگارش کتاب این است که در ابتدای هر باب یا فصل با عبارت «إعلم أن الحق...» نظر اهل سنت را بیان میکند (بهاستثنای مواردی که در میان خود سنیها اختلاف نظر باشد). وی سپس متعرض نظریات مخالفان میشود و عادتش در بیان نظریات آنها، ذکر کلیات اعتقادی اهل آن فرقه است (البته گاهی آرای یک فرقه را بهتفصیل بیان میکند؛ به این ترتیب که برخی از صاحبان آن آرا را با نامهایشان یاد مینماید). پس از این دو مرحله، رازی ادله هر مذهب یا نظر را ذکر مینماید، پس از آن به تحلیل آرا و مناقشه در آنها میپردازد و دست آخر، آنچه را بدان معتقد است (هرچند مخالف نظر ائمه مذهبش باشد؛ البته در مواردی که باعث خروج از اصول اعتقاد مذهب نیست) ترجیح داده و ذکر میکند<ref>ر.ک: تمهید، ص12</ref>. | بههرحال [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] این اثر را در بیان عقاید اهل سنت بر مذهب [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] نوشته است. شیوه وی در نگارش کتاب این است که در ابتدای هر باب یا فصل با عبارت «إعلم أن الحق...» نظر اهل سنت را بیان میکند (بهاستثنای مواردی که در میان خود سنیها اختلاف نظر باشد). وی سپس متعرض نظریات مخالفان میشود و عادتش در بیان نظریات آنها، ذکر کلیات اعتقادی اهل آن فرقه است (البته گاهی آرای یک فرقه را بهتفصیل بیان میکند؛ به این ترتیب که برخی از صاحبان آن آرا را با نامهایشان یاد مینماید). پس از این دو مرحله، رازی ادله هر مذهب یا نظر را ذکر مینماید، پس از آن به تحلیل آرا و مناقشه در آنها میپردازد و دست آخر، آنچه را بدان معتقد است (هرچند مخالف نظر ائمه مذهبش باشد؛ البته در مواردی که باعث خروج از اصول اعتقاد مذهب نیست) ترجیح داده و ذکر میکند<ref>ر.ک: تمهید، ص12</ref>. | ||
کتاب «الإشارة...» سرشار از استدلالات و براهین است. سبب نامگذاری آن به این نام، این است که دغدغه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در این اثر بر این بوده که مطالب را بهصورت مختصر و درعینحال غیر مخلّ ذکر کند. خود فخر رازی هم در برخی موارد به این امر تذکر میدهد؛ | کتاب «الإشارة...» سرشار از استدلالات و براهین است. سبب نامگذاری آن به این نام، این است که دغدغه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در این اثر بر این بوده که مطالب را بهصورت مختصر و درعینحال غیر مخلّ ذکر کند. خود فخر رازی هم در برخی موارد به این امر تذکر میدهد؛ مثلاًدر جایی که در تفسیر «اله» مینویسد: «و هذا المعتقد لا يحتمل ذلك فاكتفينا ههنا بإشارة وجيزة إلی تفسير لفظ الإله...»، یا مثل مواردی که در باب قرآن یا رؤیت سخن گفته است. بهعلاوه، وی گاهی در این کتاب صرفا بدون ذکر قائلین به اقوال اشاره میکند؛ شاید این نیز از باب اشاره و اختصار باشد<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>. | ||
البته باید در نظر داشت که اختصار در اینجا از باب اختصار در ذکر مسائل نیست، بلکه اکثر مسائل کلامی در آن ذکر شده است، بلکه اختصار در شبهات خصم و پاسخ به آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | البته باید در نظر داشت که اختصار در اینجا از باب اختصار در ذکر مسائل نیست، بلکه اکثر مسائل کلامی در آن ذکر شده است، بلکه اختصار در شبهات خصم و پاسخ به آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | ||
نویسنده در مقدمه در رد اینکه این کتاب از کتابهای اولیه رازی باشد، شواهدی را از محتوای مطالب این اثر، سایر کتابهای او، ذکر این نکته از زبان [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در هنگام بحث از برخی مسائل که | نویسنده در مقدمه در رد اینکه این کتاب از کتابهای اولیه رازی باشد، شواهدی را از محتوای مطالب این اثر، سایر کتابهای او، ذکر این نکته از زبان [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در هنگام بحث از برخی مسائل که مثلاً«این مطلب در کتابهای سابقم بیان شده است» و... ارائه میکند<ref>ر.ک: همان، ص15-19</ref>. | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در تصحیح معاد جسمانی مینویسد: سابقا بیان کردهایم که از معتقدات ما صحت اعاده معدوم است و دلیلمان بر این امر این است که اگر چنین نباشد باید معتقد باشیم محال است و محال بودن آن یا باید بهخاطر حقیقت و ذات آن شیء معدومشده باشد یا به دلیل امری که لازم حقیقت آن است یا بهخاطر امری غیر لازم. دو مورد اول باطل است؛ چون مستلزم محال بودن وجود امثال آن شیء... است. صورت سوم، مستلزم آن است که با از میان رفتن آن امر غیر لازم، اعاده شیء معدم، ممکن شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص347</ref>. وی در این راستا اشکالی را هم بیان کرده و پاسخ میگوید و سپس مینویسد: حال که جواز اعاده ابدان و اجسام به دلیل عقلی ثابت شد، خوب است که بدانی تمام انبیا بر آن اتفاق دارند و از وقوعش خبر دادهاند؛ هیچیک از اصحاب شرایع و ارباب ادیان، منکر آن نیستند و صدق لهجه و وجوب تبعیت از سخن آنان را هم قبلا ثابت کردهایم، پس اعتراف به معاد جسمانی و تصدیق به وقوعش واجب است<ref>ر.ک: همان، ص349</ref>. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] سپس متفرعات اعتقاد به معاد جسمانی مانند حق بودن عذاب قبر، سؤال نکیر و منکر، میزان، حوض، صراط، سخن گفتن جوارح و مخلوق بودن بهشت و جهنم را با استناد به آیات، ذکر میکند و توضیح میدهد<ref>ر.ک: همان، ص347-355</ref>. | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در تصحیح معاد جسمانی مینویسد: سابقا بیان کردهایم که از معتقدات ما صحت اعاده معدوم است و دلیلمان بر این امر این است که اگر چنین نباشد باید معتقد باشیم محال است و محال بودن آن یا باید بهخاطر حقیقت و ذات آن شیء معدومشده باشد یا به دلیل امری که لازم حقیقت آن است یا بهخاطر امری غیر لازم. دو مورد اول باطل است؛ چون مستلزم محال بودن وجود امثال آن شیء... است. صورت سوم، مستلزم آن است که با از میان رفتن آن امر غیر لازم، اعاده شیء معدم، ممکن شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص347</ref>. وی در این راستا اشکالی را هم بیان کرده و پاسخ میگوید و سپس مینویسد: حال که جواز اعاده ابدان و اجسام به دلیل عقلی ثابت شد، خوب است که بدانی تمام انبیا بر آن اتفاق دارند و از وقوعش خبر دادهاند؛ هیچیک از اصحاب شرایع و ارباب ادیان، منکر آن نیستند و صدق لهجه و وجوب تبعیت از سخن آنان را هم قبلا ثابت کردهایم، پس اعتراف به معاد جسمانی و تصدیق به وقوعش واجب است<ref>ر.ک: همان، ص349</ref>. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] سپس متفرعات اعتقاد به معاد جسمانی مانند حق بودن عذاب قبر، سؤال نکیر و منکر، میزان، حوض، صراط، سخن گفتن جوارح و مخلوق بودن بهشت و جهنم را با استناد به آیات، ذکر میکند و توضیح میدهد<ref>ر.ک: همان، ص347-355</ref>. |
ویرایش