۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سرگذشت نامه' به 'سرگذشتنامه') |
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''السيرة الفلسفية'''، كتابى است به زبان عربى كه در قرن سوم هجرى توسط [[رازی، محمد بن زکریا|زكرياى رازى]] نوشته شده است. اين كتاب همراه با تصحيح و مقدمه پول كراوس و ترجمه فارسى آن توسط [[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال]] و با انضمام «شرح احوال و آثار و افكار»، اثر [[محقق، مهدی |دكتر مهدى محقق]]، به چاپ رسيده است. | '''السيرة الفلسفية'''، كتابى است به زبان عربى كه در قرن سوم هجرى توسط [[رازی، محمد بن زکریا|زكرياى رازى]] نوشته شده است. اين كتاب همراه با تصحيح و مقدمه پول كراوس و ترجمه فارسى آن توسط [[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال]] و با انضمام «شرح احوال و آثار و افكار»، اثر [[محقق، مهدی |دكتر مهدى محقق]]، به چاپ رسيده است. | ||
كتاب به سفارش آقاى [[حکمت، علیاصغر|علىاصغر حكمت]]، رئيس كميسيون ملى يونسكو، به مناسبت جشن هزار و يكصدمين سال تولد [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زكرياى رازى]] چاپ شده تا در هنگام انعقاد جشن، در دسترس جويندگان دانش قرار گيرد.<ref>متن كتاب، پيشگفتار چاپ اول، | كتاب به سفارش آقاى [[حکمت، علیاصغر|علىاصغر حكمت]]، رئيس كميسيون ملى يونسكو، به مناسبت جشن هزار و يكصدمين سال تولد [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زكرياى رازى]] چاپ شده تا در هنگام انعقاد جشن، در دسترس جويندگان دانش قرار گيرد.<ref>متن كتاب، پيشگفتار چاپ اول، ص15</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
رازى در اين كتاب نه تنها از روش و سيرت علمى خود دفاع كرده، بلكه نشان داده است كه روش عادلانه و سيرت فاضلانه دانشمندان و فيلسوفان در برابر اربابان قدرت و خداوندان مال و مكنت چگونه بايد باشد و رساله سيرت فلسفى، پاسخى گوياست به كسانى كه بزرگان و دانشمندان بزرگ را فقط بهخاطر آنكه از امكانات مادى اميران و حاكمان استفاده كرده و كتاب يا رسالهاى را به نام آنان كردهاند، تشنيع مىكنند.<ref>متن كتاب، پيشگفتار چاپ دوم، | رازى در اين كتاب نه تنها از روش و سيرت علمى خود دفاع كرده، بلكه نشان داده است كه روش عادلانه و سيرت فاضلانه دانشمندان و فيلسوفان در برابر اربابان قدرت و خداوندان مال و مكنت چگونه بايد باشد و رساله سيرت فلسفى، پاسخى گوياست به كسانى كه بزرگان و دانشمندان بزرگ را فقط بهخاطر آنكه از امكانات مادى اميران و حاكمان استفاده كرده و كتاب يا رسالهاى را به نام آنان كردهاند، تشنيع مىكنند.<ref>متن كتاب، پيشگفتار چاپ دوم، ص11</ref> | ||
رازى خود مىكوشد كه روش و سيرت زندگى شخصى و علمى خود را همگون با روش و زندگى سقراط قرار دهد، ولى نه آن سقراطى كه در هالهاى از برساختههاى جاهلان قرار گرفته كه او از دنيا دورى كرده و غذاى لذيذ نخورده و نوشيدنى گوارا ننوشيده و جفت اختيار نكرده، بلكه جامه خشن پوشيده و خمى را مسكن و مأواى خود ساخته است، بلكه آن سقراطى كه شاگرد بزرگ او افلاطون در كتابهايى نظير «احتجاج سقراط بر اهل آتن و فادن» از او ترسيم كرده كه گفته است كه آدمى نبايد زندگى و سلامتى همراه با جهل و سيرت زشت و گناهكارى را بر مرگ ترجيح دهد؛ زيرا ميان اينگونه زندگى و زندگى حيوانى و بهيمى، هيچ فرق نيست و اگر آدمى نااميد شد از اينكه در بازمانده عمر خود بتواند خود را بر سيرت فاضله و بر پايه فلسفه پايدار بدارد، بلكه بايد بر سيرت حيوانى زندگى كند و در نتيجه پستتر و فرومايهتر از حيوانها بشود، چه بهتر كه مرگ را براى خود برگزيند؛ زيرا زندگى چنين آدمى زندگى انسانى به شمار نمىآيد، همچنانكه سقراط هنگامى كه دانست در آينده جز بر انديشههاى دروغين و سيرت زشت نمىتواند زندگى كند، مرگ را بر زندگى برگزيد.<ref>همان، | رازى خود مىكوشد كه روش و سيرت زندگى شخصى و علمى خود را همگون با روش و زندگى سقراط قرار دهد، ولى نه آن سقراطى كه در هالهاى از برساختههاى جاهلان قرار گرفته كه او از دنيا دورى كرده و غذاى لذيذ نخورده و نوشيدنى گوارا ننوشيده و جفت اختيار نكرده، بلكه جامه خشن پوشيده و خمى را مسكن و مأواى خود ساخته است، بلكه آن سقراطى كه شاگرد بزرگ او افلاطون در كتابهايى نظير «احتجاج سقراط بر اهل آتن و فادن» از او ترسيم كرده كه گفته است كه آدمى نبايد زندگى و سلامتى همراه با جهل و سيرت زشت و گناهكارى را بر مرگ ترجيح دهد؛ زيرا ميان اينگونه زندگى و زندگى حيوانى و بهيمى، هيچ فرق نيست و اگر آدمى نااميد شد از اينكه در بازمانده عمر خود بتواند خود را بر سيرت فاضله و بر پايه فلسفه پايدار بدارد، بلكه بايد بر سيرت حيوانى زندگى كند و در نتيجه پستتر و فرومايهتر از حيوانها بشود، چه بهتر كه مرگ را براى خود برگزيند؛ زيرا زندگى چنين آدمى زندگى انسانى به شمار نمىآيد، همچنانكه سقراط هنگامى كه دانست در آينده جز بر انديشههاى دروغين و سيرت زشت نمىتواند زندگى كند، مرگ را بر زندگى برگزيد.<ref>همان، ص12</ref> | ||
موضوع كتاب، چنانكه ظاهر عنوان آن مىنمايد، تنها شرح آراى اخلاقى [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زكرياى رازى]] نيست، بلكه اهميت خاص آن از اين بابت است كه رازى در آن از شخص خود گفتگو مىكند و از سيره خويش و پسنديده بودن آن مدافعه مىنمايد؛ چه اين دانشمند حكيم پس از رسيدن به مراحل شيخوخيت، كسانى را ديده است كه منكر مقام فلسفى او بوده و سيره اخلاقى او را مورد سرزنش و انتقاد قرار مىدادهاند.<ref>متن كتاب، مقدمه پول كراوس، | موضوع كتاب، چنانكه ظاهر عنوان آن مىنمايد، تنها شرح آراى اخلاقى [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زكرياى رازى]] نيست، بلكه اهميت خاص آن از اين بابت است كه رازى در آن از شخص خود گفتگو مىكند و از سيره خويش و پسنديده بودن آن مدافعه مىنمايد؛ چه اين دانشمند حكيم پس از رسيدن به مراحل شيخوخيت، كسانى را ديده است كه منكر مقام فلسفى او بوده و سيره اخلاقى او را مورد سرزنش و انتقاد قرار مىدادهاند.<ref>متن كتاب، مقدمه پول كراوس، ص62</ref> | ||
رازى در اين رساله با ايمان كامل به مقام بلند خود، اعتراضات مخالفان را رد مىكند و عدم انحراف خود را از سيره اخلاقى كه اتخاذ كرده بوده و خدماتى را كه بهوسيله دانش خويش به مردم نموده، يادآور مىشود و چون وى طبيبى بوده است دور از مشرب متزهدان و پيرو سيره اطباى قديم يونانى و طالب احراز مقامى نظير ايشان، كاملا اهميت درجه خدمتگزارى خود را به ابناى جنس خود درمىيافته است.<ref>همان</ref> | رازى در اين رساله با ايمان كامل به مقام بلند خود، اعتراضات مخالفان را رد مىكند و عدم انحراف خود را از سيره اخلاقى كه اتخاذ كرده بوده و خدماتى را كه بهوسيله دانش خويش به مردم نموده، يادآور مىشود و چون وى طبيبى بوده است دور از مشرب متزهدان و پيرو سيره اطباى قديم يونانى و طالب احراز مقامى نظير ايشان، كاملا اهميت درجه خدمتگزارى خود را به ابناى جنس خود درمىيافته است.<ref>همان</ref> | ||
رازى در اين كتاب، سيره اخلاقى خود را تعقيب سيره سقراط حكيم معرفى كرده و او را امام و قدوه خود شمرده و آرزوى او تشبه به اين حكيم است.<ref>همان، | رازى در اين كتاب، سيره اخلاقى خود را تعقيب سيره سقراط حكيم معرفى كرده و او را امام و قدوه خود شمرده و آرزوى او تشبه به اين حكيم است.<ref>همان، ص63</ref> | ||
در اين كتاب، از سيرت سقراط حكيم، دو تقرير، مذكور است: يكى آنكه مخالفان رازى، سقراط را به آن مىشناخته و به ديگران مىشناساندهاند؛ ديگرى سيرتى كه رازى از حكيم مزبور به دست داده است.<ref>همان، | در اين كتاب، از سيرت سقراط حكيم، دو تقرير، مذكور است: يكى آنكه مخالفان رازى، سقراط را به آن مىشناخته و به ديگران مىشناساندهاند؛ ديگرى سيرتى كه رازى از حكيم مزبور به دست داده است.<ref>همان، ص65</ref> | ||
خصوم رازى، سقراط را مردى ناسك و گوشهگير و دشمن انتظامات اجتماعى و مخالف توليد مثل و بقاى نسل معرفى مىكردهاند؛ درصورتىكه پيش رازى، سقراط مردى است وطنپرست و تا حدى شريك در امور اجتماعى هموطنان خود و برخلاف تهمت مخالفان، دشمن بقاى نسل نبوده و خود نيز به توليد مثل پرداخته است.<ref>همان</ref> | خصوم رازى، سقراط را مردى ناسك و گوشهگير و دشمن انتظامات اجتماعى و مخالف توليد مثل و بقاى نسل معرفى مىكردهاند؛ درصورتىكه پيش رازى، سقراط مردى است وطنپرست و تا حدى شريك در امور اجتماعى هموطنان خود و برخلاف تهمت مخالفان، دشمن بقاى نسل نبوده و خود نيز به توليد مثل پرداخته است.<ref>همان</ref> |
ویرایش