پرش به محتوا

انوار درخشان در تفسیر قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اهل بيت' به 'اهل‌بيت'
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
جز (جایگزینی متن - 'اهل بيت' به 'اهل‌بيت')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
#:در اين تفسير، مباحث قرائت، اعراب، نظم و ارتباط سياقى آيات مطرح نيست، بدين جهت از منظر تفسير پژوهى اين نوع بحثها گاه مى‌تواند جنبه گرايش خاص مفسّر را در اعتقاد به طرح آن يا بى‌اعتقادى به اصل آن را نشان دهد و احتمال هم دارد كه به اين دليل باشد كه اين مباحث براى خوانندۀ فارسى زبان مفيد نيست و موجب دور شدن از اهداف هدايتى قرآن مى‌گردد.
#:در اين تفسير، مباحث قرائت، اعراب، نظم و ارتباط سياقى آيات مطرح نيست، بدين جهت از منظر تفسير پژوهى اين نوع بحثها گاه مى‌تواند جنبه گرايش خاص مفسّر را در اعتقاد به طرح آن يا بى‌اعتقادى به اصل آن را نشان دهد و احتمال هم دارد كه به اين دليل باشد كه اين مباحث براى خوانندۀ فارسى زبان مفيد نيست و موجب دور شدن از اهداف هدايتى قرآن مى‌گردد.
#تفسير مأثور  
#تفسير مأثور  
#:تفسير نقلى را مى‌توان از ريشه‌دارترين راههاى درك معانى و معارف قرآن در ميان نخستين دانشمندان عالم اسلام به شمار آورد، چه بررسى تحولات و تطورات بحث‌هاى تفسيرى و علوم قرآن، به خوبى نشانگر آن است كه اعتماد مسلمانان صدر اسلام و دانشمندان آن دوران در درك قرآن به آن سلسله از رواياتى بوده است كه از پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) آن حضرت در تفسير قرآن نقل شده است، به لحاظ اتصال روايات به سرچشمه وحى همچون متن قرآن، بى‌چون و چرا مورد پذيرش مسلمانان بوده است.
#:تفسير نقلى را مى‌توان از ريشه‌دارترين راههاى درك معانى و معارف قرآن در ميان نخستين دانشمندان عالم اسلام به شمار آورد، چه بررسى تحولات و تطورات بحث‌هاى تفسيرى و علوم قرآن، به خوبى نشانگر آن است كه اعتماد مسلمانان صدر اسلام و دانشمندان آن دوران در درك قرآن به آن سلسله از رواياتى بوده است كه از پيامبر اكرم(ص) و اهل‌بيت(ع) آن حضرت در تفسير قرآن نقل شده است، به لحاظ اتصال روايات به سرچشمه وحى همچون متن قرآن، بى‌چون و چرا مورد پذيرش مسلمانان بوده است.
#:از طرف ديگر، مسلمانان به خاطر حساسيت موضوع تفسير، تفسير نقلى را به لحاظ اتصال به منبع وحى نزدیک ‌ترين و سالم‌ترين راه وصول به حقايق و معارف بلند قرآن مى‌دانستند و به همين علت براى درك معانى و مقاصد قرآن كم‌تر به اجتهاد شخصى روى مى‌آوردند. بعدها چنين شيوه‌اى به عنوان يك روش انحصارى در ميان جمعى از مسلمانان مطرح گرديد، به ويژه اينكه طرفداران تفسير به رأى تندروى‌هايى در بهره‌گيرى از عقل و اعتماد به آراء ظنى و اجتهادى به عمل آوردند و برخى از افكار و عقايد فلسفى و كلامى خود را به قرآن منتسب ساختند. بدين جهت گروهى به عنوان طرفدارى از تفسير نقلى، اعمال فكر و اجتهاد در استخراج مفاهيم قرآن و درك آن را ممنوع تلقى كردند.
#:از طرف ديگر، مسلمانان به خاطر حساسيت موضوع تفسير، تفسير نقلى را به لحاظ اتصال به منبع وحى نزدیک ‌ترين و سالم‌ترين راه وصول به حقايق و معارف بلند قرآن مى‌دانستند و به همين علت براى درك معانى و مقاصد قرآن كم‌تر به اجتهاد شخصى روى مى‌آوردند. بعدها چنين شيوه‌اى به عنوان يك روش انحصارى در ميان جمعى از مسلمانان مطرح گرديد، به ويژه اينكه طرفداران تفسير به رأى تندروى‌هايى در بهره‌گيرى از عقل و اعتماد به آراء ظنى و اجتهادى به عمل آوردند و برخى از افكار و عقايد فلسفى و كلامى خود را به قرآن منتسب ساختند. بدين جهت گروهى به عنوان طرفدارى از تفسير نقلى، اعمال فكر و اجتهاد در استخراج مفاهيم قرآن و درك آن را ممنوع تلقى كردند.
#:از طرف ديگر در برابر اين ديدگاه انحصار گرايانه، گروهى معتقد شدند كه در تفسير آيات و فهم مقاصد قرآن نياز به سنّت و روايات تفسيرى نيست و هر مفسّرى مى‌تواند در كمال آزادى معانى و مقاصد هر آيه را با تدبّر در آيه استخراج كند.
#:از طرف ديگر در برابر اين ديدگاه انحصار گرايانه، گروهى معتقد شدند كه در تفسير آيات و فهم مقاصد قرآن نياز به سنّت و روايات تفسيرى نيست و هر مفسّرى مى‌تواند در كمال آزادى معانى و مقاصد هر آيه را با تدبّر در آيه استخراج كند.
#:بى‌گمان تفسير نقلى اگر متكى به روايات صحيح و آثار قطعى الصدور باشد و بر اساس مبانى محكم، صدور روايت احراز گردد، مطمئن‌ترين و شايسته‌ترين نوع تفسير است، امّا با كمال تأسف، روايات تفسير، آنسان آلوده به روايات جعلى و دروغين و آثار تزويرى است كه بازشناسى سرۀ آن از ناسره كارى است بس مشكل و طاقت‌فرسا و نيازمند تخصص. از اين رو تحجر بر تفسير مأثور و اعلام ممنوعيت هر نوع روش ديگر براى فهم قرآن، از يكسو با وضعيّت ناهنجار روايات تفسيرى و از سوى ديگر با جامع نبودن آنها در همه آيات، شيوه‌اى است ناآگاهانه و به دور از روش منطقى.
#:بى‌گمان تفسير نقلى اگر متكى به روايات صحيح و آثار قطعى الصدور باشد و بر اساس مبانى محكم، صدور روايت احراز گردد، مطمئن‌ترين و شايسته‌ترين نوع تفسير است، امّا با كمال تأسف، روايات تفسير، آنسان آلوده به روايات جعلى و دروغين و آثار تزويرى است كه بازشناسى سرۀ آن از ناسره كارى است بس مشكل و طاقت‌فرسا و نيازمند تخصص. از اين رو تحجر بر تفسير مأثور و اعلام ممنوعيت هر نوع روش ديگر براى فهم قرآن، از يكسو با وضعيّت ناهنجار روايات تفسيرى و از سوى ديگر با جامع نبودن آنها در همه آيات، شيوه‌اى است ناآگاهانه و به دور از روش منطقى.
#:بنابراين، راه ميانه آنست كه در آنجا كه حديثى از پيامبر و يا از اهل بيت پيامبر به طريق صحيح نقل شده، مورد توجه قرار گيرد وگرنه طبق قواعد تفسير و روش عقلاء در فهم كلام، استخراج محتوا شود.
#:بنابراين، راه ميانه آنست كه در آنجا كه حديثى از پيامبر و يا از اهل‌بيت پيامبر به طريق صحيح نقل شده، مورد توجه قرار گيرد وگرنه طبق قواعد تفسير و روش عقلاء در فهم كلام، استخراج محتوا شود.
#:از نكات بارز علاّمه حسينى در تفسير انوار درخشان، توجه فراوان به احاديث و منقولات اهل بيت(ع) در سراسر كتاب است. كم‌تر آيه‌اى را مى‌توان يافت كه مفسّر، به مناسبت تبيين و توضيح نكته‌اى، از احاديث نبوى و اهل بيت سود نجسته باشد و كلمات خود را مزين به درّ كلمات آن ستارگان درخشان نكرده باشد.
#:از نكات بارز علاّمه حسينى در تفسير انوار درخشان، توجه فراوان به احاديث و منقولات اهل‌بيت(ع) در سراسر كتاب است. كم‌تر آيه‌اى را مى‌توان يافت كه مفسّر، به مناسبت تبيين و توضيح نكته‌اى، از احاديث نبوى و اهل‌بيت سود نجسته باشد و كلمات خود را مزين به درّ كلمات آن ستارگان درخشان نكرده باشد.
#:البته بايد اين نكته اضافه شود كه بهره‌گيرى مفسر از روايات، اختصاص به روايات ذكر شده در ذيل هر آيه، آنچنان كه على بن ابراهيم در تفسير منسوب، و هويزى در تفسير نور الثقلين و [[بحرانی، هاشم بن سلیمان|سيد هاشم بحرانى]] در تفسير برهان كرده‌اند، ندارد، بلكه آنچه اين تفسير را از بسيارى از تفاسير ديگر متمايز كرده است، دقيقا در همين نكته است كه ايشان براى بهره‌گيرى از كلمات معصومين به مجموعۀ روايات شيعه و سنى نظر دوخته و آنچنان كه در بخش منابع كتاب اشاره شد، در بسيارى از كتاب‌هاى حديثى غور كرده و به مناسبت ذكر آيه و بهره‌بردارى موضوعى از روايت، در توضيح و تبيين كلمات آسمانى كوشيده است و هر جا مناسبتى در معناى آيه و موضوع و شأن نزول و احكام فقهى و مسائل اخلاقى و كلامى كه ارتباطى مى‌توانسته با آيه داشته باشد، روايات را ذكر كرده است. از حق نبايد گذشت كه اين شيوه در كنار بحث‌هاى تحليلى و توصيفى مفسّر در نشان دادن جايگاه اهل بيت در تفسير قرآن و توضيح اين كلام نبوى: «انّى تارك فيكم الثقلين، كتاب اللّه و عترتى» قابل توجه است. گر چه جا داشت ايشان گاهى به نقد برخى از روايات بپردازند و آنجا كه حديث از نظر عقلى و تاريخى غريب مى‌نمايد، يا نقل نكنند و يا توجيه و توضيحى داشته باشند، امّا در هر صورت اين نقد، عظمت كار و اهتمام ايشان را كوچك نمى‌نمايد.
#:البته بايد اين نكته اضافه شود كه بهره‌گيرى مفسر از روايات، اختصاص به روايات ذكر شده در ذيل هر آيه، آنچنان كه على بن ابراهيم در تفسير منسوب، و هويزى در تفسير نور الثقلين و [[بحرانی، هاشم بن سلیمان|سيد هاشم بحرانى]] در تفسير برهان كرده‌اند، ندارد، بلكه آنچه اين تفسير را از بسيارى از تفاسير ديگر متمايز كرده است، دقيقا در همين نكته است كه ايشان براى بهره‌گيرى از كلمات معصومين به مجموعۀ روايات شيعه و سنى نظر دوخته و آنچنان كه در بخش منابع كتاب اشاره شد، در بسيارى از كتاب‌هاى حديثى غور كرده و به مناسبت ذكر آيه و بهره‌بردارى موضوعى از روايت، در توضيح و تبيين كلمات آسمانى كوشيده است و هر جا مناسبتى در معناى آيه و موضوع و شأن نزول و احكام فقهى و مسائل اخلاقى و كلامى كه ارتباطى مى‌توانسته با آيه داشته باشد، روايات را ذكر كرده است. از حق نبايد گذشت كه اين شيوه در كنار بحث‌هاى تحليلى و توصيفى مفسّر در نشان دادن جايگاه اهل‌بيت در تفسير قرآن و توضيح اين كلام نبوى: «انّى تارك فيكم الثقلين، كتاب اللّه و عترتى» قابل توجه است. گر چه جا داشت ايشان گاهى به نقد برخى از روايات بپردازند و آنجا كه حديث از نظر عقلى و تاريخى غريب مى‌نمايد، يا نقل نكنند و يا توجيه و توضيحى داشته باشند، امّا در هر صورت اين نقد، عظمت كار و اهتمام ايشان را كوچك نمى‌نمايد.
#تفسير عقلى و اجتهادى  
#تفسير عقلى و اجتهادى  
#:در بحث پيشين اشاره كرديم كه ريشه‌دارترين و طبيعى‌ترين شيوه براى فهم و درك معانى قرآنى، استفاده از پيامبر و اهل بيت پيامبر است، زيرا خود قرآن مى‌فرمايد: ''' «لتبيّن للناس ما نزل اليهم» ''' (نحل 44) تا اينكه پيامبر آنچه را ما نازل كرده‌ايم بيان كند.
#:در بحث پيشين اشاره كرديم كه ريشه‌دارترين و طبيعى‌ترين شيوه براى فهم و درك معانى قرآنى، استفاده از پيامبر و اهل‌بيت پيامبر است، زيرا خود قرآن مى‌فرمايد: ''' «لتبيّن للناس ما نزل اليهم» ''' (نحل 44) تا اينكه پيامبر آنچه را ما نازل كرده‌ايم بيان كند.
#:نيز گفتيم معناى اين سخن اين نيست كه مردم نتوانند از قرآن استفاده كنند و استنباط از قرآن و تفسير و اجتهاد در كلمات وحى جايز نباشد. زيرا قرآن براى فهم معانى و درك سخنانش ما را دعوت به تدبّر در آيات و تفكر و تعقل در آن مى‌كند. از طرف ديگر، پيامبر و اهل بيت حضرتش اضافه بر آنكه در همه آيات توضيح و تفسير ندارند، در جاهاى ديگر ما را به قواعد تفسير آشنا كرده‌اند و راه استفاده از قرآن را نشان داده‌اند، مثلا اينكه زراره از امام باقر سؤال مى‌كند از آيۀ وضو: ''' «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق و امسحوا بروسكم و ارجلكم الى الكعبين» ''' (مائده 6) كه آيا بايد همه سر را مسح كرد و يا بعضى از سر كافى است، حضرت در پاسخ مى‌فرمايد: مسح سر در مقدارى از آن كافى است، چون خداوند در آيه فرموده: ''' «برؤسكم» ''' باء حرف جرّ براى تبعيض است.
#:نيز گفتيم معناى اين سخن اين نيست كه مردم نتوانند از قرآن استفاده كنند و استنباط از قرآن و تفسير و اجتهاد در كلمات وحى جايز نباشد. زيرا قرآن براى فهم معانى و درك سخنانش ما را دعوت به تدبّر در آيات و تفكر و تعقل در آن مى‌كند. از طرف ديگر، پيامبر و اهل‌بيت حضرتش اضافه بر آنكه در همه آيات توضيح و تفسير ندارند، در جاهاى ديگر ما را به قواعد تفسير آشنا كرده‌اند و راه استفاده از قرآن را نشان داده‌اند، مثلا اينكه زراره از امام باقر سؤال مى‌كند از آيۀ وضو: ''' «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق و امسحوا بروسكم و ارجلكم الى الكعبين» ''' (مائده 6) كه آيا بايد همه سر را مسح كرد و يا بعضى از سر كافى است، حضرت در پاسخ مى‌فرمايد: مسح سر در مقدارى از آن كافى است، چون خداوند در آيه فرموده: ''' «برؤسكم» ''' باء حرف جرّ براى تبعيض است.
#:اين حديث مى‌خواهد نشان دهد كه يكى از روش‌هاى اهل بيت در فهم قرآن همين قواعد ادبى است و شما براى فهم قرآن از همين قواعد استفاده كنيد. البته تفسير به رأى مذمت شده است، پيش داورى و تحميل عقايد و بى‌توجهى به قواعد تفسير ممنوع است، امّا اين غير از تفسير اجتهادى و اعتماد به عقل و تدبّر در كلمات قرآن، همراه با رعايت شرايط و قواعد تفسير است و از جمله قواعد تفسير، تقدّم نص بر اجتهاد است. يعنى اگر در جايى روايتى از پيامبر و اهل بيت در توضيح و تفسير آيه وجود داشت، ظاهر آيه را به آن معناى تفسيرى جهت مى‌دهيم و نص را بر ظاهر مقدم مى‌داريم.
#:اين حديث مى‌خواهد نشان دهد كه يكى از روش‌هاى اهل‌بيت در فهم قرآن همين قواعد ادبى است و شما براى فهم قرآن از همين قواعد استفاده كنيد. البته تفسير به رأى مذمت شده است، پيش داورى و تحميل عقايد و بى‌توجهى به قواعد تفسير ممنوع است، امّا اين غير از تفسير اجتهادى و اعتماد به عقل و تدبّر در كلمات قرآن، همراه با رعايت شرايط و قواعد تفسير است و از جمله قواعد تفسير، تقدّم نص بر اجتهاد است. يعنى اگر در جايى روايتى از پيامبر و اهل‌بيت در توضيح و تفسير آيه وجود داشت، ظاهر آيه را به آن معناى تفسيرى جهت مى‌دهيم و نص را بر ظاهر مقدم مى‌داريم.
#:خوشبختانه در ميان مفسّران بزرگ شيعه اين شيوه بسيار متداول است و از شيخ بزرگ شيعه يعنى [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در تبيان كه بگيريم و بياييم به طبرسى تا در قرن معاصر همچون [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اين شيوه مرضيه مورد توجه قرار گرفته و تفسير اجتهادى و تدبّرى اصل اساسى بوده است.
#:خوشبختانه در ميان مفسّران بزرگ شيعه اين شيوه بسيار متداول است و از شيخ بزرگ شيعه يعنى [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در تبيان كه بگيريم و بياييم به طبرسى تا در قرن معاصر همچون [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اين شيوه مرضيه مورد توجه قرار گرفته و تفسير اجتهادى و تدبّرى اصل اساسى بوده است.
#:تفسير «انوار درخشان» نيز اين روش تفسيرى را مبناى كار خود قرار داده است و هر جا كه ظاهرا آيه با بعد عقلى قطعى تعارض داشته، آن حقيقت عقليه را مقدم مى‌دارد و به ظاهر آيه اكتفا نمى‌كند و بر اين مطلب هم استدلال مى‌كند، به عنوان نمونه در ذيل آيۀ: ''' «ردّوها علىّ فطفق مسحا بالسوق و الاعناق» ''' (ص، 33) كه علاّمه حسينى داستان حضرت سليمان را مطرح مى‌كند و اينكه جملۀ ''' «ردّوها علىّ» ''' به چه معناست، ايشان در توضيح داستان حضرت سليمان كه براى سان ديدن اسب‌هاى جنگى لشگر، به صحرا رفته بودند و ديدن اسب‌هاى ورزيده و آزموده او را به تعجب انداخت: «إذ عرض عليه بالعشى الصفنت الجياد» (ص، 31) تا آنجا كه مدت اين سان به درازا انجاميد، آفتاب غروب كرد: «احببت حب الخير عن ذكر ربى حتى توارت بالحجاب» (ص، 32) يكباره متوجه شد كه نماز عصر را نخوانده است و اين شكوه اسب‌هاى كار آزموده، حجابى از ذكر خدا شده و از ياد خدا غفلت كرده است. از خداوند درخواست كرد كه: ''' «ردّوها» ''' خورشيد را ملايكه بازگردانند تا من بتوانم در وقت مقرر نماز بخوانم.
#:تفسير «انوار درخشان» نيز اين روش تفسيرى را مبناى كار خود قرار داده است و هر جا كه ظاهرا آيه با بعد عقلى قطعى تعارض داشته، آن حقيقت عقليه را مقدم مى‌دارد و به ظاهر آيه اكتفا نمى‌كند و بر اين مطلب هم استدلال مى‌كند، به عنوان نمونه در ذيل آيۀ: ''' «ردّوها علىّ فطفق مسحا بالسوق و الاعناق» ''' (ص، 33) كه علاّمه حسينى داستان حضرت سليمان را مطرح مى‌كند و اينكه جملۀ ''' «ردّوها علىّ» ''' به چه معناست، ايشان در توضيح داستان حضرت سليمان كه براى سان ديدن اسب‌هاى جنگى لشگر، به صحرا رفته بودند و ديدن اسب‌هاى ورزيده و آزموده او را به تعجب انداخت: «إذ عرض عليه بالعشى الصفنت الجياد» (ص، 31) تا آنجا كه مدت اين سان به درازا انجاميد، آفتاب غروب كرد: «احببت حب الخير عن ذكر ربى حتى توارت بالحجاب» (ص، 32) يكباره متوجه شد كه نماز عصر را نخوانده است و اين شكوه اسب‌هاى كار آزموده، حجابى از ذكر خدا شده و از ياد خدا غفلت كرده است. از خداوند درخواست كرد كه: ''' «ردّوها» ''' خورشيد را ملايكه بازگردانند تا من بتوانم در وقت مقرر نماز بخوانم.
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
تفسير «انوار درخشان»، در مقدمۀ كتاب، تنها به اهميت قرآن و جايگاه آن در ميان مسلمانان و لزوم آموزش قرآن به كودكان و فضيلت قرائت و كيفيت نزول اشاره دارد، اما در خود تفسير بحث‌هاى علوم قرآنى آن بسيار كم‌جلوه است. با همه اينها تفسير خالى از بحث‌هاى علوم قرآنى نيست، مثلا بحث مفصلى در جلدهاى مختلف تفسير دربارۀ وحى و چگونگى آن دارد (ج 285/2، ج 288/4، 292، ج 343/2)، دربارۀ تأويل و جايگاه آن (ج 15/3)، مصونيت قرآن از تحريف (ج 344/9، 345)، بحث نسخ (ج 285/1)، اثبات حدوث قرآن (ج 9/11)، مسأله فضيلت و عظمت قرآن (ج 297/4، 314)، بحث اعجاز قرآن (ج 7/4، ج 73/1)
تفسير «انوار درخشان»، در مقدمۀ كتاب، تنها به اهميت قرآن و جايگاه آن در ميان مسلمانان و لزوم آموزش قرآن به كودكان و فضيلت قرائت و كيفيت نزول اشاره دارد، اما در خود تفسير بحث‌هاى علوم قرآنى آن بسيار كم‌جلوه است. با همه اينها تفسير خالى از بحث‌هاى علوم قرآنى نيست، مثلا بحث مفصلى در جلدهاى مختلف تفسير دربارۀ وحى و چگونگى آن دارد (ج 285/2، ج 288/4، 292، ج 343/2)، دربارۀ تأويل و جايگاه آن (ج 15/3)، مصونيت قرآن از تحريف (ج 344/9، 345)، بحث نسخ (ج 285/1)، اثبات حدوث قرآن (ج 9/11)، مسأله فضيلت و عظمت قرآن (ج 297/4، 314)، بحث اعجاز قرآن (ج 7/4، ج 73/1)


و تفاوت معجزۀ پيامبر اسلام با معجزۀ ديگر پيامبران دارد. دربارۀ اسباب نزول بحث مستقلى ديده نشد، ولى هر كجا كه روايتى از طريق اهل بيت در باب علت نزول آيه نقل شده آن را از تفسير على بن ابراهيم و تفسير برهان گزارش كرده است و گاهى براى تأييد از «در المنثور» [[سيوطى]] استشهاد آورده است.
و تفاوت معجزۀ پيامبر اسلام با معجزۀ ديگر پيامبران دارد. دربارۀ اسباب نزول بحث مستقلى ديده نشد، ولى هر كجا كه روايتى از طريق اهل‌بيت در باب علت نزول آيه نقل شده آن را از تفسير على بن ابراهيم و تفسير برهان گزارش كرده است و گاهى براى تأييد از «در المنثور» [[سيوطى]] استشهاد آورده است.
{{تفاسیر}}
{{تفاسیر}}


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش