۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'روستاي' به 'روستای') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
4. كسانى كه ديوان كبير را اقيانوسى كفآلود و خروشان و مثنوى را اثرى تعليمى مىپندارند و اين دو اثر را از نظر خروشندگى و شعر جدا از هم مىبينند و نشان مىدهند، خطا مىكنند. ديوان كبير واقعا اقيانوسى است، درعينحال كه اشعار مولانا، دانش امتى را منعكس مىكند، روزگار خود، خصوصيات زمان خويش، روستا - | 4. كسانى كه ديوان كبير را اقيانوسى كفآلود و خروشان و مثنوى را اثرى تعليمى مىپندارند و اين دو اثر را از نظر خروشندگى و شعر جدا از هم مىبينند و نشان مىدهند، خطا مىكنند. ديوان كبير واقعا اقيانوسى است، درعينحال كه اشعار مولانا، دانش امتى را منعكس مىكند، روزگار خود، خصوصيات زمان خويش، روستا - روستایى، شهر - شهرنشين، جنگ - آشتى، ظلم - عدل، در يك كلمه ازل و ابد، دين و دنيا، حيات و ممات، بينش مترقى و وحدت انسان را برملا مىكند، موضوعات مثنوى نيز در همين چارچوب است. در مثنوى نيز شعر بر همان منوال است. مولانا همان مولاناست. اگرچه مولانا از كتابهايى كه قبل از وى تدوين شده، استفاده كرده است، اما در كتاب خود تمام ويژگىهاى روزگار خود، مردم زمان خويش، اعتقادات آنان، عرف و عادات، حتى اصطلاحات، امثال و حكم، شيوه كشوردارى، ظلم، قهر، حيات مردم و دنيايى كه آنان جبرا در آن مىزيستند و حتى آينده بشريت را در صفحه صفحه مثنوى روشن كرده است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/4323/1/23 نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 23]</ref> | ||
5. مثنوى، اثرى تعليمى است، اين مسلم است، اما مولانا آنگاه كه به مناسبتى به بيان حكايتى مىپردازد و در كار گزارش آن است و يا در صدر مقال باقى مانده است، با حافظه شگرف تداعى كه دارد، حكايت ديگرى را به خاطر مىآورد. آن حكايت، او را به بحث دينى - انسانى مىكشاند، در اين حال او حكايتى ديگر و حادثه ديگرى را به ياد مىآورد، غرق بحث در آن باب مىشود و در بحبوحه اين بحث، داستان نخستين را به پايان مىرساند. مجال سخن فرامىرسد و شعلههاى آن شنونده را نيز به كام خود مىكشد، بيانى شاعرانه، موج در موج، خيز برمىدارد و كفآلود روى هم مىغلطد، اما اين امواج در پايان مقال فروكش نمىكند، كفهاى آن جان نمىبازد، شعلهها فرونمىنشيند. در ميانه اين تلاطم، مولانا تنها از گذشته سخن نمىگويد، بلكه آينده را نيز روشن مىكند، روزگار خود و انسان ايستاده در هر روزگار و حيات او را نيز بر زبان مىآورد و زندهترين تابلوها را نقاشى مىكند و درعينحال با بينشى مترقى دنيا را چنانكه بايد باشد، حياتى را كه بايد وجود داشته باشد، عشق الهى و انسانى را، وحدت را، برابرى را نيز در برابر ديدگان مىگسترد. از اين نظر، مثنوى را نمىتوان جدا از ديوان كبير به مطالعه گرفت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/4323/1/23 نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 23]</ref> | 5. مثنوى، اثرى تعليمى است، اين مسلم است، اما مولانا آنگاه كه به مناسبتى به بيان حكايتى مىپردازد و در كار گزارش آن است و يا در صدر مقال باقى مانده است، با حافظه شگرف تداعى كه دارد، حكايت ديگرى را به خاطر مىآورد. آن حكايت، او را به بحث دينى - انسانى مىكشاند، در اين حال او حكايتى ديگر و حادثه ديگرى را به ياد مىآورد، غرق بحث در آن باب مىشود و در بحبوحه اين بحث، داستان نخستين را به پايان مىرساند. مجال سخن فرامىرسد و شعلههاى آن شنونده را نيز به كام خود مىكشد، بيانى شاعرانه، موج در موج، خيز برمىدارد و كفآلود روى هم مىغلطد، اما اين امواج در پايان مقال فروكش نمىكند، كفهاى آن جان نمىبازد، شعلهها فرونمىنشيند. در ميانه اين تلاطم، مولانا تنها از گذشته سخن نمىگويد، بلكه آينده را نيز روشن مىكند، روزگار خود و انسان ايستاده در هر روزگار و حيات او را نيز بر زبان مىآورد و زندهترين تابلوها را نقاشى مىكند و درعينحال با بينشى مترقى دنيا را چنانكه بايد باشد، حياتى را كه بايد وجود داشته باشد، عشق الهى و انسانى را، وحدت را، برابرى را نيز در برابر ديدگان مىگسترد. از اين نظر، مثنوى را نمىتوان جدا از ديوان كبير به مطالعه گرفت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/4323/1/23 نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 23]</ref> |
ویرایش