۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
در فصل هفتم، دوران [[امام سجاد(ع)]] بررسى گرديده است. به نظر نويسندگان، عصر اختناق، بامعناترين نام براى دورانى است كه [[امام سجاد(ع)]] در آن مىزيست. يزيد براى حفظ قدرت حاضر بود حتى فرزند پيامبر(ص) را بكشد و از هيچ جنايتى فروگذار نكند و نوميدى از پيروزى حركت مسلحانه، نتيجه رعب و وحشت شديدى بود كه امويان ايجاد كرده بودند.<ref>همان، ص215</ref> | در فصل هفتم، دوران [[امام سجاد(ع)]] بررسى گرديده است. به نظر نويسندگان، عصر اختناق، بامعناترين نام براى دورانى است كه [[امام سجاد(ع)]] در آن مىزيست. يزيد براى حفظ قدرت حاضر بود حتى فرزند پيامبر(ص) را بكشد و از هيچ جنايتى فروگذار نكند و نوميدى از پيروزى حركت مسلحانه، نتيجه رعب و وحشت شديدى بود كه امويان ايجاد كرده بودند.<ref>همان، ص215</ref> | ||
دوره زندگى امام باقر(ع)، در فصل هشتم بررسى شده است. آن حضرت در زمانى به امامت رسيد كه | دوره زندگى امام باقر(ع)، در فصل هشتم بررسى شده است. آن حضرت در زمانى به امامت رسيد كه نزدیک به يك قرن از ظهور اسلام مىگذشت و حدود هفتاد- هشتاد سال از سلطه معاويه و حكومت امويان سپرى مىشد. شيوه حاكمان اموى در دورههاى مختلف دولت خود، بر سلطهجويى بيشتر در كشورگشايى و تصدىگرى مناصب اجتماعى- سياسى در قبضه امويان، ترويج فرهنگ جبريه، مبارزه با روح عدالتگستر اسلام و ايجاد تفرقه و انحراف در امت اسلامى، ترويج سنتهاى جاهلى، تخريب پايههاى اعتقادى مسلمانان، تهديد، تحريم و قتل شيعيان و علويان و... بود و امام باقر(ع) با مشاهده اين انحرافها و كجىها، تمام همّت خويش را در تعليم و تربيت و ترويج و گسترش فرهنگ اصيل و ناب اسلامى به كار بست.<ref>همان، ص236</ref> | ||
در ساير فصول اين جلد نيز به همين روش، تاريخ تشيع در دوران ديگر معصومين(ع) مورد مطالعه و بررسى قرار گرفته است. | در ساير فصول اين جلد نيز به همين روش، تاريخ تشيع در دوران ديگر معصومين(ع) مورد مطالعه و بررسى قرار گرفته است. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
فصل اول: علويان طبرستان؛ نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره نموده كه مهاجرت علويان به طبرستان، سبب گرايش مردم آن منطقه به دين اسلام شد. وى معتقد است وقتى مردم منطقه، زهد و پارسايى سادات علوى را ديدند، با حمايت آنان عليه حاكمان ستمگر وقت، قيام كردند. علويان با همكارى مردم و حاكمان محلى توانستند در آن منطقه، حكومتى علوى تأسيس كنند. به نظر وى، آنان در پى آن بودند تا احكام و شريعت اسلامى را در منطقه، اقامه كنند.<ref>همان، ج2، ص25</ref> | فصل اول: علويان طبرستان؛ نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره نموده كه مهاجرت علويان به طبرستان، سبب گرايش مردم آن منطقه به دين اسلام شد. وى معتقد است وقتى مردم منطقه، زهد و پارسايى سادات علوى را ديدند، با حمايت آنان عليه حاكمان ستمگر وقت، قيام كردند. علويان با همكارى مردم و حاكمان محلى توانستند در آن منطقه، حكومتى علوى تأسيس كنند. به نظر وى، آنان در پى آن بودند تا احكام و شريعت اسلامى را در منطقه، اقامه كنند.<ref>همان، ج2، ص25</ref> | ||
فصل دوم: آل بويه؛ از جمله نخستين دولتهاى قدرتمند شيعه است كه از سال 328 تا 446ق، به مدت | فصل دوم: آل بويه؛ از جمله نخستين دولتهاى قدرتمند شيعه است كه از سال 328 تا 446ق، به مدت نزدیک به يك قرنونيم، توانست در حوزه جغرافيايى ايران و عراق، برخلافت عباسى تسلط كامل داشته باشد. مؤسسان اين دولت، سه برادر بويهى، يعنى على عمادالدوله، حسن ركنالدوله و احمد معزالدوله بودند كه از خطه شمال ايران برخاسته بودند. آنان ابتدا از فرماندهان ماكان بن كاكى بودند كه با مرداويج بن زيار مىجنگيدند؛ ولى پس از شكست خودرن ماكان، به مرداويج پيوستند.<ref>همان، ص80</ref> | ||
فصل سوم: اسماعيليان؛ مذهب اسماعيليه نزارى به رهبرى حسن صباح، يكى از قدرتمندترين فرقههاى سياسى- مذهبى در ايران بود كه توانست به مدت دو قرن، در مقابل خلافت عباسى و سلجوقيان، قد علم كرده، توسعه يابد. به اعتقاد نويسنده، گرايش بخش قابل توجهى از مناطق مختلف ايران و حتى برخى از بزرگان و سياستمداران سلجوقى به اين مذهب، نشان از زمينههاى افول خلافت عباسى در ايران، در عرصههاى مذهبى و سياسى داشت. هرچند آنان آنگونه كه بايسته و شايسته است، نتوانستند عقايد مذهبى خود را همانند ديگر مذاهب تبيين كنند و از اين جهت، راه را بر تهمت و افتراى دشمنان بر روى خود بازگذاشتند، اما حضور فعال پيروان مذهب نزارى در ايران به مدت دو قرن، نشان مىدهند كه خلافت عباسى نمىتوانست پاسخگوى خوب و متناسب با فرهنگ بومى ايرانيان براى حل مشكلات مذهبى و سياسى و اجتماعى آنان باشد.<ref>همان، ص104-105</ref> | فصل سوم: اسماعيليان؛ مذهب اسماعيليه نزارى به رهبرى حسن صباح، يكى از قدرتمندترين فرقههاى سياسى- مذهبى در ايران بود كه توانست به مدت دو قرن، در مقابل خلافت عباسى و سلجوقيان، قد علم كرده، توسعه يابد. به اعتقاد نويسنده، گرايش بخش قابل توجهى از مناطق مختلف ايران و حتى برخى از بزرگان و سياستمداران سلجوقى به اين مذهب، نشان از زمينههاى افول خلافت عباسى در ايران، در عرصههاى مذهبى و سياسى داشت. هرچند آنان آنگونه كه بايسته و شايسته است، نتوانستند عقايد مذهبى خود را همانند ديگر مذاهب تبيين كنند و از اين جهت، راه را بر تهمت و افتراى دشمنان بر روى خود بازگذاشتند، اما حضور فعال پيروان مذهب نزارى در ايران به مدت دو قرن، نشان مىدهند كه خلافت عباسى نمىتوانست پاسخگوى خوب و متناسب با فرهنگ بومى ايرانيان براى حل مشكلات مذهبى و سياسى و اجتماعى آنان باشد.<ref>همان، ص104-105</ref> |
ویرایش