۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''المبدأ و المعاد''' يا مرادف فارسى آن «آغاز و انجام»، نام چند كتابى است كه در آنها در زمينۀ خدا و معاد بحث شده، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از حكماء و [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرزاق كاشانى]] و صائنالدين على تركه از عرفاء از جمله كسانيند كه تحت عنوان مزبور كتاب نوشتهاند و در اينجا [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] نيز همين نام را بر كتاب حاضر نهاده است. | '''المبدأ و المعاد''' يا مرادف فارسى آن «آغاز و انجام»، نام چند كتابى است كه در آنها در زمينۀ خدا و معاد بحث شده، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از حكماء و [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرزاق كاشانى]] و صائنالدين على تركه از عرفاء از جمله كسانيند كه تحت عنوان مزبور كتاب نوشتهاند و در اينجا [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] نيز همين نام را بر كتاب حاضر نهاده است. | ||
البته در عبارتهاى خود اين كتاب جملهاى كه تصريح كند به اين كه خود مؤلف اين نام را بر روى كتاب نهاده باشد نيست؛ اما مؤلف در برخى كتابهاى ديگرش از جمله در كتاب عرشيه | البته در عبارتهاى خود اين كتاب جملهاى كه تصريح كند به اين كه خود مؤلف اين نام را بر روى كتاب نهاده باشد نيست؛ اما مؤلف در برخى كتابهاى ديگرش از جمله در كتاب عرشيه ص274 با همين عنوان از اين كتاب ياد مىكند. | ||
==موضوع== | ==موضوع== | ||
بحث در اين كتاب چنانچه خود مؤلف در | بحث در اين كتاب چنانچه خود مؤلف در ص7 بدان تصريح مىكند، مربوط به دو موضوع مىباشد، يكى ربوبيات از بخش فلسفۀ اولى و يكى نفس و احوال آن در معاد از بخش طبیعیات. | ||
==تاريخ تأليف== | ==تاريخ تأليف== | ||
مؤلف در فصل 14 از مقالۀ سوم از فن اول | مؤلف در فصل 14 از مقالۀ سوم از فن اول ص198، ضمن انتقاد از آنهايى كه دشمن حكمت هستند، به سالى كه مشغول تأليف كتاب «مبدأ و معاد» بوده اشاره مىكند و مىگويد: «إني مدّة عمري هذا و قد بلغ إلى أربعين ما رأيت أحدا من المعرضين عن تعلم الحكمة إلاّ و قد غلب عليه حب الدنيا و الرياسة...». | ||
بنابر عبارت فوق در موقع تأليف اين كتاب، مؤلف 40 ساله بوده است و چون تاريخ تولد او سال 979ق بوده است، بايد نتيجه گرفت تاريخ اشتغال مؤلف به كتاب «مبدأ و معاد» سال 1019ق بوده و چون كتاب هنگام نوشتن عبارت فوق تقريبا به نصف رسيده بوده، پس مىتوان تاريخ اتمام كتاب را به صورت تقريبى سال 1020ق حدس زد. | بنابر عبارت فوق در موقع تأليف اين كتاب، مؤلف 40 ساله بوده است و چون تاريخ تولد او سال 979ق بوده است، بايد نتيجه گرفت تاريخ اشتغال مؤلف به كتاب «مبدأ و معاد» سال 1019ق بوده و چون كتاب هنگام نوشتن عبارت فوق تقريبا به نصف رسيده بوده، پس مىتوان تاريخ اتمام كتاب را به صورت تقريبى سال 1020ق حدس زد. | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۷: | ||
پس انسان براى فهم مسائل مبدأ و معاد نياز به تولد دوم، بلكه سوم دارد چنانچه از حضرت عيسى(ع) نقل است كه فرمود: «لن يلج ملكوت السماء من لم يولد مرتين». | پس انسان براى فهم مسائل مبدأ و معاد نياز به تولد دوم، بلكه سوم دارد چنانچه از حضرت عيسى(ع) نقل است كه فرمود: «لن يلج ملكوت السماء من لم يولد مرتين». | ||
[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] به اين نكته توجه كرده و در | [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] به اين نكته توجه كرده و در ص93 در توجيه علم بارى از طريق اتحاد عالم و معلوم مىگويد: «...هو نمط آخر من الكلام لا يصل إليه أفهام جماهير الأنام لأنه مرتقى عال و مقصد شريف غال و يحتاج دركه إلى فطرة ثانية بل ثالثة». | ||
بر اين مبنا چون مؤلف راه ادراك اين گونه حقايق را ارتقاء نفس از عالم حس مىدانسته، مدّت زيادى را چنانچه خود مىگويد | بر اين مبنا چون مؤلف راه ادراك اين گونه حقايق را ارتقاء نفس از عالم حس مىدانسته، مدّت زيادى را چنانچه خود مىگويد ص382 - 380 به رياضت پرداخته تا توانسته به حقايق اين گونه مسائل از راه شهود دست يابد و سپس آنچه را از طريق شهود بدست آورده در قالب برهان در آورده است. | ||
لذا مىتوان گفت فلسفۀ [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] از نظر شيوۀ تحصيل معارف و نوع دستيابى به حقايق فلسفهاى است اشراقى، گرچه از نظر محتوايى فلسفهاى است متمايل به عرفان، اين شيوهاى است كه در عموم كتابهايش و از جمله در مبدأ و معاد سلوك كرده، در صفحۀ 382 اشاره به شيوۀ خود مىكند و مىگويد: «...طريقتنا في المعارف و العلوم الحاصلة لنا بالممازجة بين طريقة المتألهين من الحكماء و المليين من العرفاء». | لذا مىتوان گفت فلسفۀ [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] از نظر شيوۀ تحصيل معارف و نوع دستيابى به حقايق فلسفهاى است اشراقى، گرچه از نظر محتوايى فلسفهاى است متمايل به عرفان، اين شيوهاى است كه در عموم كتابهايش و از جمله در مبدأ و معاد سلوك كرده، در صفحۀ 382 اشاره به شيوۀ خود مىكند و مىگويد: «...طريقتنا في المعارف و العلوم الحاصلة لنا بالممازجة بين طريقة المتألهين من الحكماء و المليين من العرفاء». | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
داورىهايى كه خود مؤلف نسبت به مطالب كتاب مبدأ و معادش كرده، گوياى اهميّت علمى اين كتاب است، نمونههايى از اين داورىها را ذكر مىكنيم. | داورىهايى كه خود مؤلف نسبت به مطالب كتاب مبدأ و معادش كرده، گوياى اهميّت علمى اين كتاب است، نمونههايى از اين داورىها را ذكر مىكنيم. | ||
الف: در | الف: در ص9 مىگويد: «در اين كتاب مخّ مطالبى را كه از گذشتگان تحصيل كردهام و از آنها به ارث بردهام و نيز مطالبى كه از ناحيۀ خداوند و ملكوتش به من الهام شده آوردهام». | ||
ب: در | ب: در ص93 در مورد اتحاد عالم و معلوم مىگويد: | ||
«آنچه در اين باره بگوشَت خواهد رسيد، در استنباط آنها من منفرد هستم و افهام جمهور بدانها نمىرسد، زيرا آنها فرازى عالى و مقصدى شريف و بلند پايهاند كه دركش احتياج به فطرت دوم بلكه فطرت سوم دارد». | «آنچه در اين باره بگوشَت خواهد رسيد، در استنباط آنها من منفرد هستم و افهام جمهور بدانها نمىرسد، زيرا آنها فرازى عالى و مقصدى شريف و بلند پايهاند كه دركش احتياج به فطرت دوم بلكه فطرت سوم دارد». | ||
ج: در | ج: در ص240 در مورد لذّت و ألم سمعى و بصرى مىگويد: | ||
«اگر تحقيق در اين زمينه را خواسته باشى به آنچه به من القاء شده و از عالم ملكوت و معدن رحموت به من رسيده گوش بسپار». | «اگر تحقيق در اين زمينه را خواسته باشى به آنچه به من القاء شده و از عالم ملكوت و معدن رحموت به من رسيده گوش بسپار». | ||
د: در | د: در ص380 در بحث تناسخ مىگويد: | ||
«راه دفع مفسدۀ تناسخ همان است كه قبلا ذكر كردم؛ يعنى مطالبى كه من در بيانش منفرد هستم و آنها را خداوند سهم من از حكمت متعاليه قرار داده است... اينها درّهايى هستند كه درخشش آنها نسبت به كلمات اهل نظر همانند درخشش ياقوت است در بين سائر احجار». | «راه دفع مفسدۀ تناسخ همان است كه قبلا ذكر كردم؛ يعنى مطالبى كه من در بيانش منفرد هستم و آنها را خداوند سهم من از حكمت متعاليه قرار داده است... اينها درّهايى هستند كه درخشش آنها نسبت به كلمات اهل نظر همانند درخشش ياقوت است در بين سائر احجار». |
ویرایش