پرش به محتوا

اصول‌الدين و تحصيل‌الحق: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مى برد' به 'می‌برد'
جز (جایگزینی متن - ')ك' به ') ک')
جز (جایگزینی متن - 'مى برد' به 'می‌برد')
خط ۵۴: خط ۵۴:
باب اوّل:
باب اوّل:


باب اوّل مربوط به احكام علوم نظرى است كه خود شامل سه فصل مى‌باشد در فصل اوّل نخست نظريّه سمعيان بيان مى‌شود كه معتقدند طريق تحصيل علم منحصر است در حسّ و يا خبر آنها مخالف علوم نظرى هستند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] با بياباتى بطلان آنها را آشكار مى‌سازد فصل دوّم بيانگر آنست كه معرفت خداى تعالى از طريق قول رسول خدا(ص)حاصل نمى‌شود چون مستلزم دور خواهد بود برخلاف فرقۀ باطنيان كه معتقدند معرفت باريتعالى فقط از طريق فرمايش پيامبر اكرم(ص)حاصل مى‌شود جالب توجّه اينجاست كه فخر به شدّت با باطنيان مخالف است و در هركجا كه از آنها نامى برده مى‌شود به شدّت آنها را لعن و نفرين مى‌كند تا اينكه يك نفر از باطنيان با حيله وارد اصحاب درس [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مى‌شود و هفت ماه شاگردى وى مى‌كند تا اينكه روزى فرصتى بدست مى‌آورد و با كارد به وى حمله‌ور مى‌شود و بر سينۀ فخر مى‌نشيند تا وى را بكشد بالاخره از كشتن وى منصرف مى‌شود و فخر هم مبلغى پول به وى مى‌دهد و همچنين مستمرى براى وى تعيين مى‌كند فخر از آن جريان ديگر لعن و نفرين خود را جمع كرده مى‌گويد باطنيان دلايل محكمى هم دارند.فصل سوّم در بيان وجوب معرفت نظرى باريتعالى است چون گروهى از حشويان براين باورند كه در معرفت باريتعالى تقليد كفايت مى‌كند
باب اوّل مربوط به احكام علوم نظرى است كه خود شامل سه فصل مى‌باشد در فصل اوّل نخست نظريّه سمعيان بيان مى‌شود كه معتقدند طريق تحصيل علم منحصر است در حسّ و يا خبر آنها مخالف علوم نظرى هستند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] با بياباتى بطلان آنها را آشكار مى‌سازد فصل دوّم بيانگر آنست كه معرفت خداى تعالى از طريق قول رسول خدا(ص)حاصل نمى‌شود چون مستلزم دور خواهد بود برخلاف فرقۀ باطنيان كه معتقدند معرفت باريتعالى فقط از طريق فرمايش پيامبر اكرم(ص)حاصل مى‌شود جالب توجّه اينجاست كه فخر به شدّت با باطنيان مخالف است و در هركجا كه از آنها نامی‌برده مى‌شود به شدّت آنها را لعن و نفرين مى‌كند تا اينكه يك نفر از باطنيان با حيله وارد اصحاب درس [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مى‌شود و هفت ماه شاگردى وى مى‌كند تا اينكه روزى فرصتى بدست مى‌آورد و با كارد به وى حمله‌ور مى‌شود و بر سينۀ فخر مى‌نشيند تا وى را بكشد بالاخره از كشتن وى منصرف مى‌شود و فخر هم مبلغى پول به وى مى‌دهد و همچنين مستمرى براى وى تعيين مى‌كند فخر از آن جريان ديگر لعن و نفرين خود را جمع كرده مى‌گويد باطنيان دلايل محكمى هم دارند.فصل سوّم در بيان وجوب معرفت نظرى باريتعالى است چون گروهى از حشويان براين باورند كه در معرفت باريتعالى تقليد كفايت مى‌كند


باب دوّم:
باب دوّم:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش