۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سبك' به 'سبک ') |
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
#:اسرار گويد:<ref>غزل 151</ref>{{شعر}} | #:اسرار گويد:<ref>غزل 151</ref>{{شعر}} | ||
#:{{ب|''فتنه چسان بپا شود خيز بيا كه همچنين''|2=''آب حيات چون رود جلوه نما كه همچنين''}} | #:{{ب|''فتنه چسان بپا شود خيز بيا كه همچنين''|2=''آب حيات چون رود جلوه نما كه همچنين''}} | ||
#:{{ب|''آتش طور موسوى گر ز تو آرزو كنند''|2=''از سر طور دل نما نور و سنا كه همچنين''}} | #:{{ب|''آتش طور موسوى گر ز تو آرزو كنند''|2=''از سر طور دل نما نور و سنا كه همچنين''}}{{پایان شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
#حكيم سبزوارى برخلاف بسيارى از فلاسفه و استدلاليون كه به عرفان توجهى نداشتهاند، با عقل و خرد و كولهبارى از انديشههاى فلاسفه، وادى عشق و عرفان را طى نموده است و اين سخن در غزليّات او مشهود است. او عارفى شوريده و عاشقى سوختهجان بوده كه زبان وى، زبان دلشيفتگان و دلباختگان مهر و محبّت است و با سخن دلپذير و سحرانگيز خود مرهم نه دل ريش آنان.{{شعر}} | #حكيم سبزوارى برخلاف بسيارى از فلاسفه و استدلاليون كه به عرفان توجهى نداشتهاند، با عقل و خرد و كولهبارى از انديشههاى فلاسفه، وادى عشق و عرفان را طى نموده است و اين سخن در غزليّات او مشهود است. او عارفى شوريده و عاشقى سوختهجان بوده كه زبان وى، زبان دلشيفتگان و دلباختگان مهر و محبّت است و با سخن دلپذير و سحرانگيز خود مرهم نه دل ريش آنان.{{شعر}} | ||
#:{{ب|''هركس كه برد لذّت تير تو، مرهمى''|2=''نگذاشت زخم سينه افگار خويش را''}} | #:{{ب|''هركس كه برد لذّت تير تو، مرهمى''|2=''نگذاشت زخم سينه افگار خويش را''}} | ||
خط ۸۶: | خط ۸۵: | ||
#:{{ب|''گر عشق نبود خود نبودى''|2=''هرگز نه زمين، نه آسمانى''}} | #:{{ب|''گر عشق نبود خود نبودى''|2=''هرگز نه زمين، نه آسمانى''}} | ||
#:{{ب|''از ميكده گر درى گشايد''|2=''نگشود ز درس مشكل ما''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''از ميكده گر درى گشايد''|2=''نگشود ز درس مشكل ما''}}{{پایان شعر}} | ||
#در ميان غزليات اسرار چند غزل مدحى وجود دارد كه سه غزل (112، 150، 181)، در مدح حضرت رسول(ص)، سه غزل (60، 118، 120)، در مدح [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، يك غزل در مدح پنج تن آل عبا، يك غزل در مدح حافظ و يك غزل در مدح محمد شاه قاجار است. غزل اخير، پنج بيت است و اسرار دليل اين مدحگويى را چنين توضيح داده است:{{شعر}} | #در ميان غزليات اسرار چند غزل مدحى وجود دارد كه سه غزل (112، 150، 181)، در مدح حضرت رسول(ص)، سه غزل (60، 118، 120)، در مدح [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، يك غزل در مدح پنج تن آل عبا، يك غزل در مدح حافظ و يك غزل در مدح محمد شاه قاجار است. غزل اخير، پنج بيت است و اسرار دليل اين مدحگويى را چنين توضيح داده است:{{شعر}}{{ب|''شد چهل سال و نگفت اسرار مدح''|2=''ليك حسن شه بود پيمانشكن ''}}{{پایان شعر}} | ||
{{ب|''شد چهل سال و نگفت اسرار مدح''|2=''ليك حسن شه بود پيمانشكن ''}}{{پایان شعر}} | |||
#آخرين نكته، اين است كه در اشعار اسرار - آنگونه كه در اشعار برخى شاعران ديده مىشود - هيچگونه حرف ناپسند و ركيكى ديده نمىشود، بلكه اگر بخواهيم با نظرى دقيق به اشعار حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] توجه و درباره او حكم كنيم، به گفته مؤلف «حديقة الشعرا»: «خلاف طريقه ادب است كه آن عارف حكيم و فيلسوف شهير را در زمره شاعران ذكر نماييم، اما چون بيان «إنّ من الشعر لحكمة»، شعراى حكيم را برهان قوى بر جلالت شأن است و خود آن جناب نيز اقدام به فرمايشات اشعار و غزلهاى موحدانه فرمودهاند، عذرى پسنديده است<ref>همان، ص 30</ref> | #آخرين نكته، اين است كه در اشعار اسرار - آنگونه كه در اشعار برخى شاعران ديده مىشود - هيچگونه حرف ناپسند و ركيكى ديده نمىشود، بلكه اگر بخواهيم با نظرى دقيق به اشعار حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] توجه و درباره او حكم كنيم، به گفته مؤلف «حديقة الشعرا»: «خلاف طريقه ادب است كه آن عارف حكيم و فيلسوف شهير را در زمره شاعران ذكر نماييم، اما چون بيان «إنّ من الشعر لحكمة»، شعراى حكيم را برهان قوى بر جلالت شأن است و خود آن جناب نيز اقدام به فرمايشات اشعار و غزلهاى موحدانه فرمودهاند، عذرى پسنديده است<ref>همان، ص 30</ref> | ||
#حكيم سبزوارى در زمانى زندگى مىكرد كه نهضت بازگشت ادبى به اوج خود رسيده بود. او مانند اغلب شاعران كه از شاعران سبک خراسانى و عراقى پيروى مىكردند، از شاعران و غزلسرايان گذشته، بهخصوص حافظ تأثير پذيرفته و غزليّاتش بيشتر طنين و رنگ و بوى غزليّات حافظ را دارد. از آنجا كه «اسرار» با ديوان حافظ انس و الفتى داشته، در مدح او چنين سروده است:<ref>همان، ص 30 - 31</ref>{{شعر}} | #حكيم سبزوارى در زمانى زندگى مىكرد كه نهضت بازگشت ادبى به اوج خود رسيده بود. او مانند اغلب شاعران كه از شاعران سبک خراسانى و عراقى پيروى مىكردند، از شاعران و غزلسرايان گذشته، بهخصوص حافظ تأثير پذيرفته و غزليّاتش بيشتر طنين و رنگ و بوى غزليّات حافظ را دارد. از آنجا كه «اسرار» با ديوان حافظ انس و الفتى داشته، در مدح او چنين سروده است:<ref>همان، ص 30 - 31</ref>{{شعر}} |
ویرایش