علم الأخلاق إلی نيقوماخوس: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مسکویه، احمد بن محمد' به 'ابن مسکویه، احمد بن محمد'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مسکویه، احمد بن محمد' به 'ابن مسکویه، احمد بن محمد')
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[ارسطو]](نويسنده)
[[ارسطو]](نویسنده)


[[سانت هلیر، بارتلمی]] (مترجم)
[[سانت هلیر، بارتلمی]] (مترجم)
خط ۲۰: خط ۲۰:
| سال نشر =  
| سال نشر =  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1702AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01702AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =2
| تعداد جلد =2
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11557
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01702
| کتابخوان همراه نور =01702
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''علم الأخلاق إلی نيقوماخوس''' از مهمترين كتاب‌هاى [[ارسطو]] در علم اخلاق است كه نزد دانشمندان اسلامى، به «نيقوماخيا» و «نيقوماخيه» معروف بوده است. (دايرةالمعارف برزگ اسلامى)
'''علم الأخلاق إلی نيقوماخوس''' از مهمترين كتاب‌هاى [[ارسطو]] در علم اخلاق است كه نزد دانشمندان اسلامى، به «نيقوماخيا» و «نيقوماخيه» معروف بوده است. (دايرةالمعارف برزگ اسلامى)


اصل كتاب به زبان يونانى و قبل از سال 322ق‌م نوشته شده است. اين اثر توسط احمد لطفى السيد، به عربى ترجمه شده است. (مقدمه كتاب)
اصل كتاب به زبان يونانى و قبل از سال 322ق‌م نوشته شده است. اين اثر توسط [[سید، احمد لطفی|احمد لطفى السيد]]، به عربى ترجمه شده است. (مقدمه كتاب)


اهميت و تأثير اين اثر را در نوشته‌هاى اسلامى، هرجا كه سخن از فضيلت، همچون حد وسط ميان افراط و تفريط به ميان مى‌آيد (در جنب تأثير انديشه افلاطون درباره فضايل چهارگانه حكمت، شجاعت، عفت و عدالت)، به روشنى مى‌توان ديد. (محمدحسن لطفى)
اهميت و تأثير اين اثر را در نوشته‌هاى اسلامى، هرجا كه سخن از فضيلت، همچون حد وسط ميان افراط و تفريط به ميان مى‌آيد (در جنب تأثير انديشه افلاطون درباره فضايل چهارگانه حكمت، شجاعت، عفت و عدالت)، به روشنى مى‌توان ديد. (محمدحسن لطفى)
خط ۴۳: خط ۴۵:
اين نظريه اخلاقى، تقريباً ساده و همه فهم است. در زمان [[ارسطو]] هنوز دوران بحث‌هاى انتزاعى نرسيده است و هركس مى‌تواند مفاهيم اساسى اخلاق [[ارسطو]] را بفهمد و آن را با همه كاستى‌هايش به كار ببندد.
اين نظريه اخلاقى، تقريباً ساده و همه فهم است. در زمان [[ارسطو]] هنوز دوران بحث‌هاى انتزاعى نرسيده است و هركس مى‌تواند مفاهيم اساسى اخلاق [[ارسطو]] را بفهمد و آن را با همه كاستى‌هايش به كار ببندد.


ستايش [[ارسطو]] از زندگى وقف نظر و فعاليت عقلانى، ستودنى است. در زمانى كه همه خود را درگير كشاكش سياسى مى‌كردند و اسكندر در پى جهان‌گشايى بود، چنين حمايتى از تفكر، كم‌نظير است و بالاخره همين كه اين اثر بيش از دو هزار و چند صد سال دوام آورده و همواره محل بحث و نظر بوده است، نشان از اهميت و ارزش آن دارد. براى مثال گمپرتس- يونانى‌شناس بزرگ آلمانى- بيش از هشتاد صفحه از كتاب بزرگ خود را به بررسى و تحليل اين اثر اختصاص داده است.
ستايش [[ارسطو]] از زندگى وقف نظر و فعاليت عقلانى، ستودنى است. در زمانى كه همه خود را درگير كشاكش سياسى می‌كردند و اسكندر در پى جهان‌گشايى بود، چنين حمايتى از تفكر، كم‌نظير است و بالاخره همين كه اين اثر بيش از دو هزار و چند صد سال دوام آورده و همواره محل بحث و نظر بوده است، نشان از اهميت و ارزش آن دارد. براى مثال گمپرتس- يونانى‌شناس بزرگ آلمانى- بيش از هشتاد صفحه از كتاب بزرگ خود را به بررسى و تحليل اين اثر اختصاص داده است.


از اين‌رو اين كتاب خواندنى است و هيچ نقدى جز آن كه ارزش تاريخى آن را بيشتر بنمايد كارى نمى‌كند. ليكن بايد به هوش بود كه ارزش اين كتاب را در متن تاريخى آن فهميد و آن را براى مقاطع ديگرى تجويز نكرد و آن را از بستر تاريخى خودش منتزع نكرد كه اين كارى است برخلاف خود اخلااق [[ارسطو]] و حركتى است بر ضد نظريه حد وسط او كه در اين اثر بدان اشاره شده و همواره بايد به ياد داشت كه [[ارسطو]] خود گفته است:
از اين‌رو اين كتاب خواندنى است و هيچ نقدى جز آن كه ارزش تاريخى آن را بيشتر بنمايد كارى نمى‌كند. ليكن بايد به هوش بود كه ارزش اين كتاب را در متن تاريخى آن فهميد و آن را براى مقاطع ديگرى تجويز نكرد و آن را از بستر تاريخى خودش منتزع نكرد كه اين كارى است برخلاف خود اخلااق [[ارسطو]] و حركتى است بر ضد نظريه حد وسط او كه در اين اثر بدان اشاره شده و همواره بايد به ياد داشت كه [[ارسطو]] خود گفته است:
خط ۴۹: خط ۵۱:
استاد هر هنر، از افراط و تفريط پرهيز مى‌كند و حد وسط را مى‌جويد و مى‌گزيند، ولى نه حد وسط فى نفسه را بلكه حد وسط درست را. (اسلامى، سيد حسن)
استاد هر هنر، از افراط و تفريط پرهيز مى‌كند و حد وسط را مى‌جويد و مى‌گزيند، ولى نه حد وسط فى نفسه را بلكه حد وسط درست را. (اسلامى، سيد حسن)


در «الفهرست» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] اشاره‌اى هست بر اينكه اين اثر را اسحق بن حنين، ظاهراً از زبان سريانى، به عربى ترجمه كرده و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] هم بر بخشى از آن، تفسيرى نوشته است. مراد از «كتاب الاخلاق» [[ارسطو]]، بى‌هيچ ترديدى، «اخلاق نيكوماخوس» است. [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] (متوفى 421ق) با آميختن خلاصه‌اى از مطالب اين كتاب با پاره‌اى از انديشه‌هاى افلاطون و ديگر متفكران يونانى و همچنين انديشه‌هاى دينى، «كتاب الطهاره و تهذيب الاخلاق» را تأليف كرده است. (لطفى، محمدحسن)
در «الفهرست» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] اشاره‌اى هست بر اينكه اين اثر را اسحق بن حنين، ظاهراً از زبان سريانى، به عربى ترجمه كرده و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] هم بر بخشى از آن، تفسيرى نوشته است. مراد از «كتاب الاخلاق» [[ارسطو]]، بى‌هيچ ترديدى، «اخلاق نيكوماخوس» است. [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] (متوفى 421ق) با آميختن خلاصه‌اى از مطالب اين كتاب با پاره‌اى از انديشه‌هاى افلاطون و ديگر متفكران يونانى و همچنين انديشه‌هاى دينى، «كتاب الطهاره و تهذيب الاخلاق» را تأليف كرده است. (لطفى، محمدحسن)


دو شرح مهم به عربى، يكى به وسيله [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و ديگرى به وسيله [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] بر اين كتاب نوشته شده است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در كتاب «الجمع بين رأيى الحكيمين»، ابوالحسن عامرى در «السعادة و الاسعاد» [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] در «تهذيب الاخلاق» و ابن باجه در «تدبير المتوحد» از اخلاق نيكوماخوس ياد كرده‌اند. (دايرةالمعارف بزرگ اسلامى)== گزارش محتوا==
دو شرح مهم به عربى، يكى به وسيله [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و ديگرى به وسيله [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] بر اين كتاب نوشته شده است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در كتاب «الجمع بين رأيى الحكيمين»، ابوالحسن عامرى در «السعادة و الاسعاد» [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] در «تهذيب الاخلاق» و ابن باجه در «تدبير المتوحد» از اخلاق نيكوماخوس ياد كرده‌اند. (دايرةالمعارف بزرگ اسلامى)== گزارش محتوا==
كتاب اول، با بحث از خير و سعادت آغاز مى‌شود. سعى [[ارسطو]] بر اين است كه به اختصار، اثبات كند كه خير برين انسان چيست. وى در سرتاسر اين بخش، در مقام فردى سهيم در اخلاقيات مورد پسند و معتبر زمان خودش، سخن مى‌گويد.
كتاب اول، با بحث از خير و سعادت آغاز مى‌شود. سعى [[ارسطو]] بر اين است كه به اختصار، اثبات كند كه خير برين انسان چيست. وى در سرتاسر اين بخش، در مقام فردى سهيم در اخلاقيات مورد پسند و معتبر زمان خودش، سخن مى‌گويد.


[[ارسطو]] اخلاق را شاخه‌اى از علم سياست مى‌داند؛ بدين لحاظ، اخلاق، علم دقيقى نيست. از نظر [[ارسطو]]، آرا و اقوالى كه درباره نيك‌بختى، مطرح شده، بسيار تصنعى است.
[[ارسطو]] اخلاق را شاخه‌اى از علم سياست مى‌داند؛ بدين لحاظ، اخلاق، علم دقيقى نيست. از نظر [[ارسطو]]، آرا و اقوالى كه درباره نيك‌بختى، مطرح شده، بسيار تصنعى است.


[[ارسطو]] به دنبال اثبات آن است كه هر چه ما انجام مى‌دهيم، به دليل غايتى است، به وجهى كه هر چيز ديگرى به دليل آن غايت، مطلوب است، بنابراين، هيچ‌چيز نيست كه اتفاق افتد يا تحقّق پذيرد، به وجهى كه مطلوب مرا برآورده سازد، چون مطلوب من همواره ممكن است باز در پى چيز ديگرى باشد. حداكثر چيزى كه در اين استدلال اثبات مى‌شود، اين است كه مطلوبى كه عبث نباشد، در تحليل نهايى، فقط مطلوبى است كه فى نفسه مطلوب باشد.
[[ارسطو]] به دنبال اثبات آن است كه هر چه ما انجام مى‌دهيم، به دليل غايتى است، به وجهى كه هر چيز ديگرى به دليل آن غايت، مطلوب است، بنابراین، هيچ‌چيز نيست كه اتفاق افتد يا تحقّق پذيرد، به وجهى كه مطلوب مرا برآورده سازد، چون مطلوب من همواره ممكن است باز در پى چيز ديگرى باشد. حداكثر چيزى كه در اين استدلال اثبات مى‌شود، اين است كه مطلوبى كه عبث نباشد، در تحليل نهايى، فقط مطلوبى است كه فى نفسه مطلوب باشد.


وى بر اين باور است كه نيك‌بختى تنها چيزى است كه به خاطر خودش مطلوب است، نه آن‌كه به‌خاطر چيزى ديگر مطلوب باشد؛ نيز بر اين باور بود كه خير برين، از رهگذر عمل، دست‌يافتنى است. (حقى، على)
وى بر اين باور است كه نيك‌بختى تنها چيزى است كه به خاطر خودش مطلوب است، نه آن‌كه به‌خاطر چيزى ديگر مطلوب باشد؛ نيز بر اين باور بود كه خير برين، از رهگذر عمل، دست‌يافتنى است. (حقى، على)
خط ۶۲: خط ۶۴:
[[ارسطو]] پس از بيان اين نكته مورد اتفاق همگان كه غايت اعلا، سعادت است، براى بيان ماهيت سعادت مقدمه‌اى مى‌چيند. در اين مقدمه انواع ايده‌آل زندگى‌ها بررسى مى‌شود. او مى‌گويد: «سه نمونه اصلى زندگى وجود دارد: زندگى توأم با لذت، زندگى سياسى، زندگى وقف نظر».
[[ارسطو]] پس از بيان اين نكته مورد اتفاق همگان كه غايت اعلا، سعادت است، براى بيان ماهيت سعادت مقدمه‌اى مى‌چيند. در اين مقدمه انواع ايده‌آل زندگى‌ها بررسى مى‌شود. او مى‌گويد: «سه نمونه اصلى زندگى وجود دارد: زندگى توأم با لذت، زندگى سياسى، زندگى وقف نظر».


بنابراين، سه ديدگاه در باب سعادت وجود دارد. كسانى معتقدند كه زندگى چيزى نيست، جز لذت خوردن و خفتن. [[ارسطو]] معتقد است كه اين ديدگاه متعلق به توده مردم است و بى‌هيچ توضيحى و يا نقدى، اين ديدگاه را با تعابيرى تند، كنار مى‌گذارد و از آن مى‌گذرد. البته در كتاب دهم كه از نظريه لذت سخن مى‌راند، مجدداً به اين مطلب مى‌پردازد.  
بنابراین، سه ديدگاه در باب سعادت وجود دارد. كسانى معتقدند كه زندگى چيزى نيست، جز لذت خوردن و خفتن. [[ارسطو]] معتقد است كه اين ديدگاه متعلق به توده مردم است و بى‌هيچ توضيحى و يا نقدى، اين ديدگاه را با تعابيرى تند، كنار مى‌گذارد و از آن مى‌گذرد. البته در كتاب دهم كه از نظريه لذت سخن مى‌راند، مجدداً به اين مطلب مى‌پردازد.  


ديدگاه دوم، آن است كه سعادت چيزى جز افتخار و احترام حاصل از فعاليت سياسى نيست. به تعبير ديگر، سياست‌مدران از نعمت سعادت برخوردارند، چون احترام و افتخار نصيب آنان است.
ديدگاه دوم، آن است كه سعادت چيزى جز افتخار و احترام حاصل از فعاليت سياسى نيست. به تعبير ديگر، سياست‌مدران از نعمت سعادت برخوردارند، چون احترام و افتخار نصيب آنان است.
خط ۷۴: خط ۷۶:
3- افتخار و احترامى كه مردم براى مردان سياسى قائلند، براى فضيلتى است كه مى‌پندارند در آنان موجود است، نه براى خود. به تعبير ديگر، ما براى مرد سياسى، از آن‌رو احترام قائل هستيم كه فكر مى‌كنيم داراى فضايل خاصى است. پس اصالت از آن فضيلت است، نه افتخار.
3- افتخار و احترامى كه مردم براى مردان سياسى قائلند، براى فضيلتى است كه مى‌پندارند در آنان موجود است، نه براى خود. به تعبير ديگر، ما براى مرد سياسى، از آن‌رو احترام قائل هستيم كه فكر مى‌كنيم داراى فضايل خاصى است. پس اصالت از آن فضيلت است، نه افتخار.


4- اما نبايد از نكته فوق اين نتيجه را گرفت كه پس سعادت، همان داشتن فضيلت است. زيرا چه بسا كسانى كه داراى فضيلت باشند، اما يكسره عمر خود را در خواب و در حالت بى‌حركتى سپرى كنند و بى‌شك هيچ‌كس- البته اگر درصدد مناقشه نباشد- چنين كسانى را سعادتمند نمى‌شمرد. بنابراين، گرچه زندگى سياسى و كسب افتخار و احترام، بسيار وسوسه‌انگيز است، اما نمى‌توان آن را خير اعلا و سعادت حقيقى دانست.
4- اما نبايد از نكته فوق اين نتيجه را گرفت كه پس سعادت، همان داشتن فضيلت است. زيرا چه بسا كسانى كه داراى فضيلت باشند، اما يكسره عمر خود را در خواب و در حالت بى‌حركتى سپرى كنند و بى‌شك هيچ‌كس- البته اگر درصدد مناقشه نباشد- چنين كسانى را سعادتمند نمى‌شمرد. بنابراین، گرچه زندگى سياسى و كسب افتخار و احترام، بسيار وسوسه‌انگيز است، اما نمى‌توان آن را خير اعلا و سعادت حقيقى دانست.


[[ارسطو]] براى اثبات سعادت مورد نظر خود مقدماتى مى‌آورد:
[[ارسطو]] براى اثبات سعادت مورد نظر خود مقدماتى مى‌آورد:
خط ۹۲: خط ۹۴:
دليل ديگر براى اثبات سعادتمندانه بودن زندگى عقلانى، آن است كه هدف آن، لذاته است، حال آن كه هدف ديگر انواع زندگى و فعاليت‌ها، لغيره است. همه فعاليت‌ها، حتى فعاليت سياسى، براى هدف و غايت ديگرى است، در صورتى كه تفكر، ذاتاً مطلوب و خواستنى است.
دليل ديگر براى اثبات سعادتمندانه بودن زندگى عقلانى، آن است كه هدف آن، لذاته است، حال آن كه هدف ديگر انواع زندگى و فعاليت‌ها، لغيره است. همه فعاليت‌ها، حتى فعاليت سياسى، براى هدف و غايت ديگرى است، در صورتى كه تفكر، ذاتاً مطلوب و خواستنى است.


بنابراين، سعادت واقعى و كامل، در فيلسوفانه زيستن است. در حقيقت در اين سخنانى كه از بخش‌هاى شورانگيز كتاب به شمار مى‌رود، ستايشى عميق از فلسفه به چشم مى‌خورد و [[ارسطو]] تعلق خاطر خود را به تفكر فلسفى، اين‌گونه ابراز مى‌دارد. از اين منظر زندگى و سعادت چيزى نيست، جز تأمل، تفكر و تفلسف.
بنابراین، سعادت واقعى و كامل، در فيلسوفانه زيستن است. در حقيقت در اين سخنانى كه از بخش‌هاى شورانگيز كتاب به شمار مى‌رود، ستايشى عميق از فلسفه به چشم مى‌خورد و [[ارسطو]] تعلق خاطر خود را به تفكر فلسفى، اين‌گونه ابراز مى‌دارد. از اين منظر زندگى و سعادت چيزى نيست، جز تأمل، تفكر و تفلسف.


مهمترين ويژگى سعادت از نظر [[ارسطو]]، دوام است. سعادت بايد ثابت بوده و دوام داشته باشد و چون بسيارى از فعاليت‌هاى عملى دوام ندارد و وابسته به عوامل متغير ديگر است، نمى‌توان آن‌ها را سعادت حقيقى دانست.
مهمترين ويژگى سعادت از نظر [[ارسطو]]، دوام است. سعادت بايد ثابت بوده و دوام داشته باشد و چون بسيارى از فعالیت‌های عملى دوام ندارد و وابسته به عوامل متغير ديگر است، نمى‌توان آن‌ها را سعادت حقيقى دانست.


[[ارسطو]] زندگى موافق با فضيلت را سعادت مى‌داند و فضيلت را چنين تعريف مى‌كند: «فضيلت ملكه‌اى است كه حد وسطى را انتخاب كند كه براى ما درست و با موازين عقلى سازگار است، با موازينى كه مرد داراى حكمت عملى حد وسط را با توجه به آن‌ها معين مى‌كند. اين حد وسط ميان دو عيب، يعنى افراط و تفريط قرار دارد.» (اسلامى، سيد حسن)
[[ارسطو]] زندگى موافق با فضيلت را سعادت مى‌داند و فضيلت را چنين تعريف مى‌كند: «فضيلت ملكه‌اى است كه حد وسطى را انتخاب كند كه براى ما درست و با موازين عقلى سازگار است، با موازينى كه مرد داراى حكمت عملى حد وسط را با توجه به آن‌ها معين مى‌كند. اين حد وسط ميان دو عيب، يعنى افراط و تفريط قرار دارد.» (اسلامى، سيد حسن)
خط ۱۱۲: خط ۱۱۴:
در چهارم و پنجم، از فضايل اخلاقى همچون: گشاده‌دستى، بزرگوارى، بزرگ‌منشى، شكيبايى، درستكارى، نزاكت، عدل و انصاف بحث شده و ششم، به بحث از فضايل عقلى مانند: شناخت علمى، توانايى عملى (فن و هنر)، حكمت عملى، عقل شهودى و حكمت نظرى، اختصاص يافته است.
در چهارم و پنجم، از فضايل اخلاقى همچون: گشاده‌دستى، بزرگوارى، بزرگ‌منشى، شكيبايى، درستكارى، نزاكت، عدل و انصاف بحث شده و ششم، به بحث از فضايل عقلى مانند: شناخت علمى، توانايى عملى (فن و هنر)، حكمت عملى، عقل شهودى و حكمت نظرى، اختصاص يافته است.


هفتم، درباره اين مساله مى‌باشد كه آيا ممكن است شخصى بداند درست يا خوب چيست، در عين حال، نادرست باشد يا بد كند. افلاطون معتقد بود كه ناممكن است. از نظر افلاطون هيچ‌كس نمى‌تواند آگاهانه برخلاف خوبى عمل كند. همه بد عمل كردن‌ها ناشى از جهل به خوبى است.
هفتم، درباره اين مسأله مى‌باشد كه آيا ممكن است شخصى بداند درست يا خوب چيست، در عين حال، نادرست باشد يا بد كند. افلاطون معتقد بود كه ناممكن است. از نظر افلاطون هيچ‌كس نمى‌تواند آگاهانه برخلاف خوبى عمل كند. همه بد عمل كردن‌ها ناشى از جهل به خوبى است.


[[ارسطو]] افلاطون را به ضديت با واقع متهم مى‌كند. بنابر تحليل [[ارسطو]]، علم به خوبى و عمل نكردن بر طبق آن، امكان‌پذير است. براى تأييد اين مدعا، او شخص ضعيف الاراده‌اى را مثال مى‌زند. فردى كه بى‌انضباطى كرده يا ضعف اراده‌اى نشان داده است، مى‌داند كه خوبى چيست، اما در مقام عمل، گمان مى‌كند كه بايد آن گونه عمل كند. او با شخصى كه صرفاً هرزه است و فقط به دنبال لذات آنى است، فرق مى‌كند. مسئله [[ارسطو]] اين است كه تبيين منسجم منطقى از شخص ضعيف الاراده‌اى كه مى‌داند خوبى چيست، ولى بد عمل مى‌كند، به دست دهد.
[[ارسطو]] افلاطون را به ضديت با واقع متهم مى‌كند. بنابر تحليل [[ارسطو]]، علم به خوبى و عمل نكردن بر طبق آن، امكان‌پذير است. براى تأييد اين مدعا، او شخص ضعيف الاراده‌اى را مثال مى‌زند. فردى كه بى‌انضباطى كرده يا ضعف اراده‌اى نشان داده است، مى‌داند كه خوبى چيست، اما در مقام عمل، گمان مى‌كند كه بايد آن گونه عمل كند. او با شخصى كه صرفاً هرزه است و فقط به دنبال لذات آنى است، فرق مى‌كند. مسئله [[ارسطو]] اين است كه تبيين منسجم منطقى از شخص ضعيف الاراده‌اى كه مى‌داند خوبى چيست، ولى بد عمل مى‌كند، به دست دهد.
خط ۱۲۴: خط ۱۲۶:
در هشتم و نهم، پيرامون دوستى بحث شده و در آخرين كتاب، به دنبال بحث از لذت و نيك‌بختى، به توصيف دقيق چيزهايى كه خير هستند، دست مى‌يابيم.
در هشتم و نهم، پيرامون دوستى بحث شده و در آخرين كتاب، به دنبال بحث از لذت و نيك‌بختى، به توصيف دقيق چيزهايى كه خير هستند، دست مى‌يابيم.


[[ارسطو]] مى‌گويد: شباهتى ميان لذت و ديدن وجود دارد. نكته مورد نظر در اين مقايسه، اين است كه در هر لحظه، ديدن كامل است. ديدن با ضميمه‌شدن چيزى از آن در مرحله بعد، تكميل نمى‌شود. لذت نيز همين‌طور است. لذت كل كاملى است كه با هيچ‌گونه چيز اضافى بعدى تكميل نمى‌شود؛ بنابراين، لذت از جنس حركت نيست، زيرا حركات ناكاملند. حركات با ملحقات بعدى كامل مى‌شوند. حركات يا براى چيزى هستند، چنان‌كه قطعه سنگ‌هاى شكيل همراه با حركات، بعداً تبديل به معبدخواهند شد، يا مانند قدم زدن به سمت چيزى هستند.
[[ارسطو]] مى‌گويد: شباهتى ميان لذت و ديدن وجود دارد. نكته مورد نظر در اين مقايسه، اين است كه در هر لحظه، ديدن كامل است. ديدن با ضميمه‌شدن چيزى از آن در مرحله بعد، تكميل نمى‌شود. لذت نيز همين‌طور است. لذت كل كاملى است كه با هيچ‌گونه چيز اضافى بعدى تكميل نمى‌شود؛ بنابراین، لذت از جنس حركت نيست، زيرا حركات ناكاملند. حركات با ملحقات بعدى كامل مى‌شوند. حركات يا براى چيزى هستند، چنان‌كه قطعه سنگ‌هاى شكيل همراه با حركات، بعداً تبديل به معبدخواهند شد، يا مانند قدم زدن به سمت چيزى هستند.


[[ارسطو]] اعتقاد دارد كه مبادرت به لذات جسمانى، بلكه افراط در آن‌ها كه باعث مى‌شود انسان بد شود، موجب بدى است. (حقى، على)
[[ارسطو]] اعتقاد دارد كه مبادرت به لذات جسمانى، بلكه افراط در آن‌ها كه باعث مى‌شود انسان بد شود، موجب بدى است. (حقى، على)
خط ۱۴۱: خط ۱۴۳:


== وضعيت كتاب==
== وضعيت كتاب==
فهرست مطالب، در ابتداى كتاب آمده و در پاورقى‌ها، علاوه بر ذكر منابع، توضيحاتى پيرامون كلمات و عبارات متن، ارائه شده است.
فهرست مطالب، در ابتداى كتاب آمده و در پاورقى‌ها، علاوه بر ذكر منابع، توضيحاتى پيرامون كلمات و عبارات متن، ارائه شده است.


خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
2.اخلاق نيكوماخس، ترجمه دكتر سيد ابوالقاسم پورحسينى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1356. اين ترجمه كه بسيار دقيق و با ارجاعات و پانوشت‌هاى علمى و با مقدمه‌اى خواندنى است، رساله دكتراى فلسفه مترجم به شمار مى‌رود.
2.اخلاق نيكوماخس، ترجمه دكتر سيد ابوالقاسم پورحسينى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1356. اين ترجمه كه بسيار دقيق و با ارجاعات و پانوشت‌هاى علمى و با مقدمه‌اى خواندنى است، رساله دكتراى فلسفه مترجم به شمار مى‌رود.


3.اخلاق نيكوماخوس، ترجمه دكتر محمدحسن لطفى، تهران، طرح نو، 1378. اين ترجمه در يك مجموعه سه جلدى همراه با فيزيك و متافيزيك [[ارسطو]] و با قلم همين مترجم به شكلى نفيس و خوشخوان منتشر شده است. در اين مقاله، اين ترجمه مد نظر بوده و نقل قول‌ها از آن صورت گرفته است. (اسلامى، سيد حسن)
3.اخلاق نيكوماخوس، ترجمه دكتر محمدحسن لطفى، تهران، طرح نو، 1378. اين ترجمه در يك مجموعه سه جلدى همراه با فیزیک و متافیزیک [[ارسطو]] و با قلم همين مترجم به شكلى نفيس و خوشخوان منتشر شده است. در اين مقاله، اين ترجمه مد نظر بوده و نقل قول‌ها از آن صورت گرفته است. (اسلامى، سيد حسن)


== منابع مقاله==
== منابع مقاله==
1- مقدمه و متن كتاب.
1- مقدمه و متن كتاب.


خط ۱۶۲: خط ۱۶۰:
3- اسلامى، سيد حسن، «گشتى در اخلاق نيكوماخوس»، كتاب ماه دين، آذر 1378، شماره 26 (صص 10 تا 13).
3- اسلامى، سيد حسن، «گشتى در اخلاق نيكوماخوس»، كتاب ماه دين، آذر 1378، شماره 26 (صص 10 تا 13).


4- دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 7، ص 203، مدخل اخلاق، نوشته: احمد پاكتچى.
4- دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 7، ص 203، مدخل اخلاق، نوشته: احمد پاکتچى.


5- [[ارسطو]]، «اخلاق نيكوماخوس»، ترجمه: دكتر محمدحسن لطفى تبريزى، 1385ش، انتشارات طرح نو.
5- [[ارسطو]]، «اخلاق نيكوماخوس»، ترجمه: دكتر محمدحسن لطفى تبريزى، 1385ش، انتشارات طرح نو.




== وابسته‌ها ==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
{{وابسته‌ها}}
[[ارسطو]] اخلاق نیکوماخوس]]
[[ارسطو]] اخلاق نیکوماخوس]]