۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(لینک درون متنی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==کسب علم و دانش== | ==کسب علم و دانش== | ||
وی نزد پدر و پدر بزرگش به تحصيل پرداخت. از اساتيد ديگر او مىتوان به ميرزا لطفالله شيرازى و آخوند مسيحاى فسايى اشاره كرد. | وی نزد پدر و پدر بزرگش به تحصيل پرداخت. از اساتيد ديگر او مىتوان به ميرزا لطفالله شيرازى و آخوند مسيحاى فسايى اشاره كرد.<ref>دانشنامه ادب فارسى، ج4، ص1088</ref> | ||
او چون محيط شيراز را مطابق خواستههاى خود نديد در سال 1111ق و در عصر پادشاهى اورنگ زيب به هند مهاجرت كرد. او هرچند به دربار اورنگ زيب راه يافت، اما هرگز جزء پزشکان دربار او نشد، در عوض به خدمت محمّد اعظم، پسر او در آمد و به مدت سى سال در دربار او مشغول به كار بود و از جانب او لقب معتمد الملك را دريافت نمود و حقوق كلانى به ميزان سه هزار روپيه در ماه از خزانه دولتى به او پرداخت مىشد. البته وى بيشتر با لقب علوى خان شناخته مىشود، لقبى كه از جانب پادشاه قبل از محمد اعظم به وى عطاء شده بود. | او چون محيط شيراز را مطابق خواستههاى خود نديد در سال 1111ق و در عصر پادشاهى اورنگ زيب به هند مهاجرت كرد. او هرچند به دربار اورنگ زيب راه يافت، اما هرگز جزء پزشکان دربار او نشد، در عوض به خدمت محمّد اعظم، پسر او در آمد و به مدت سى سال در دربار او مشغول به كار بود و از جانب او لقب معتمد الملك را دريافت نمود و حقوق كلانى به ميزان سه هزار روپيه در ماه از خزانه دولتى به او پرداخت مىشد. البته وى بيشتر با لقب علوى خان شناخته مىشود، لقبى كه از جانب پادشاه قبل از محمد اعظم به وى عطاء شده بود. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در همين ايام، دولت گوركانيان هند مورد حمله سپاهيان نادر قرار گرفت. نادر شاه افشار پس از منقرض شدن سلسله صفويه و بيرون راندن افغانها از ايران و نيز تسلط بر افغانستان كنونى، در سال 1151ق به سوى دهلى، پايتخت هند روانه شد. | در همين ايام، دولت گوركانيان هند مورد حمله سپاهيان نادر قرار گرفت. نادر شاه افشار پس از منقرض شدن سلسله صفويه و بيرون راندن افغانها از ايران و نيز تسلط بر افغانستان كنونى، در سال 1151ق به سوى دهلى، پايتخت هند روانه شد. | ||
پس از فتح دهلى، از آنجا كه نادرشاه مبتلا به بيمارى بود، علوى خان مأمور درمان او شد و چنان در اين كار موفقيت به دست آورد كه نادر او را همراه خود به ايران برد. نقل است كه در همين دوران، وى از جانب نادر شاه لقب معتمدالملوك را دريافت كرد. سرانجام پس از دو سال همراهى علوى خان با نادر، در سال 1154ق روانه سفر حج گرديد و پس از انجام سفر حج به سال 1156ق به هند بازگشت و در دهلى به درمان محمّدشاه كه بيمار بود پرداخت. | پس از فتح دهلى، از آنجا كه نادرشاه مبتلا به بيمارى بود، علوى خان مأمور درمان او شد و چنان در اين كار موفقيت به دست آورد كه نادر او را همراه خود به ايران برد. نقل است كه در همين دوران، وى از جانب نادر شاه لقب معتمدالملوك را دريافت كرد. سرانجام پس از دو سال همراهى علوى خان با نادر، در سال 1154ق روانه سفر حج گرديد و پس از انجام سفر حج به سال 1156ق به هند بازگشت و در دهلى به درمان محمّدشاه كه بيمار بود پرداخت.<ref>دانشنامه ادب فارسى، ج4، ص1088</ref> | ||
اين پزشک عاليقدر در اواخر عمر خود ملقب به بهاءالدوله شد. شباهت اين لقب با لقب نويسنده كتاب «خلاصة التجارب» موجب شد كه عدهاى اين دو را با هم اشتباه بگيرند، در حالى كه بهاء الدوله نويسنده كتاب «خلاصة التجارب»، دويست سال قبل از علوى خان مىزيسته و از اهالى طرشت بوده است. در بين شرقشناسان غربى، فوناهن دچار اين اشتباه شده است. | اين پزشک عاليقدر در اواخر عمر خود ملقب به بهاءالدوله شد. شباهت اين لقب با لقب نويسنده كتاب «خلاصة التجارب» موجب شد كه عدهاى اين دو را با هم اشتباه بگيرند، در حالى كه بهاء الدوله نويسنده كتاب «خلاصة التجارب»، دويست سال قبل از علوى خان مىزيسته و از اهالى طرشت بوده است. در بين شرقشناسان غربى، فوناهن دچار اين اشتباه شده است.<ref>طب در عصر صفويه، ص104</ref> | ||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
سرانجام اين حكيم فرزانه در اثر بيمارى استسقاء به سال 1160 يا 1162ق در هندوستان درگذشت و بنا به وصيت خودش در جوار مزار خواجه نظامالدين اولياء به خاك سپرده شد. | سرانجام اين حكيم فرزانه در اثر بيمارى استسقاء به سال 1160 يا 1162ق در هندوستان درگذشت و بنا به وصيت خودش در جوار مزار خواجه نظامالدين اولياء به خاك سپرده شد. <ref>خلاصة الحكمة، ج1، ص39</ref> | ||
==پانویس == | |||
<references /> | |||
== وابستهها == | == وابستهها == | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۲: | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:25 اسفند الی 24 فروردین]] |
ویرایش