۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==منابع مقاله== ' به '==منابع مقاله== ') |
جز (جایگزینی متن - 'مبارك' به 'مبارک') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
به گفته خانم بوريج در مقالهاى درباره اين اثر، بايزيد هنگام نوشتن آن، پير و سالخورده شده بود و ناگزير با ياد آورى اطلاعات و خاطراتش درباره روزگار سرگردانى و پريشانى همايون، آنها را براى ديگرى باز مىگفت (املا مىكرد) و از اين رو، جملاتش پيوندى منطقى با يكديگر ندارند. پرفسور سوكمار نيز تاريخ مختصر بايزيد را «نامنظم» و از ديد تاريخنگارى ناقص مىخواند؛ زيرا نويسنده بارها به شرح رويدادهايى پرداخته است كه با موضوع اصلى پيوندى ندارند و گاهى با پرداختن به تاريخ شخصى و خانوادگىاش، پيوستگى مطالب را از ميان مىبرد. | به گفته خانم بوريج در مقالهاى درباره اين اثر، بايزيد هنگام نوشتن آن، پير و سالخورده شده بود و ناگزير با ياد آورى اطلاعات و خاطراتش درباره روزگار سرگردانى و پريشانى همايون، آنها را براى ديگرى باز مىگفت (املا مىكرد) و از اين رو، جملاتش پيوندى منطقى با يكديگر ندارند. پرفسور سوكمار نيز تاريخ مختصر بايزيد را «نامنظم» و از ديد تاريخنگارى ناقص مىخواند؛ زيرا نويسنده بارها به شرح رويدادهايى پرداخته است كه با موضوع اصلى پيوندى ندارند و گاهى با پرداختن به تاريخ شخصى و خانوادگىاش، پيوستگى مطالب را از ميان مىبرد. | ||
بارى، بايزيد خواندن و نوشتن نمىدانست و تنها رويدادها را روايت مىكرد و به گمان، كسى به نام احمد دهلوى، كاتب منشى شيخ ابوالفضل | بارى، بايزيد خواندن و نوشتن نمىدانست و تنها رويدادها را روايت مىكرد و به گمان، كسى به نام احمد دهلوى، كاتب منشى شيخ ابوالفضل مبارک آنها را مىنوشت. كاتب نيز در بسيارى از جاها، سخنان ساده بايزيد را به سبک و سليقه خود در آورده و آنها را تغيير داده و به عبارت پردازى و مغلق نويسى منشيانه پرداخته است و از همين روى، سبک انشاى اين اثر يكسان و همآهنگ نمىنمايد. نويسنده، به رغم شيوه چكيدهنويسىاش در اين اثر، به دليل پاسداشت شاه صفوى، متن كامل نامه او را به همايون (2500 واژه) آورده است. | ||
پرفسور بانارسى پراساد ساكسنا، در شرحى درباره اين كتاب، آن را از ديد گستره داراى برترى مىشمرد، اما زبان آن را كمابيش سست و عامهپسند و بيشتر جملههايش را ناقص و نويسندهاش را در به كار گيرى سبک ويژه و رايج در آن روزگار ناتوان مىخواند. | پرفسور بانارسى پراساد ساكسنا، در شرحى درباره اين كتاب، آن را از ديد گستره داراى برترى مىشمرد، اما زبان آن را كمابيش سست و عامهپسند و بيشتر جملههايش را ناقص و نويسندهاش را در به كار گيرى سبک ويژه و رايج در آن روزگار ناتوان مىخواند. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
اين كتاب پس از تذكره الواقعات اهميت فراوانى دارد؛ زيرا نويسنده، ديدههاى خود را در روزگار دراز همراهىاش با همايون در اين اثر گزارش كرده است. البته گزارشهاى بايزيد به رغم گزارشهاى جوهر بلند و گسترده نيست و از همين روى، خودش نيز اثرش را «مختصر» مىخواند. او در نوشتههايش به سفر همايون به ايران و ماندنش در دربار صفوى مىپردازد. اين اثر، گنجينه گرانبهايى از اطلاعات تاريخى درباره روزگار پادشاهى همايون و اكبر به شمار مىرود و از ديد تاريخ دوره همايون، بيش از ديگر آثار در اين باره مانند همايوننامه (قانون همايونى) خواند مير يا همايوننامه گلبدن بيگم مىارزد. | اين كتاب پس از تذكره الواقعات اهميت فراوانى دارد؛ زيرا نويسنده، ديدههاى خود را در روزگار دراز همراهىاش با همايون در اين اثر گزارش كرده است. البته گزارشهاى بايزيد به رغم گزارشهاى جوهر بلند و گسترده نيست و از همين روى، خودش نيز اثرش را «مختصر» مىخواند. او در نوشتههايش به سفر همايون به ايران و ماندنش در دربار صفوى مىپردازد. اين اثر، گنجينه گرانبهايى از اطلاعات تاريخى درباره روزگار پادشاهى همايون و اكبر به شمار مىرود و از ديد تاريخ دوره همايون، بيش از ديگر آثار در اين باره مانند همايوننامه (قانون همايونى) خواند مير يا همايوننامه گلبدن بيگم مىارزد. | ||
آگاهى نويسنده درباره همايون به اندازهاى است كه ابوالفضل | آگاهى نويسنده درباره همايون به اندازهاى است كه ابوالفضل مبارک، مورخ دوره پس از او در تاريخ بزرگ خود (اكبرنامه)، از آن بسيار بهره برده است. همچنين منبع مستقيم بسيارى از نويسندگان تاريخ همايون را همين كتاب مىتوان برشمرد. | ||
اين تذكره كه اطلاعات تاريخى بسيار باارزشى درباره موضوع پيشگفته در بر دارد، به فهرستى دقيق مىماند كه گفتار و رفتار پيروان و همراهان همايون را در سفر به ايران باز مىنمايد. نويسنده در تاريخ رويدادها به خطا و لغزشهايى دچار شده است. براى نمونه، وى تاريخ فتح قلعه قندهار را 940 هجرى مىداند، اما تاريخ دقيق اين رخداد 25 جمادى الثانى 952 هجرى (1545م) است. | اين تذكره كه اطلاعات تاريخى بسيار باارزشى درباره موضوع پيشگفته در بر دارد، به فهرستى دقيق مىماند كه گفتار و رفتار پيروان و همراهان همايون را در سفر به ايران باز مىنمايد. نويسنده در تاريخ رويدادها به خطا و لغزشهايى دچار شده است. براى نمونه، وى تاريخ فتح قلعه قندهار را 940 هجرى مىداند، اما تاريخ دقيق اين رخداد 25 جمادى الثانى 952 هجرى (1545م) است. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
اين كتاب در فهرست (كارنما / كاتالوگ) 223 ديوان هند «تاريخ همايون» خوانده شده، اما نويسنده آن را به كار نبرده و تنها با عنوان «مختصر» و «تذكره» از اثر خود ياد كرده و از اين رو، سوكمار نيز آن را تاريخ مختصر ناميده، اما به دليل ياد شدن دوران پادشاهى اكبر، مصحح عنوان «تذكره همايون و اكبر» را برايش برگزيده است. | اين كتاب در فهرست (كارنما / كاتالوگ) 223 ديوان هند «تاريخ همايون» خوانده شده، اما نويسنده آن را به كار نبرده و تنها با عنوان «مختصر» و «تذكره» از اثر خود ياد كرده و از اين رو، سوكمار نيز آن را تاريخ مختصر ناميده، اما به دليل ياد شدن دوران پادشاهى اكبر، مصحح عنوان «تذكره همايون و اكبر» را برايش برگزيده است. | ||
منابع گوناگونى مانند اكبرنامه ابوالفضل | منابع گوناگونى مانند اكبرنامه ابوالفضل مبارک، منتخب التواريخ [[بدوانی، عبدالقادر بن ملوکشاه|عبدالقادر بداونى]] و مآثر رحيمى، نوشته عبدالباقى نهاوندى و ترجمه انگليسى آنها، براى تصحيح اين كتاب بررسى شدهاند. مصحح به نفهميدن معناى برخى از عبارتهاى اثر اذعان مىكند و در شيوه نوشتار (رسم الخط) خود، از همان الگوى كاتب بهره مىگيرد، اما اين شيوه در نثرهاى ديگر فارسى حتى منابع همروزگار آن رايج نبوده و ديده نشده است. همچنين، هيچ توضيحى درباره اصطلاحها و واژگان كهن يا بومى و نامهاى جغرافيايى اين اثر وجود ندارد. | ||
بسيارى از واژگان (نامها و جاىها) به صورتهاى گوناگونى ضبط شدهاند. | بسيارى از واژگان (نامها و جاىها) به صورتهاى گوناگونى ضبط شدهاند. |
ویرایش