پرش به محتوا

النصائح الكافية: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۴
جز
جایگزینی متن - 'رده:علی بن ابی‌طالب(ع)' به 'رده:امام علی(ع)'
جز (جایگزینی متن - '== ساختار== ' به '== ساختار== ')
جز (جایگزینی متن - 'رده:علی بن ابی‌طالب(ع)' به 'رده:امام علی(ع)')
برچسب: واگردانی دستی
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
[[شابندر، غالب]] (محقق)
[[شابندر، غالب]] (محقق)


[[علوی، محمد بن عقیل]] (نويسنده)
[[علوی، سید محمد بن عقیل]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ع‎‏8‎‏
| کد کنگره =‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ع‎‏8‎‏
خط ۲۲: خط ۲۲:
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14307AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14307AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =8673
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14307
| کتابخوان همراه نور =14307
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''النصايح الكافية''' تأليف سيد محمد بن عقيل بن عبدالله عمر بن يحيى علوى (1350-1279ق)، بيان و شرح اين مساله است كه آيا لعن معاويه جايز مى‌باشد يا خير. كتاب به زبان عربى و در سال (1326ق) تأليف شده است.
'''النصايح الكافية''' تأليف [[علوی، سید محمد بن عقیل|سيد‌ ‎محمد بن عقيل بن عبدالله عمر بن يحيى علوى]] (1350-1279ق)، بيان و شرح اين مسأله است كه آيا لعن معاويه جايز مى‌باشد يا خير. كتاب به زبان عربى و در سال (1326ق) تأليف شده است.
 
انگيزه تألیف كتاب، پاسخ و استدلال به اين سؤال بوده كه آيا فردى كه لعن بر معاويه مى‌كند گنهكار است يا نه؟
انگيزه تألیف كتاب، پاسخ و استدلال به اين سؤال بوده كه آيا فردى كه لعن بر معاويه مى‌كند گنهكار است يا نه؟


خط ۳۷: خط ۳۹:


== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==
جناب «شيخ عبدالله سبتى» در مقدمه، مطالب مهمى پيرامون مؤلف، كتاب و موضوع آن بيان كرده است. وى در مقدمه چنين بيان نموده است: «مسلمانان دو دسته هستند، دسته اول گروهى كه صحابه پيامبر(ص) را مقدس دانسته و هيچ ايرادى را بر آنان وارد نمى‌دانند. دسته دوم، گروهى هستند كه صحابه پيامبر(ص) را مقدس ندانسته و معتقدند اشكال و ايراد بر آنان رواست». شيوه مؤلف در تأليف و تدوين كتاب، بر طبق نظر گروه دوم است.<ref>مقدمه، ص13</ref>
جناب «شيخ عبدالله سبتى» در مقدمه، مطالب مهمى پيرامون مؤلف، كتاب و موضوع آن بيان كرده است. وى در مقدمه چنين بيان نموده است: «مسلمانان دو دسته هستند، دسته اول گروهى كه صحابه پيامبر(ص) را مقدس دانسته و هيچ ايرادى را بر آنان وارد نمى‌دانند. دسته دوم، گروهى هستند كه صحابه پيامبر(ص) را مقدس ندانسته و معتقدند اشكال و ايراد بر آنان رواست». شيوه مؤلف در تأليف و تدوين كتاب، بر طبق نظر گروه دوم است.<ref>مقدمه، ص13</ref>


نويسنده در خطبه، پيرامون انگيزه تأليف كتاب، لعن معاويه و نظر مسلمانان در مورد معاويه مطالبى را ذكر نموده است.
نویسنده در خطبه، پيرامون انگيزه تأليف كتاب، لعن معاويه و نظر مسلمانان در مورد معاويه مطالبى را ذكر نموده است.


وى مسلمانان را در مورد معاويه به سه گروه تقسيم كرده است:
وى مسلمانان را در مورد معاويه به سه گروه تقسيم كرده است:
خط ۵۵: خط ۵۵:
مقام دوم، در مورد كسانى است كه لعن را مستحب دانسته و مى‌گويند بايد بغض و كينه او را اعلان نمود.
مقام دوم، در مورد كسانى است كه لعن را مستحب دانسته و مى‌گويند بايد بغض و كينه او را اعلان نمود.


نويسنده، پيش از بيان مقام اول، مقدمه‌اى را آورده و در آن، مطالبى پيرامون حقيقت لعن، انواع و معناى لغوى و اصطلاحى لعن بيان نموده است.<ref>متن، ص23</ref>
نویسنده، پيش از بيان مقام اول، مقدمه‌اى را آورده و در آن، مطالبى پيرامون حقيقت لعن، انواع و معناى لغوى و اصطلاحى لعن بيان نموده است.<ref>متن، ص23</ref>


مقام اول، ادله قائلين به جواز لعن:
مقام اول، ادله قائلين به جواز لعن:
خط ۶۱: خط ۶۱:
مؤلف در مقام اول، نامه‌ها و مكاتباتى كه بين افراد مختلف نوشته شده را بيان نموده است. براى نمونه نامه‌اى كه معاويه به سعد بن ابى‌وقاص نوشته و در آن به تحريك او در مورد قتل عثمان پرداخته است.<ref>متن، ص43</ref>
مؤلف در مقام اول، نامه‌ها و مكاتباتى كه بين افراد مختلف نوشته شده را بيان نموده است. براى نمونه نامه‌اى كه معاويه به سعد بن ابى‌وقاص نوشته و در آن به تحريك او در مورد قتل عثمان پرداخته است.<ref>متن، ص43</ref>


بيان اين مكاتبات، ادله كسانى است كه لعن معاويه را به خاطر عقايد و كارهايى كه انجام مى‌داده و تحريك مردم بر عليه [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، جايز مى‌دانند.
بيان اين مكاتبات، ادله كسانى است كه لعن معاويه را به خاطر عقايد و كارهایى كه انجام مى‌داده و تحريك مردم بر عليه [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، جايز مى‌دانند.


از جمله اين نامه‌ها، موردى است كه [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] به معاويه مى‌نويسد و نصرت و يارى معاويه از عثمان را تكذيب مى‌نمايد. اين نامه در نهج‌البلاغه نيز ذكر شده است.<ref>متن، ص47</ref>
از جمله اين نامه‌ها، موردى است كه [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] به معاويه مى‌نويسد و نصرت و يارى معاويه از عثمان را تكذيب مى‌نمايد. اين نامه در نهج‌البلاغه نيز ذكر شده است.<ref>متن، ص47</ref>
خط ۶۷: خط ۶۷:
برخى از امورى كه باعث مى‌شود كه لعن معاويه جايز باشد، عبارت است از:
برخى از امورى كه باعث مى‌شود كه لعن معاويه جايز باشد، عبارت است از:


معاويه و اصحاب او جزء قاسطين بودند؛ فرستادن پسر بن ارطا براى فساد در زمين؛ شادى معاويه از قتل عمار؛ جانشين نمودن يزيد؛ توليت دادن به عمروعاص؛ وصيت معاويه براى سب بر على(ع)؛ خفيف نمودن مقام پيامبر(ص) و استخفاف انصار.
معاويه و اصحاب او جزء قاسطين بودند؛ فرستادن پسر بن ارطا براى فساد در زمين؛ شادى معاويه از قتل عمار؛ جانشين نمودن يزيد؛ تولیت دادن به عمروعاص؛ وصيت معاويه براى سب بر على(ع)؛ خفيف نمودن مقام پيامبر(ص) و استخفاف انصار.


نويسنده در پايان مقام اول، تكمله‌اى بيان نموده و در آن، مطالبى پيرامون لعن معاويه ذكر كرده است.<ref>متن، 179</ref>
نویسنده در پايان مقام اول، تكمله‌اى بيان نموده و در آن، مطالبى پيرامون لعن معاويه ذكر كرده است.<ref>متن، 179</ref>


از جمله مطالبى كه در اين قسمت بيان شده، «فسق و بدعت معاويه» است. مؤلف، معاويه را فاسق و صاحب بدعت معرفى نموده و نتيجه‌گيرى كرده كه بغض و كينه داشتن از معاويه، يك امر مشروع و ملازم با ايمان است و دوست داشتن او، امرى است كه باعث خشم خداوند متعال مى‌شود.<ref>متن، ص199</ref>هم‌چنين در اين تكمله، احاديثى پيرامون سوء حال بنى اميه و مطلبى پيرامون ادله وجوب بغض معاويه بيان شده است.
از جمله مطالبى كه در اين قسمت بيان شده، «فسق و بدعت معاويه» است. مؤلف، معاويه را فاسق و صاحب بدعت معرفى نموده و نتيجه‌گيرى كرده كه بغض و كينه داشتن از معاويه، يك امر مشروع و ملازم با ايمان است و دوست داشتن او، امرى است كه باعث خشم خداوند متعال مى‌شود.<ref>متن، ص199</ref>هم‌چنين در اين تكمله، احاديثى پيرامون سوء حال بنى اميه و مطلبى پيرامون ادله وجوب بغض معاويه بيان شده است.
خط ۷۵: خط ۷۵:
مقام دوم، رفع شبهه و رد ادله كسانى است كه لعن و اعلان بغض را مستحب مى‌دانند. در اين مقام پنج شبهه مطرح شده است.<ref>متن، ص209</ref>
مقام دوم، رفع شبهه و رد ادله كسانى است كه لعن و اعلان بغض را مستحب مى‌دانند. در اين مقام پنج شبهه مطرح شده است.<ref>متن، ص209</ref>


اولين شبهه‌اى كه در مقام دوم بيان شده و ادله گروه دوم مى‌باشد و مؤلف به آن پاسخ داده، تحت عنوان «صحب» است. خلاصه اين دليل چنين است:
اولین شبهه‌اى كه در مقام دوم بيان شده و ادله گروه دوم مى‌باشد و مؤلف به آن پاسخ داده، تحت عنوان «صحب» است. خلاصه اين دليل چنين است:


«معاويه جزء صحابى بوده است. صحابى كسانى بودند كه گرد پيامبر(ص) جمع بوده و به او ايمان داشتند. اكثر آنان داراى عدالت بودند و با ايمان از دنيا رفتند و بدين جهت، صحابه ناميده شدند. حال اگر اين افراد كارهايى مانند شرب خمر، قتل نفس، زنا، سرقت، مال مردم‌خورى، گناه كبيره و... را مرتكب مى‌شدند، آيا شايسته اين نام بودند، پس لعن آنان جايز نيست».<ref>متن، ص209</ref>
«معاويه جزء صحابى بوده است. صحابى كسانى بودند كه گرد پيامبر(ص) جمع بوده و به او ايمان داشتند. اكثر آنان داراى عدالت بودند و با ايمان از دنيا رفتند و بدين جهت، صحابه ناميده شدند. حال اگر اين افراد كارهایى مانند شرب خمر، قتل نفس، زنا، سرقت، مال مردم‌خورى، گناه كبيره و... را مرتكب مى‌شدند، آيا شايسته اين نام بودند، پس لعن آنان جايز نيست».<ref>متن، ص209</ref>


شبهه دوم در مورد صلح امام حسن(ع) با معاويه است كه توافق و صلح يك امام واجب الاطاعه را با معاويه دليل بر اين مى‌دانند كه لعن او جايز نيست.<ref>متن، ص244</ref>
شبهه دوم در مورد صلح امام حسن(ع) با معاويه است كه توافق و صلح يك امام واجب الاطاعه را با معاويه دليل بر اين مى‌دانند كه لعن او جايز نيست.<ref>متن، ص244</ref>
خط ۸۳: خط ۸۳:
شبهه سوم، برخى از احاديث مى‌باشد كه در مورد فضل معاويه ذكر شده است. مؤلف، بر اين عقيده است كه هيچ يك از اين احاديث، دارى اصل و اساس نيست.<ref>متن، ص256</ref>
شبهه سوم، برخى از احاديث مى‌باشد كه در مورد فضل معاويه ذكر شده است. مؤلف، بر اين عقيده است كه هيچ يك از اين احاديث، دارى اصل و اساس نيست.<ref>متن، ص256</ref>


شبهه چهارم، در مورد توليت عمر بن خطالب به معاويه بوده و شبه آخر، قول اشعرى در مورد اجتهاد و عدالت معاويه است.
شبهه چهارم، در مورد تولیت عمر بن خطالب به معاويه بوده و شبه آخر، قول اشعرى در مورد اجتهاد و عدالت معاويه است.


خاتمه مقام دوم، دو مرثيه از سيد ابن شهاب در رثاى [[امام على(ع)]] و اباعبدالله الحسين(ع) است.<ref>متن، ص317</ref>
خاتمه مقام دوم، دو مرثيه از سيد‌ ‎ابن شهاب در رثاى [[امام على(ع)]] و اباعبدالله الحسين(ع) است.<ref>متن، ص317</ref>


مؤلف در خاتمه كتاب، نوشته‌اى از معتضد بالله عباسى نقل كرده كه وى امت را امر به لعن معاويه نموده است.<ref>متن، ص337</ref>و سپس دو تقريض از سيد ابن شهاب و شيخ صالح يافعى پيرامون كتاب نقل شده است.<ref>متن، ص347</ref>
مؤلف در خاتمه كتاب، نوشته‌اى از معتضد بالله عباسى نقل كرده كه وى امت را امر به لعن معاويه نموده است.<ref>متن، ص337</ref>و سپس دو تقريض از سيد‌ ‎ابن شهاب و شيخ صالح يافعى پيرامون كتاب نقل شده است.<ref>متن، ص347</ref>


== وضعيت كتاب==
== وضعيت كتاب==
فهرست مطالب و موضوعات در پايان كتاب نقل شده است. محقق كتاب، جناب «غالب شابندر»، توضيحات و منابع را در پاورقى ذكر كرده است.
فهرست مطالب و موضوعات در پايان كتاب نقل شده است. محقق كتاب، جناب «غالب شابندر»، توضيحات و منابع را در پاورقى ذكر كرده است.


==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references />
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==


مقدمه و متن كتاب.
مقدمه و متن كتاب.


==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}




خط ۱۰۶: خط ۱۰۷:
[[رده: تاریخ آسیا]]
[[رده: تاریخ آسیا]]
[[رده: تاریخ کشورهای عربی]]
[[رده: تاریخ کشورهای عربی]]
[[رده:امام علی(ع)]]