پرش به محتوا

تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً')
خط ۵۳: خط ۵۳:
مؤلف در آغاز هدف از تألیف كتاب را بيان داشته و درمقدمه -«داستان اين كتاب»- به شرح و طرح نظريات مختلف در رابطه با اين دوران پرداخته است. وى كتاب را مربوط به دورانى از تاريخ و فرهنگ ايران كه پيوندگاه دو دوران ساسانى و اسلامى مى‌باشد مى‌داند و اشاره دارد كه وقتى از دوران مورد بحث در كتاب‌ها صحبت مى‌شود، از آن به «دوران فترت و انقطاع» ياد مى‌كنند؛ در حالى كه به نظر مؤلف زوال دولت ساسانى به معنى زوال ملت ايران نيست و بيان مى‌دارد كه مراد از انتقال در اينجا، انتقال قدرت سياسى و نظامى دولت ساسانى به دولت خلفا نيست كه در مدت كوتاه صورت گيرد، بلكه انتقال فرهنگ و تمدن ملت ايران است، از عصرى با ويژگى‌هاى خود به عصر ديگرى كه در اثر برخورد با عوامل ديگر، و در مسير تحول تاريخى خود، ويژگى‌هاى ديگرى هم يافته است و به شكل ديگر يا زبان ديگر هم درآمده و به همين سبب بسيارى از بخش‌هاى مهم و اساسى آن در پرده‌اى از ابهام و تعريب پوشانده مانده است.
مؤلف در آغاز هدف از تألیف كتاب را بيان داشته و درمقدمه -«داستان اين كتاب»- به شرح و طرح نظريات مختلف در رابطه با اين دوران پرداخته است. وى كتاب را مربوط به دورانى از تاريخ و فرهنگ ايران كه پيوندگاه دو دوران ساسانى و اسلامى مى‌باشد مى‌داند و اشاره دارد كه وقتى از دوران مورد بحث در كتاب‌ها صحبت مى‌شود، از آن به «دوران فترت و انقطاع» ياد مى‌كنند؛ در حالى كه به نظر مؤلف زوال دولت ساسانى به معنى زوال ملت ايران نيست و بيان مى‌دارد كه مراد از انتقال در اينجا، انتقال قدرت سياسى و نظامى دولت ساسانى به دولت خلفا نيست كه در مدت كوتاه صورت گيرد، بلكه انتقال فرهنگ و تمدن ملت ايران است، از عصرى با ويژگى‌هاى خود به عصر ديگرى كه در اثر برخورد با عوامل ديگر، و در مسير تحول تاريخى خود، ويژگى‌هاى ديگرى هم يافته است و به شكل ديگر يا زبان ديگر هم درآمده و به همين سبب بسيارى از بخش‌هاى مهم و اساسى آن در پرده‌اى از ابهام و تعريب پوشانده مانده است.


نويسنده جاى جاى از اقتباس اعراب از فرهنگ و ادب ايران سخن مى‌گويد، نيز از طبقه دهقانان و ابقاى آنها بر همان وظايف سابق و تاثيرشان در بقاى ديوان‌ها و در نتيجه بروز بسيارى از مظاهر فرهنگ و تمدن نمونه‌هايى را ذكر مى‌كند. سپس اين سوال اساسى را مطرح مى‌كند كه چرا تاريخ و فرهنگ ايران در اين دوران در هاله‌اى از ابهام و تاريكى فرومانده است؟ نويسنده در پاسخ تعريب را مهم‌ترين عامل دانسته و مشخص مى‌دارد كه تعريب؛ يعنى عربى گردانيدن چيزى كه در اصل عربى نبوده، به گونه‌اى كه از هر لحاظ به زىّ عربى درآيد و اصل و تبار آن فراموش گردد و اضافه مى‌كند كه منظور از تعريب، تعريب لغت نيست، بلكه مثلا تعريب اشخاص؛ يعنى نسبت دادن افراد به يك طايفه عرب بر اساس نسبت مولى و بنده است. تعريب ديگر را تعريب در تاريخ برشمرده و مى‌گويد: منظور اين نيست كه همه كتاب‌ها عربى بوده يا به عكس، بلكه روال حاكم بر تاريخ‌ها چنان است كه قرائت آنها اين توهم را در خواننده پديد مى‌آورد كه در آن دوران‌ها در اين سرزمين، نه مردم ديگرى كه در جنب كوچ‌نشين‌هاى عربى وجودى قابل ذكر مى‌بوده و نه زبان ديگرى جز زبان عربى در آن گستره بوده، در اين تاريخ‌ها همه چيز و همه جا و همه وقت در همان قبايل و سران عرب و تحريكات آن‌ها خلاصه مى‌شده و عناصر و رويدادهاى ديگر آن‌چنان در سايه اينان قرار گرفته‌اند كه گويى اصلا نبوده‌اند.
نويسنده جاى جاى از اقتباس اعراب از فرهنگ و ادب ايران سخن مى‌گويد، نيز از طبقه دهقانان و ابقاى آنها بر همان وظايف سابق و تاثيرشان در بقاى ديوان‌ها و در نتيجه بروز بسيارى از مظاهر فرهنگ و تمدن نمونه‌هايى را ذكر مى‌كند. سپس اين سوال اساسى را مطرح مى‌كند كه چرا تاريخ و فرهنگ ايران در اين دوران در هاله‌اى از ابهام و تاريكى فرومانده است؟ نويسنده در پاسخ تعريب را مهم‌ترين عامل دانسته و مشخص مى‌دارد كه تعريب؛ يعنى عربى گردانيدن چيزى كه در اصل عربى نبوده، به گونه‌اى كه از هر لحاظ به زىّ عربى درآيد و اصل و تبار آن فراموش گردد و اضافه مى‌كند كه منظور از تعريب، تعريب لغت نيست، بلكه مثلاًتعريب اشخاص؛ يعنى نسبت دادن افراد به يك طايفه عرب بر اساس نسبت مولى و بنده است. تعريب ديگر را تعريب در تاريخ برشمرده و مى‌گويد: منظور اين نيست كه همه كتاب‌ها عربى بوده يا به عكس، بلكه روال حاكم بر تاريخ‌ها چنان است كه قرائت آنها اين توهم را در خواننده پديد مى‌آورد كه در آن دوران‌ها در اين سرزمين، نه مردم ديگرى كه در جنب كوچ‌نشين‌هاى عربى وجودى قابل ذكر مى‌بوده و نه زبان ديگرى جز زبان عربى در آن گستره بوده، در اين تاريخ‌ها همه چيز و همه جا و همه وقت در همان قبايل و سران عرب و تحريكات آن‌ها خلاصه مى‌شده و عناصر و رويدادهاى ديگر آن‌چنان در سايه اينان قرار گرفته‌اند كه گويى اصلا نبوده‌اند.


مؤلف در جستجوى پاسخى خردپذير به بررسى گسيختگى وانقطاع فرهنگى ادبى بين سقوط ساسانيان تا تدوين اولين شعر فارسى (قرن 3ق.) در تاريخ ادبيات ايران پرداخته و نتيجه مى‌گيرد كه اين دوران نيز دوران انتقال است، نه انقطاع، چرا كه فرهنگ و ادب ايران در فرهنگ و ادب عرب مستحيل گشته تا بعدها جلوه‌گر شود.
مؤلف در جستجوى پاسخى خردپذير به بررسى گسيختگى وانقطاع فرهنگى ادبى بين سقوط ساسانيان تا تدوين اولين شعر فارسى (قرن 3ق.) در تاريخ ادبيات ايران پرداخته و نتيجه مى‌گيرد كه اين دوران نيز دوران انتقال است، نه انقطاع، چرا كه فرهنگ و ادب ايران در فرهنگ و ادب عرب مستحيل گشته تا بعدها جلوه‌گر شود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش