۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به '') |
جز (ویرایش Hbaghizadeh@noornet.net (بحث) به آخرین تغییری که A-esmaili@noornet.net انجام داده بود وا...) |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type='authorDeathDate'|665 | |data-type='authorDeathDate'|665 هـ.ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE1120AUTHORCODE | |data-type='authorCode'|AUTHORCODE1120AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div>'''ابوشامه، ابوالقاسم شهابالدينعبدالرحمن بن اسماعيل بن ابراهيم مقدسى'''، فقيه، محدث، اديب و مورخ دمشقى شافعى مذهبى است كه به سبب خال بزرگى كه بر بالاى ابروى چب داشت، به ابوشامه معروف شد. نام او را محمد بن عبدالرحمن نيز آوردهاند. | </div> | ||
'''ابوشامه، ابوالقاسم شهابالدينعبدالرحمن بن اسماعيل بن ابراهيم مقدسى'''، فقيه، محدث، اديب و مورخ دمشقى شافعى مذهبى است كه به سبب خال بزرگى كه بر بالاى ابروى چب داشت، به ابوشامه معروف شد. نام او را محمد بن عبدالرحمن نيز آوردهاند. | |||
نياى بزرگش، محمد بن احمد بن على طوسى بود و ابوشامه خود حدس مىزند كه وى صوفى و امام مسجد صخره بيتالمقدس بوده كه در شعبان 492ق به دست صليبيان كشته شد و سپس فرزندانش از بيتالمقدس به دمشق رفتند. | نياى بزرگش، محمد بن احمد بن على طوسى بود و ابوشامه خود حدس مىزند كه وى صوفى و امام مسجد صخره بيتالمقدس بوده كه در شعبان 492ق به دست صليبيان كشته شد و سپس فرزندانش از بيتالمقدس به دمشق رفتند. | ||
خط ۳۷: | خط ۴۰: | ||
چون به دمشق بازگشت، ظاهراً تا پايان عمر ديگر به سفر نپرداخت و روزگار خود را به مطالعه، تدريس، نقل حديث، تأليف و پاسخگويى به مسائل شرعى گذرانيد. در ترجمهاى كه ابوشامه از احوال خود نوشته، با شيفتگى بسيار به بيان خوابهايى كه مردمان درباره او مىديدند و دالّ بر مقام والاى علمى او بوده، پرداخته است. از جمله مشاغل او، استادى دارالحديث اشرفيه، رياست قاريان تربت اشرفيه و در اواخر عمر، مديريت دارالحديث اشرفيه بود. اقدام او براى تصدى رياست داراقرائه بزرگ امّ الصالح، به علت شرط واقف آن، به نتيجه نرسيد. | چون به دمشق بازگشت، ظاهراً تا پايان عمر ديگر به سفر نپرداخت و روزگار خود را به مطالعه، تدريس، نقل حديث، تأليف و پاسخگويى به مسائل شرعى گذرانيد. در ترجمهاى كه ابوشامه از احوال خود نوشته، با شيفتگى بسيار به بيان خوابهايى كه مردمان درباره او مىديدند و دالّ بر مقام والاى علمى او بوده، پرداخته است. از جمله مشاغل او، استادى دارالحديث اشرفيه، رياست قاريان تربت اشرفيه و در اواخر عمر، مديريت دارالحديث اشرفيه بود. اقدام او براى تصدى رياست داراقرائه بزرگ امّ الصالح، به علت شرط واقف آن، به نتيجه نرسيد. | ||
پايگاه دانش او در فقه به اندازهاى بود كه بعضى از معاصرانش از پيروى او از مذهب امام شافعى ابراز شگفتى مىكردند. او به ويژه به فن خلاف (احكام مورد اختلاف فقها) علاقه داشت و نظرى را كه نزديك به حقيقت مىيافت، در صورت استوارى دليلهاى آن، مىپذبرفت؛ هر چند آن نظر با مذهب شافعى موافق نبود. با آنكه دوستدار منصب نبود و از درگاه اهل دنيا دورى مىجست و متواضع بىتكلف مىزيست، غلبه خوى بدگويى از ديگران و اهانت به علما و بزرگان از طرفى و جسارت در بيان حق و مبارزه با بدعتها و درگيرىهاى مذهبى حنبليان با شافعيان و اتهام در عقيده از طرف ديگر، او را گرفتار كرد. دو تن از شاگردانش يا به روايتى از مخالفان او، به بهانهاى وارد خانهاش شدند و او را زخم زدند. در پى اين صدمه يا بر اثر سوءقصدى ديگر، درگذشت و در دارالفراديس دمشق به | پايگاه دانش او در فقه به اندازهاى بود كه بعضى از معاصرانش از پيروى او از مذهب امام شافعى ابراز شگفتى مىكردند. او به ويژه به فن خلاف (احكام مورد اختلاف فقها) علاقه داشت و نظرى را كه نزديك به حقيقت مىيافت، در صورت استوارى دليلهاى آن، مىپذبرفت؛ هر چند آن نظر با مذهب شافعى موافق نبود. با آنكه دوستدار منصب نبود و از درگاه اهل دنيا دورى مىجست و متواضع بىتكلف مىزيست، غلبه خوى بدگويى از ديگران و اهانت به علما و بزرگان از طرفى و جسارت در بيان حق و مبارزه با بدعتها و درگيرىهاى مذهبى حنبليان با شافعيان و اتهام در عقيده از طرف ديگر، او را گرفتار كرد. دو تن از شاگردانش يا به روايتى از مخالفان او، به بهانهاى وارد خانهاش شدند و او را زخم زدند. در پى اين صدمه يا بر اثر سوءقصدى ديگر، درگذشت و در دارالفراديس دمشق به خاك سپرده شد. | ||
برخى از شاگردان او بدين قرارند: شهابالدينحسين الكفرى، شهابالديناحمد لبّان و زينالدين ابوبكر يوسف مزّى كه از او علم قرائت آموختند؛ شيخ شرفالدين فزارى خطيب كه شرح شاطبيه را نزد او خواند؛ | برخى از شاگردان او بدين قرارند: شهابالدينحسين الكفرى، شهابالديناحمد لبّان و زينالدين ابوبكر يوسف مزّى كه از او علم قرائت آموختند؛ شيخ شرفالدين فزارى خطيب كه شرح شاطبيه را نزد او خواند؛ برهان الدين اسكندرانى، على بن مهيار و پسر ابوشامه ابولهدى احمد. نيز گروهى از بزرگان و فضلا از جمله محيىالدين يحيى بن على تميمى براى شنيدن تاريخ و الروضتين و تأليفات ديگر وى در جامع و تربت اشرفيه نزد او حضور مىيافتند. كسانى چون مجد الدين محمد اربلى، شهابالدينابوالعباس احمد بن اشبيلى، زينالدين على بن احمد قرطبى، محمد بن ابىبكر شاغورى، محمد بن عبدالرحمن كنجى و عدهاى ديگر، الروضتين را در سالهاى آخر عمر ابوشامه، از او شنيدهاند. | ||
بيشتر نويسندگان معاصر ابوشامه و نزديكان به آن عصر، او را دانشمندى بزرگ، موثق در نقل و بىنظير در ديانت و امانت وصف كردهاند. او خط را نيز به زيبايى و استوارى مىنوشت. يونينى بر آن است كه او به علت خودپسندى و حقير شمردن دانشمندان و بزرگان، از چشم مردم افتاد و در غالب كارهايش ناموفق بود. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] به سبب خصومتى كه با ابوشامه داشت، در وفيات شرح احوال او را ذكر نكرده است. | بيشتر نويسندگان معاصر ابوشامه و نزديكان به آن عصر، او را دانشمندى بزرگ، موثق در نقل و بىنظير در ديانت و امانت وصف كردهاند. او خط را نيز به زيبايى و استوارى مىنوشت. يونينى بر آن است كه او به علت خودپسندى و حقير شمردن دانشمندان و بزرگان، از چشم مردم افتاد و در غالب كارهايش ناموفق بود. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] به سبب خصومتى كه با ابوشامه داشت، در وفيات شرح احوال او را ذكر نكرده است. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۳: | ||
وى در 19 رمضان 665ق درگذشت. | وى در 19 رمضان 665ق درگذشت. | ||
== منابع مقاله ==برگرفته از دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج5، ص586، نوشته: يوسف رحيم لو.== وابستهها == | == منابع مقاله == | ||
برگرفته از دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج5، ص586، نوشته: يوسف رحيم لو. | |||
== وابستهها == | |||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
ویرایش