۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جمال الدّين' به 'جمالالدّين') |
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
'''تاریخ يمينى''' شامل وقايع تاريخى از اواخر سامانيان تا زمان سلطان محمود است و در اين ميان عتبى مصنّف كتاب، غزوات محمود غزنوى را در هند از قبيل غزوه بهاطيه، مولتان، بهيمنگرا، نارين، غور، ناردين، تانيشر و جز آن بشرح آورده و توان گفت كه در اين زمينه داد سخن را داده، و گويى قدم بقدم به دنبال سلطان رفته است. همچنين مصنّف ذكر تاريخ سلسلههاى ديگر اين عهد را نيز فروگذار نكرده، و جز سلسله سامانيان، درباره امراى سيستان، خلف بن احمد و جانشينانش، آل زيار، سيمجوريان، خانيان، آل فريغون، غوريان، پادشاهان غرجستان، ديلميان، خوارزمشاهيان و افغانيان نيز شرحى آورده، و از اين رو كتاب حاضر يكى از مآخذ مهم و شايان توجه بشمار است. | '''تاریخ يمينى''' شامل وقايع تاريخى از اواخر سامانيان تا زمان سلطان محمود است و در اين ميان عتبى مصنّف كتاب، غزوات محمود غزنوى را در هند از قبيل غزوه بهاطيه، مولتان، بهيمنگرا، نارين، غور، ناردين، تانيشر و جز آن بشرح آورده و توان گفت كه در اين زمينه داد سخن را داده، و گويى قدم بقدم به دنبال سلطان رفته است. همچنين مصنّف ذكر تاريخ سلسلههاى ديگر اين عهد را نيز فروگذار نكرده، و جز سلسله سامانيان، درباره امراى سيستان، خلف بن احمد و جانشينانش، آل زيار، سيمجوريان، خانيان، آل فريغون، غوريان، پادشاهان غرجستان، ديلميان، خوارزمشاهيان و افغانيان نيز شرحى آورده، و از اين رو كتاب حاضر يكى از مآخذ مهم و شايان توجه بشمار است. | ||
جنبه ادبى كتاب نيز، بس مهمّ است. داستانهاى دلكش و نغز، پندهاى مؤثّر و عبارات بديع و ابيات شيوا و دلپذير سراسر كتاب را فرا گرفته است. داستان گرفتاری «شار» پادشاه غرجستان به دست سلطان محمود كه خود خالى از لطف نيست نمونهاى از نثر فصيح و شيوا و پخته است (رك:ص 330 كتاب). چنان كه سخن مرحوم ملك الشّعراى بهار روشنتر مىشود، آنجا كه مىگويد: «من بعد از نثر ابوالمعالى و كليله نثرى از نثر جرفادقانى استوارتر و دلپذيرتر نيافتهام، نه از وطواط و بهاء الدّين چنين سخن شنيده، و نه از قاضى حميد الدّين و نور الدّين منشى چنين عبارات بديع و بلند ديدهام، و آنجا كه دست و قلم را آزاد ساخته و قصدش پرداختن معنى صرف است در كمال فصاحت و سلاست از عهده اداى مقصود بر آمده، و در آنجا كه قلم را نگاه داشته است نيز به خوبى حقّ صنعت را ادا كرده است.»(سبكشناسى ج 2 | جنبه ادبى كتاب نيز، بس مهمّ است. داستانهاى دلكش و نغز، پندهاى مؤثّر و عبارات بديع و ابيات شيوا و دلپذير سراسر كتاب را فرا گرفته است. داستان گرفتاری «شار» پادشاه غرجستان به دست سلطان محمود كه خود خالى از لطف نيست نمونهاى از نثر فصيح و شيوا و پخته است (رك:ص 330 كتاب). چنان كه سخن مرحوم ملك الشّعراى بهار روشنتر مىشود، آنجا كه مىگويد: «من بعد از نثر ابوالمعالى و كليله نثرى از نثر جرفادقانى استوارتر و دلپذيرتر نيافتهام، نه از وطواط و بهاء الدّين چنين سخن شنيده، و نه از قاضى حميد الدّين و نور الدّين منشى چنين عبارات بديع و بلند ديدهام، و آنجا كه دست و قلم را آزاد ساخته و قصدش پرداختن معنى صرف است در كمال فصاحت و سلاست از عهده اداى مقصود بر آمده، و در آنجا كه قلم را نگاه داشته است نيز به خوبى حقّ صنعت را ادا كرده است.»(سبكشناسى ج 2 ص387-388)، مؤيد همين مطلب است. | ||
درباره مسائل گوناگون مذهبى و اجتماعى نيز اشاراتى در كتاب هست كه از طرز تفكّر مردم در قرن چهارم و پنجم هجرى و آداب و رسوم اجتماع آن روزگار حكايت مىكند. | درباره مسائل گوناگون مذهبى و اجتماعى نيز اشاراتى در كتاب هست كه از طرز تفكّر مردم در قرن چهارم و پنجم هجرى و آداب و رسوم اجتماع آن روزگار حكايت مىكند. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در بسيارى از كتب تاريخى كه بعد از «عتبى»(از قرن پنجم به بعد) تأليف يافته، از اين كتاب مطالبى نقل شده و ترجمه كتاب (كتاب حاضر) نيز كه در آغاز قرن ششم انجام گرفته، در كتابهاى تاريخى بعد، تأثير كلّى داشته است، تا آنجا كه در بعضى از تواريخ فارسى عين عبارات آن به چشم مىخورد. امّا در خلال مطالب تاريخى اشارات فراوان ادبى نيز دارد(رك:ص 214). | در بسيارى از كتب تاريخى كه بعد از «عتبى»(از قرن پنجم به بعد) تأليف يافته، از اين كتاب مطالبى نقل شده و ترجمه كتاب (كتاب حاضر) نيز كه در آغاز قرن ششم انجام گرفته، در كتابهاى تاريخى بعد، تأثير كلّى داشته است، تا آنجا كه در بعضى از تواريخ فارسى عين عبارات آن به چشم مىخورد. امّا در خلال مطالب تاريخى اشارات فراوان ادبى نيز دارد(رك:ص 214). | ||
و همچنين از اشارات علمى نيز بى بهره نيست چنانكه در | و همچنين از اشارات علمى نيز بى بهره نيست چنانكه در ص155 مىگويد: «و اين مسئله (عدم تحرّك خورشيد) ميان علماء اوايل در تنازع است، بعضى گفتهاند:اوج شمس را حركت نيست و آن را به براهين هندسى به اثبات رسانيده و بعضى در اثبات حركت او به قياس بر ديگر اوجات تمسّك جسته». | ||
نكته ديگرى كه ذكر آن در اينجا لازم است اين است كه مؤلّف مانند بسيارى از گويندگان و نويسندگان معاصر سلطان محمود در مدح اين پادشاه راه اغراق و غلوّ مىپيمايد و گويى او را مؤيّد من عند اللّه و مرد خدايى مىداند، و از اين رو كرامتهايى به او نسبت مىدهد از قبيل«و سه روز پياپى در پى ايشان (هندوان) مىرفتند(لشكر سلطان محمود) و مىكشتند و ساز و سلاح مىستدند و بعضى از فيلان ايشان به قهر به دست آوردند و بعضى به طوع با مرابط سلطان آمدند و ايشان را «خداى آورد» نام نهادند، و سلطان بر لطايف صنع بارى تعالى و عوايد كرم او شكر مىگفت كه فيلى كه جز به استعمال حيل و تعاون اعوان و تجلّد مردان به دست نيايد، به لطف و الهام او از معابد اصنام مفارقت كند و روى به خدمت معاهد اسلام نهد»(ص 385). | نكته ديگرى كه ذكر آن در اينجا لازم است اين است كه مؤلّف مانند بسيارى از گويندگان و نويسندگان معاصر سلطان محمود در مدح اين پادشاه راه اغراق و غلوّ مىپيمايد و گويى او را مؤيّد من عند اللّه و مرد خدايى مىداند، و از اين رو كرامتهايى به او نسبت مىدهد از قبيل«و سه روز پياپى در پى ايشان (هندوان) مىرفتند(لشكر سلطان محمود) و مىكشتند و ساز و سلاح مىستدند و بعضى از فيلان ايشان به قهر به دست آوردند و بعضى به طوع با مرابط سلطان آمدند و ايشان را «خداى آورد» نام نهادند، و سلطان بر لطايف صنع بارى تعالى و عوايد كرم او شكر مىگفت كه فيلى كه جز به استعمال حيل و تعاون اعوان و تجلّد مردان به دست نيايد، به لطف و الهام او از معابد اصنام مفارقت كند و روى به خدمت معاهد اسلام نهد»(ص 385). | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
6 - شيخ احمد معين بن علىّ بن عمر عددى دمشقى(1089-1173)ه.ق. آن را به سال 1148 ه.ق.تفسير كرده و به نام الفتح الوهبى(معروف به شرح منينى) در مصر به سال 1286 ه.ق.در دو جلد چاپ شده است. | 6 - شيخ احمد معين بن علىّ بن عمر عددى دمشقى(1089-1173)ه.ق. آن را به سال 1148 ه.ق.تفسير كرده و به نام الفتح الوهبى(معروف به شرح منينى) در مصر به سال 1286 ه.ق.در دو جلد چاپ شده است. | ||
7 - صاحب ذريعه در ج 4 | 7 - صاحب ذريعه در ج 4 ص116 گويد: «حاج ميرزا على ثقة الاسلام تبريزى (مقتول در 1330 ه.ق.) نيز آن را به امر امير نظام به فارسى ترجمه كرده است»، ولى آنچه محقق است مرحوم ثقة الاسلام همه كتاب را ترجمه نكرده، بلكه رساله بثّ- الشّكوى را كه قسمت ديگرى از تاريخ عتبى است به فارسى در آورده، و اين ترجمه در سال 1316 ه.ق. به امر حسينعلى خان امير نظام والى آذربايجان انجام گرفته است (رك: ترجمه يمينى چاپ آقاى قويم ص9 و 272). | ||
از ميان شرحهاى مذكور الفتح الوهبى(يا شرح منينى) و شرح نجاتى مشهورند و از مآخذ معتبر به شمار مىآيند. | از ميان شرحهاى مذكور الفتح الوهبى(يا شرح منينى) و شرح نجاتى مشهورند و از مآخذ معتبر به شمار مىآيند. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
2 - نسخه خطّى كتابخانه شهيد على پاشا (تركيّه) به شماره 1854 شامل 214 ورق، كتابت شده به سال 638 ه.ق. اين نسخه بسيار منقّح و عبارات عربى آن مشكول و معرب، و كامل ترين همه نسخ يعنى شامل مرثيه نصر بن ناصر الدّين به متن عربى و «خاتمه يمينى»(حوادث ايام) نگارش جرفادقانى در باب احوال روزگار خود و بيان شورشها و فتنههاست، و نيز شامل ترجمه آخر يمينى است كه عتبى آن را در ذكر شخصى از مردم خراسان نوشته است و اين قسمت را شخصى به نام ابواسماعيل سكّرى ترجمه كرده.تمام اين نسخه با ضمايم آن به دست محمّد بن المهذّب نوشته شده است. | 2 - نسخه خطّى كتابخانه شهيد على پاشا (تركيّه) به شماره 1854 شامل 214 ورق، كتابت شده به سال 638 ه.ق. اين نسخه بسيار منقّح و عبارات عربى آن مشكول و معرب، و كامل ترين همه نسخ يعنى شامل مرثيه نصر بن ناصر الدّين به متن عربى و «خاتمه يمينى»(حوادث ايام) نگارش جرفادقانى در باب احوال روزگار خود و بيان شورشها و فتنههاست، و نيز شامل ترجمه آخر يمينى است كه عتبى آن را در ذكر شخصى از مردم خراسان نوشته است و اين قسمت را شخصى به نام ابواسماعيل سكّرى ترجمه كرده.تمام اين نسخه با ضمايم آن به دست محمّد بن المهذّب نوشته شده است. | ||
3 - نسخه خطّى متعلّق به موزه بريتانيا به شماره 059,42.ddA موجود 236 برگ و اصل 276 برگ(برگهايى از نسخه عكسى كتاب افتاده)، اندازه «57/9در7 اينچ» 15 سطرى، به خطّ نسخ خوش با اعراب، نوشته شده به تاريخ رجب 664 ه.ق. به خطّ سعيد بن عثمان البخارى، محل تحرير نا معلوم(رك: فهرست ريو، ج 1 | 3 - نسخه خطّى متعلّق به موزه بريتانيا به شماره 059,42.ddA موجود 236 برگ و اصل 276 برگ(برگهايى از نسخه عكسى كتاب افتاده)، اندازه «57/9در7 اينچ» 15 سطرى، به خطّ نسخ خوش با اعراب، نوشته شده به تاريخ رجب 664 ه.ق. به خطّ سعيد بن عثمان البخارى، محل تحرير نا معلوم(رك: فهرست ريو، ج 1 ص157). | ||
4 - نسخه خطّى كتابخانه اياصوفيا (تركيّه) به شماره 3147 داراى 279 برگ، كتابت شده به سال 696 ه.ق.توسط قتلوجة بن عبداللّه كاتب در شهر ارزنجان.اين نسخه از نظر صحّت كتابت و اصالت چندان حائز اهميّت نيست و شامل مرثيه نصر به عربى و نيز خاتمه يمينى نگارش جرفادقانى است. | 4 - نسخه خطّى كتابخانه اياصوفيا (تركيّه) به شماره 3147 داراى 279 برگ، كتابت شده به سال 696 ه.ق.توسط قتلوجة بن عبداللّه كاتب در شهر ارزنجان.اين نسخه از نظر صحّت كتابت و اصالت چندان حائز اهميّت نيست و شامل مرثيه نصر به عربى و نيز خاتمه يمينى نگارش جرفادقانى است. |
ویرایش