۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'اهل بيت' به 'اهلبيت') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
...<ref>متن كتاب، ص175</ref> | ...<ref>متن كتاب، ص175</ref> | ||
#شارح نوشته است كه خطابه براى عموم مردم مفيدتر است و در آنان تأثير بيشترى مىگذارد زيرا آنان تحمل برهان و جدل را ندارند. و برخى از اشعار نيز چنان قلب مردم را تسخير مىكند كه گويى جادو شدهاند. برخى از شعرها حكمتند و آن عبارت از شعرى است كه مشتمل باشد بر توحيد بارى تعالى و تنزيه او و بيان صفات ثبوتيه و سلبيه و جماليه و جلاليه و مدح انبياء و اولياى الهى بدون افراط و تفريط...<ref>همان، ص300</ref> | #شارح نوشته است كه خطابه براى عموم مردم مفيدتر است و در آنان تأثير بيشترى مىگذارد زيرا آنان تحمل برهان و جدل را ندارند. و برخى از اشعار نيز چنان قلب مردم را تسخير مىكند كه گويى جادو شدهاند. برخى از شعرها حكمتند و آن عبارت از شعرى است كه مشتمل باشد بر توحيد بارى تعالى و تنزيه او و بيان صفات ثبوتيه و سلبيه و جماليه و جلاليه و مدح انبياء و اولياى الهى بدون افراط و تفريط...<ref>همان، ص300</ref> | ||
#شارح در شرح مثالهاى انواع مغالطات نوشته است كه در روايت آمده كه «أن الحكمة ضالة المؤمن يطلبها حيث وجدها» و منظور به قرينه آخر روايت آن است كه حكمت مانند مركبى است كه صاحبش آن را گم كرده و به دنبالش مىگردد ولى برخى از جاهلان روايت را تحريف كرده و گفتهاند كه حكمت گمراهكننده مؤمن است! همچنين برخى گفتهاند كه تأليف منطق در زمان پيامبر(ص) انجام نشده يا جواز تعلمش از سوى ايشان وارد نشده است ولى اين گفته با اين نكته نقض مىشود كه علم نحو و صرف و اصول و غير آن هم همينطور است. از طرف ديگر ما نمىپذيريم كه چنين مطلبى در شرع وارد نشده است؛ زيرا همانطور كه در اول كتاب ذكر شد «ميزان» و «موازين» و «حكمت» تأويل به منطق و فلسفه شده است و همچنين مؤيد اين مطلب است مجادلات و استدلالهايى كه در اخبار | #شارح در شرح مثالهاى انواع مغالطات نوشته است كه در روايت آمده كه «أن الحكمة ضالة المؤمن يطلبها حيث وجدها» و منظور به قرينه آخر روايت آن است كه حكمت مانند مركبى است كه صاحبش آن را گم كرده و به دنبالش مىگردد ولى برخى از جاهلان روايت را تحريف كرده و گفتهاند كه حكمت گمراهكننده مؤمن است! همچنين برخى گفتهاند كه تأليف منطق در زمان پيامبر(ص) انجام نشده يا جواز تعلمش از سوى ايشان وارد نشده است ولى اين گفته با اين نكته نقض مىشود كه علم نحو و صرف و اصول و غير آن هم همينطور است. از طرف ديگر ما نمىپذيريم كه چنين مطلبى در شرع وارد نشده است؛ زيرا همانطور كه در اول كتاب ذكر شد «ميزان» و «موازين» و «حكمت» تأويل به منطق و فلسفه شده است و همچنين مؤيد اين مطلب است مجادلات و استدلالهايى كه در اخبار اهلبيت(ع) آمده و اصحابشان مانند هشام بن حكم و... را فرمان دادهاند كه با مخالفان مجادله كنند و آنان را ستودهاند كه آگاه به قواعد منطقى و فلسفى هستند...<ref>همان، ص306- 307</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش