۰
ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR10838J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
«'''اسرارنامه'''»، از مثنوىهاى دلپذير و كمابيش كوتاه عارف صاحبدل، '''[[شيخ فريد الدين عطار نيشابورى]]''' است كه همچون ديگر مثنوىهاى او، به تقبيح و تحقير علايق دنيوى و تحسين امور معنوى و ترغيب آدمى به كوششهاى جانفرسا در پيمودن راه وصول يا«فناء فى الله» مىپردازد. | |||
آنان كه آثار او را بررسيده و در باره آنها سخن گفتهاند، «منطق الطير» و«اسرارنامه» را از ديد اهميت در جايگاه نخست نشاندهاند. «اسرارنامه»، از كتابهايى است كه شاعران پس از عطار نيز از آن بسيار سود بردند و از درونمايه و تمثيلات و مطالب آن، در كارهاى خود بهره گرفتند؛ چنانكه مولانا جلال الدين بلخى در«مثنوى معنوى» خود چنين كرد. | آنان كه آثار او را بررسيده و در باره آنها سخن گفتهاند، «منطق الطير» و«اسرارنامه» را از ديد اهميت در جايگاه نخست نشاندهاند. «اسرارنامه»، از كتابهايى است كه شاعران پس از عطار نيز از آن بسيار سود بردند و از درونمايه و تمثيلات و مطالب آن، در كارهاى خود بهره گرفتند؛ چنانكه مولانا جلال الدين بلخى در«مثنوى معنوى» خود چنين كرد. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
«اسرارنامه»، بهرغم اينكه نامه اسرار صوفيان به شمار مىرود، مبين طريقه پرداختن به زندگانى معيشتى است، اما انگيزه شاعر در سرايش اين اثر، پرداختن به سياست مدن و تدبير منزل يا تصوير يك مدينه فاضله نيست، بلكه در حكايات عرفانى منظومه خود، چيزهايى را براى تطبيق زندگى مريد نوپا با معيشت مسلمان پاكدل غيرصوفى مىگنجاند. چيرگى بر نفس نيز كه ويژگى عارف مسلمان و مسلمان غير عارف است، در اين كتاب بيشتر ديده مىشود؛ چنانكه كسى در خواب حلاج را با سر بريده و جامى در كف مىبيند و از او در مورد سر بريده و جام مىپرسد و او توضيح مىدهد كه سلطان ازل به شرطى جام در دست كسى مىگذارد كه او در راه عشقش سرداده باشد: | «اسرارنامه»، بهرغم اينكه نامه اسرار صوفيان به شمار مىرود، مبين طريقه پرداختن به زندگانى معيشتى است، اما انگيزه شاعر در سرايش اين اثر، پرداختن به سياست مدن و تدبير منزل يا تصوير يك مدينه فاضله نيست، بلكه در حكايات عرفانى منظومه خود، چيزهايى را براى تطبيق زندگى مريد نوپا با معيشت مسلمان پاكدل غيرصوفى مىگنجاند. چيرگى بر نفس نيز كه ويژگى عارف مسلمان و مسلمان غير عارف است، در اين كتاب بيشتر ديده مىشود؛ چنانكه كسى در خواب حلاج را با سر بريده و جامى در كف مىبيند و از او در مورد سر بريده و جام مىپرسد و او توضيح مىدهد كه سلطان ازل به شرطى جام در دست كسى مىگذارد كه او در راه عشقش سرداده باشد: | ||
{| | |||
| | {{شعر}} | ||
{{ب|''چنان در اسم او كن جسم پنهان''|2=''كه مىگردد الف در بسم پنهان''}} | |||
{{ب|''چو جسمت رفت، جان را كن مصفا''|2=''برآى از جان و گم شو در مسما''}} | |||
{{پايان شعر}} | |||
در بخش توحيد آغاز كتاب، بحثى در باره الهيات عرفانى مطرح مىشود كه بهرغم مشترك بودن آن با انديشه هر مسلمانى در كليات مسائل مربوط به توحيد، در جزئيات و شيوه تمثيلها و بيان دقايق آن اصل سترگ، با آن متفاوت است. شايد اين تفاوت نگاه، از مرحله تازهاى برآمده باشد كه تجربههاى عرفانى در عصر عطار به آنها رسيده بود. | در بخش توحيد آغاز كتاب، بحثى در باره الهيات عرفانى مطرح مىشود كه بهرغم مشترك بودن آن با انديشه هر مسلمانى در كليات مسائل مربوط به توحيد، در جزئيات و شيوه تمثيلها و بيان دقايق آن اصل سترگ، با آن متفاوت است. شايد اين تفاوت نگاه، از مرحله تازهاى برآمده باشد كه تجربههاى عرفانى در عصر عطار به آنها رسيده بود. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۰۸: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
ویرایش