۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
1. پرسش درباره تفكر: | 1. پرسش درباره تفكر: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''نخست از فكر خويشم در تحير''|2=''چه چيز است آنكه گويندش تفكر''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
شيخ، در پاسخ، تفكر را دو نوع مىداند: يكى، استدلال منطقى و ديگرى، معرفت روحانى. طريق نخست، غير علمى است و راه به جايى نمىبرد، چون عقل نمىتواند به ماوراى مظاهر برسد. در مشرب عرفا، شرط فكر نكو، تجريد و تفريد است؛ يعنى تزكيه و تصفيه دل از زنگار اغيار و تعلقات و منور شدن آن به انوار الهى تا به گوش جان ندای «انى انا الله» را بشنوى و به ديدهى حقبينى، خود را و خدا را ببينى و بشناسى. | شيخ، در پاسخ، تفكر را دو نوع مىداند: يكى، استدلال منطقى و ديگرى، معرفت روحانى. طريق نخست، غير علمى است و راه به جايى نمىبرد، چون عقل نمىتواند به ماوراى مظاهر برسد. در مشرب عرفا، شرط فكر نكو، تجريد و تفريد است؛ يعنى تزكيه و تصفيه دل از زنگار اغيار و تعلقات و منور شدن آن به انوار الهى تا به گوش جان ندای «انى انا الله» را بشنوى و به ديدهى حقبينى، خود را و خدا را ببينى و بشناسى. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۱: | ||
2. پرسش درباره اينكه كدامين تفكر، شرط راه است: | 2. پرسش درباره اينكه كدامين تفكر، شرط راه است: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''كدامين فكر ما را شرط راه است''|2='' چرا گه طاعت و گاهى گناه است''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
شيخ، با استفاده از حديث«تفكروا فى آلاء الله و لا تفكروا فى ذاته»، بيان مىكند كه در ذات حق فكر كردن، گناه محض است و حاصلى ندارد، چون ذات متعالى حق تعالى فراتر از آن است كه در دار وجود غير او ديارى توان يافت كه بتواند وسيلهى معرفت او گردد. از طرف ديگر، معرفت حق تعالى، ذوات را فطرى است و ادراك فطرى قابل تفكر نيست، زيرا كه تحصيل حاصل محال و باطل است، بلكه تفكر حجاب آن ادراك است و موجب ضلال و حيرت است. | شيخ، با استفاده از حديث«تفكروا فى آلاء الله و لا تفكروا فى ذاته»، بيان مىكند كه در ذات حق فكر كردن، گناه محض است و حاصلى ندارد، چون ذات متعالى حق تعالى فراتر از آن است كه در دار وجود غير او ديارى توان يافت كه بتواند وسيلهى معرفت او گردد. از طرف ديگر، معرفت حق تعالى، ذوات را فطرى است و ادراك فطرى قابل تفكر نيست، زيرا كه تحصيل حاصل محال و باطل است، بلكه تفكر حجاب آن ادراك است و موجب ضلال و حيرت است. | ||
خط ۸۱: | خط ۷۹: | ||
3. پرسش درباره سالك حقيقى: | 3. پرسش درباره سالك حقيقى: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''مسافر چون بود رهرو كدام است''|2=''كه را گويم كه او مرد تمام است؟ ''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
شيخ مىگويد: مسافر كسى است كه از خوديت پاك شود و از امكان بهسوى واجب سير كشفى نمايد. | شيخ مىگويد: مسافر كسى است كه از خوديت پاك شود و از امكان بهسوى واجب سير كشفى نمايد. | ||
خط ۹۰: | خط ۸۷: | ||
4. پرسش درباره پارهاى از اصطلاحات خاص، همچون چشم و لب و زلف و... كه عرفا به كار مىبرند: | 4. پرسش درباره پارهاى از اصطلاحات خاص، همچون چشم و لب و زلف و... كه عرفا به كار مىبرند: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''چه خواهد اهل معنى زان عبارت''|2=''كه سوى چشم و لب دارد اشارت؟ ''}} | ||
{{ب|''چه جويد از سر زلف و خط و خال''|2=''كسى كاندر مقامات است و احوال؟''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{| | |||
شبسترى، در پاسخ مىگويد: | شبسترى، در پاسخ مىگويد: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''هر آن چيزى كه در عالم عيان است''|2=''چو عكسى ز آفتاب آن جهان است ''}} | ||
{{ب|''جهان چون زلف و خط و خال و ابروست''|2=''كه هر چيزى به جاى خويش نيكوست''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{| | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش