پرش به محتوا

سفرنامه لرستان و خوزستان (بارون کلمنت): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ مهٔ ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک'
جز (جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک')
خط ۶۹: خط ۶۹:
او اينچنين ادامه مى‌دهد:
او اينچنين ادامه مى‌دهد:


"... خاك بهبهان بسيار حاصلخيز است و با چند رود معظم؛ مانند شمس عرب، خير آباد و كردستان و رودهاى كوچكترى كه سرچشمه در كوه‌هاى اردكان دارند، مشروب مى‌شود و اگر جمعيت بيشترى و از آن مهم‌تر امنيت و ثبات حكومتى بهترى وجود مى‌داشت، مى‌توانست منطقه كشاورزى پر بارى باشد.
"... خاک بهبهان بسيار حاصلخيز است و با چند رود معظم؛ مانند شمس عرب، خير آباد و كردستان و رودهاى كوچكترى كه سرچشمه در كوه‌هاى اردكان دارند، مشروب مى‌شود و اگر جمعيت بيشترى و از آن مهم‌تر امنيت و ثبات حكومتى بهترى وجود مى‌داشت، مى‌توانست منطقه كشاورزى پر بارى باشد.


كشاورزان در دشت وسيع اطراف شهر بهبهان غله كشت مى‌كنند كه بيست و پنج برابر محصول مى‌دهد؛ اما حاصل عمده اراضى نزديك به خليج فارس پنبه و برنج است. در ميان درختان ميوه از همه بيشتر خرما ديده مى‌شود، ليكن ليمو، پرتقال و انار هم به خوبى ثمر مى‌دهد. براى نشان دادن ملايمت هوا همين بس كه بگويم در ماه ژانويه/ بهمن ماه مرغزارهاى حومه شهر اين جا و آن جا آراسته با نرگس، از دور همچون شمد سپيدى به محيط چند ميل، هوا را از عطر دلاويز خود آكنده ساخته بود. مادران با كودكان در بغل و سبدهاى پر از سور و سات در دست، تمام روز را در مرغزارها، آن جا كه نرگس مى‌رويد، سپرى مى‌كنند و تنها با نزديك شدن غروب با دسته‌هاى بزرگ گل به خانه باز مى‌گردند.
كشاورزان در دشت وسيع اطراف شهر بهبهان غله كشت مى‌كنند كه بيست و پنج برابر محصول مى‌دهد؛ اما حاصل عمده اراضى نزديك به خليج فارس پنبه و برنج است. در ميان درختان ميوه از همه بيشتر خرما ديده مى‌شود، ليكن ليمو، پرتقال و انار هم به خوبى ثمر مى‌دهد. براى نشان دادن ملايمت هوا همين بس كه بگويم در ماه ژانويه/ بهمن ماه مرغزارهاى حومه شهر اين جا و آن جا آراسته با نرگس، از دور همچون شمد سپيدى به محيط چند ميل، هوا را از عطر دلاويز خود آكنده ساخته بود. مادران با كودكان در بغل و سبدهاى پر از سور و سات در دست، تمام روز را در مرغزارها، آن جا كه نرگس مى‌رويد، سپرى مى‌كنند و تنها با نزديك شدن غروب با دسته‌هاى بزرگ گل به خانه باز مى‌گردند.
خط ۷۷: خط ۷۷:
نتوانستم يقين حاصل كنم چه كسى بناى بهبهان را گذاشته است. شايد منشا آن به ساسانيان باز مى‌گردد؛ اما بر حسب ظاهر فقط پس از ويرانى ارجان و قباد است كه نامى از آن به ميان آمده است... در دشت بهبهان و نيز دره‌هاى كوهستانى آن آثار شهرهاى فراوانى ديده مى‌شود كه گوياى آن است كه اين قسمت از ايران در ازمنه پيشين بسيار شكوفاتر از وضع كنونيش بوده است.
نتوانستم يقين حاصل كنم چه كسى بناى بهبهان را گذاشته است. شايد منشا آن به ساسانيان باز مى‌گردد؛ اما بر حسب ظاهر فقط پس از ويرانى ارجان و قباد است كه نامى از آن به ميان آمده است... در دشت بهبهان و نيز دره‌هاى كوهستانى آن آثار شهرهاى فراوانى ديده مى‌شود كه گوياى آن است كه اين قسمت از ايران در ازمنه پيشين بسيار شكوفاتر از وضع كنونيش بوده است.


در ميانه راه بهبهان و رود كردستان بقاياى باستانى وجود دارد كه در محدوده وسيعى متفرق شده است. آثار بناها نشان مى‌دهد كه از آجر پخته و ساروج سفيد و خاكريزهاى كم و بيش مرتفع و مصنوع دست بشر ساخته شده‌اند. تصور مى‌كنم در همين بقاياست كه سر جان مكدانلد كينز لوحه‌اى سنگى با خطوط سر پيكانى (ميخى) يافته است.
در ميانه راه بهبهان و رود كردستان بقاياى باستانى وجود دارد كه در محدوده وسيعى متفرق شده است. آثار بناها نشان مى‌دهد كه از آجر پخته و ساروج سفيد و خاکريزهاى كم و بيش مرتفع و مصنوع دست بشر ساخته شده‌اند. تصور مى‌كنم در همين بقاياست كه سر جان مكدانلد كينز لوحه‌اى سنگى با خطوط سر پيكانى (ميخى) يافته است.


بقاياى ِآثار ارجان مشتمل از بناهاى سنگى و آجرى، در بلندى‌هاى سواحل رودخانه كردستان و بيشتر در چپ آن پراكنده است. همچنين در شيب ساحل و تا اندازه‌اى در عرصه زمين باريكى كه بستر رودخانه ا از خاكريز جنوبى يا چپ آن جدا مى‌كند، آثار ديگرى ديده مى‌شود. به استثناى پل‌ها، از بناهاى بزرگ اثرى باقى نمانده است؛ گويا خانه‌ها فقط در يك طبقه و با سقف گنبدى شكل بنا مى‌شده است. دو پل به فاصله كمى از يكديگر، دو طرف شهر را به هم متصل مى‌كرده است. بناى آنها از سنگ و آجر است و از بقاياى آنها مى‌توان قضاوت كرد كه با مقياس معظمى ساخته شده‌اند. آثارى از پايه ستون‌ها كه طاق‌هاى پل بر آن تكيه داشته، هنوز در ساحل چپ و راست رودخانه باقى است و فشار تند جريان آب كه به صورت گرداب‌هاى كوچك جارى است، تقريبا بقيه پايه‌ها را با خود برده است.
بقاياى ِآثار ارجان مشتمل از بناهاى سنگى و آجرى، در بلندى‌هاى سواحل رودخانه كردستان و بيشتر در چپ آن پراكنده است. همچنين در شيب ساحل و تا اندازه‌اى در عرصه زمين باريكى كه بستر رودخانه ا از خاکريز جنوبى يا چپ آن جدا مى‌كند، آثار ديگرى ديده مى‌شود. به استثناى پل‌ها، از بناهاى بزرگ اثرى باقى نمانده است؛ گويا خانه‌ها فقط در يك طبقه و با سقف گنبدى شكل بنا مى‌شده است. دو پل به فاصله كمى از يكديگر، دو طرف شهر را به هم متصل مى‌كرده است. بناى آنها از سنگ و آجر است و از بقاياى آنها مى‌توان قضاوت كرد كه با مقياس معظمى ساخته شده‌اند. آثارى از پايه ستون‌ها كه طاق‌هاى پل بر آن تكيه داشته، هنوز در ساحل چپ و راست رودخانه باقى است و فشار تند جريان آب كه به صورت گرداب‌هاى كوچك جارى است، تقريبا بقيه پايه‌ها را با خود برده است.


پل‌ها در فاصله يك فرسنگى گذرگاه باريك كوهى ساخته شده‌اند كه رود كردستان از آن سرچشمه مى‌گيرد، آنها را پل بيگم و پل دختر مى‌نامند... بناى بزرگى مربوط به پل دوم به ارتفاع دو طبقه در ساحل چپ رودخانه ديده مى‌شود؛ اين ساختمان، پل را به سطح ساحل مرتفع مى‌رسانده تا به گذرگاه پل، بر فراز طبقه دوم، منتهى مى‌شود. در هر طبقه اين بنا دو حجره وسيع وجود داشته است.
پل‌ها در فاصله يك فرسنگى گذرگاه باريك كوهى ساخته شده‌اند كه رود كردستان از آن سرچشمه مى‌گيرد، آنها را پل بيگم و پل دختر مى‌نامند... بناى بزرگى مربوط به پل دوم به ارتفاع دو طبقه در ساحل چپ رودخانه ديده مى‌شود؛ اين ساختمان، پل را به سطح ساحل مرتفع مى‌رسانده تا به گذرگاه پل، بر فراز طبقه دوم، منتهى مى‌شود. در هر طبقه اين بنا دو حجره وسيع وجود داشته است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش