پرش به محتوا

جهانگیر گورکانی، نورالدین محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک '
جز (جایگزینی متن - '</div> '''' به '</div> '''')
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ')
خط ۳۳: خط ۳۳:
</div>
</div>


'''نورالدين محمد جهانگير''' چهارمين پادشاه از بابريان هند و بزرگ‌ترين پسر اكبرشاه در 17 ربيع‌الاول 977 در فتحپور در نزديكى آگره به دنيا آمد. مادرش، مريم الزمانى، هندو و از خاندان راجپوت بود. وى پس از ازدواج، سليمه سلطان‌بيگم ناميده شد. پيش از به دنيا آمدن جهانگير، هيچ يك از فرزندان اكبر شاه زنده نمى‌ماندند و شاه براى زنده ماندن جهانگير به دعا و همت شيخ سليم چشتى متوسل شده بود؛ ازاين‌رو، پس از به‌دنيا آمدن شاهزاده در منزل شيخ، او را سليم نام نهاد و به حرمت نام شيخ، شاهزاده را شيخو بابا ناميد.
'''نورالدين محمد جهانگير''' چهارمين پادشاه از بابريان هند و بزرگ‌ترين پسر اكبرشاه در 17 ربيع‌الاول 977 در فتحپور در نزدیک ى آگره به دنيا آمد. مادرش، مريم الزمانى، هندو و از خاندان راجپوت بود. وى پس از ازدواج، سليمه سلطان‌بيگم ناميده شد. پيش از به دنيا آمدن جهانگير، هيچ يك از فرزندان اكبر شاه زنده نمى‌ماندند و شاه براى زنده ماندن جهانگير به دعا و همت شيخ سليم چشتى متوسل شده بود؛ ازاين‌رو، پس از به‌دنيا آمدن شاهزاده در منزل شيخ، او را سليم نام نهاد و به حرمت نام شيخ، شاهزاده را شيخو بابا ناميد.


سليم از چهار سالگى به مكتب رفت و در هشت سالگى منصب ده‌هزارى گرفت. در 990ق، بَيرام‌خان تربيت او را عهده‌دار شد. سليم نزد معلمان يسوعى (ژزوئيت) نيز درسهايى آموخت.
سليم از چهار سالگى به مكتب رفت و در هشت سالگى منصب ده‌هزارى گرفت. در 990ق، بَيرام‌خان تربيت او را عهده‌دار شد. سليم نزد معلمان يسوعى (ژزوئيت) نيز درسهايى آموخت.
خط ۴۳: خط ۴۳:
در 1012، سليم با شورش پسرش، خسرو، روبه‌رو شد. خسرو به اكبر پناه برد و اكبر كه از رفتار ناعادلانه سليم با مردم اللّه‌آباد و زياده‌روى او در مصرف افيون و شراب ناخرسند بود، دستور داد او را زندانى كنند و براى مدتى وى را از استعمال افيون منع كرد. سليم ده روز طاقت آورد و سرانجام با وساطت برخى زنان دربار رهايى يافت.
در 1012، سليم با شورش پسرش، خسرو، روبه‌رو شد. خسرو به اكبر پناه برد و اكبر كه از رفتار ناعادلانه سليم با مردم اللّه‌آباد و زياده‌روى او در مصرف افيون و شراب ناخرسند بود، دستور داد او را زندانى كنند و براى مدتى وى را از استعمال افيون منع كرد. سليم ده روز طاقت آورد و سرانجام با وساطت برخى زنان دربار رهايى يافت.


با شدت گرفتن بيمارى اكبر، نزاع بر سر جانشينى او بالا گرفت. خان‌اعظم (پدرزن خسرو) و راجامان سينگ (پدر زن سليم و پدربزرگ خسرو)، از خسرو حمايت كردند ولى سرداران اكبرشاه، سليم را شايسته اين مقام مى‌دانستند. با درگذشت اكبر در 1014، سليم جانشين او شد و با عنوان ابوالمظفر، نورالدين جهانگير، پادشاه غازى، ملقب به جنت مكانى، در آگره بر تخت نشست. وى ابتدا به نزديكانش و كسانى كه او را همراهى كرده بودند مناصبى داد، سپس احكام دوازده‌گانه‌اى صادر كرد كه يكى از آنها منع شراب‌خوارى بود. بعدها اين احكام ناديده گرفته شد. در آغاز حكومت جهانگير، خسرو كه خود را جانشين اكبر مى‌دانست و از حمايت برخى از درباريان با نفوذ نيز برخوردار بود بر او شوريد. در 1015ق، خسرو به پنجاب و از آنجا به لاهور رفت، اما عاقبت او را دستگير كردند و به جهانگير سپردند. به دستور جهانگير، اَرْجَن، رهبر گروهى از سيك‌ها، كه خسرو را يارى داده بود، دستگير و كشته شد. اين عمل اختلاف ميان مسلمانان هند و سيك‌ها را تشديد كرد و در سده‌هاى بعد نيز بر مناسبات مسلمانان و سيك‌ها آثار منفى گذاشت. در همين هنگام، جهانگير درگير مسئله قندهار شد. در اوايل 1016ق، هنگام بازگشت جهانگير از كابل به آگره، طرفداران خسرو به وى حمله كردند، اما او كه از قبل از اين توطئه آگاه شده بود، جان به در برد و چون خسرو را مقصر مى‌دانست تا حدى او را از بينايى محروم كرد. ظاهراً برخى از درباريان نزديك جهانگير، از جمله ميرزا بديع‌الزمان ملقب به آصف‌خان (متوفى 1021ق)، در اين توطئه دست داشتند. جهانگير در سال چهارم و پنجم سلطنتش با حاكمان دكن و اديپور درگير شد. ميرزا عبدالرحيم خان خانان، سپهسالار جهانگير (964-1036ق)، براى سركوب ملك عنبر (فرمانرواى دكن) اعزام شد ولى شكست خورد و احمدنگر به دست ملك عنبر افتاد. مهابت‌خان نيز براى سركوب رانا امرسينگ به اودى‌پور رفت ولى او هم توفيقى نيافت.
با شدت گرفتن بيمارى اكبر، نزاع بر سر جانشينى او بالا گرفت. خان‌اعظم (پدرزن خسرو) و راجامان سينگ (پدر زن سليم و پدربزرگ خسرو)، از خسرو حمايت كردند ولى سرداران اكبرشاه، سليم را شايسته اين مقام مى‌دانستند. با درگذشت اكبر در 1014، سليم جانشين او شد و با عنوان ابوالمظفر، نورالدين جهانگير، پادشاه غازى، ملقب به جنت مكانى، در آگره بر تخت نشست. وى ابتدا به نزدیک انش و كسانى كه او را همراهى كرده بودند مناصبى داد، سپس احكام دوازده‌گانه‌اى صادر كرد كه يكى از آنها منع شراب‌خوارى بود. بعدها اين احكام ناديده گرفته شد. در آغاز حكومت جهانگير، خسرو كه خود را جانشين اكبر مى‌دانست و از حمايت برخى از درباريان با نفوذ نيز برخوردار بود بر او شوريد. در 1015ق، خسرو به پنجاب و از آنجا به لاهور رفت، اما عاقبت او را دستگير كردند و به جهانگير سپردند. به دستور جهانگير، اَرْجَن، رهبر گروهى از سيك‌ها، كه خسرو را يارى داده بود، دستگير و كشته شد. اين عمل اختلاف ميان مسلمانان هند و سيك‌ها را تشديد كرد و در سده‌هاى بعد نيز بر مناسبات مسلمانان و سيك‌ها آثار منفى گذاشت. در همين هنگام، جهانگير درگير مسئله قندهار شد. در اوايل 1016ق، هنگام بازگشت جهانگير از كابل به آگره، طرفداران خسرو به وى حمله كردند، اما او كه از قبل از اين توطئه آگاه شده بود، جان به در برد و چون خسرو را مقصر مى‌دانست تا حدى او را از بينايى محروم كرد. ظاهراً برخى از درباريان نزدیک  جهانگير، از جمله ميرزا بديع‌الزمان ملقب به آصف‌خان (متوفى 1021ق)، در اين توطئه دست داشتند. جهانگير در سال چهارم و پنجم سلطنتش با حاكمان دكن و اديپور درگير شد. ميرزا عبدالرحيم خان خانان، سپهسالار جهانگير (964-1036ق)، براى سركوب ملك عنبر (فرمانرواى دكن) اعزام شد ولى شكست خورد و احمدنگر به دست ملك عنبر افتاد. مهابت‌خان نيز براى سركوب رانا امرسينگ به اودى‌پور رفت ولى او هم توفيقى نيافت.


در 1020ق، جهانگير تحت تأثير بدگويى‌هاى علماى سنّى دربار، فرمان قتل [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نوراللّه شوشترى]]، عالم شيعى، را داد. اين برخورد جهانگير شگفت‌انگيز مى‌نمود، زيرا وى به داشتن تسامح مذهبى شهرت داشت. به گفته بزمى انصارى معلوم مى‌شود كه در زمان جهانگير، برخلاف دوران اكبر، علماى سنّى نفوذ دوباره‌اى يافته بودند.
در 1020ق، جهانگير تحت تأثير بدگويى‌هاى علماى سنّى دربار، فرمان قتل [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نوراللّه شوشترى]]، عالم شيعى، را داد. اين برخورد جهانگير شگفت‌انگيز مى‌نمود، زيرا وى به داشتن تسامح مذهبى شهرت داشت. به گفته بزمى انصارى معلوم مى‌شود كه در زمان جهانگير، برخلاف دوران اكبر، علماى سنّى نفوذ دوباره‌اى يافته بودند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش