۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىخواهیم' به 'مىخواهیم') |
جز (جایگزینی متن - 'مىتواند' به 'مىتواند') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در سخنرانی اول ایشان سه مقدمه بیان شده است: | در سخنرانی اول ایشان سه مقدمه بیان شده است: | ||
# تصور صحیح از مسئله وجود خدا: مسئله توحید همچون مسائل فلسفی، عمده این است که خوب تصور شود و زحمت در این است که انسان مسئله را آنطور که هست از اوّل خوب در ذهن خودش طرح کند و اگر بتواند خوب طرح کند، پیدا کردن راه حل برایش آسان است<ref>ر.ک: همان، ص27؛ همان، ص18</ref>. | # تصور صحیح از مسئله وجود خدا: مسئله توحید همچون مسائل فلسفی، عمده این است که خوب تصور شود و زحمت در این است که انسان مسئله را آنطور که هست از اوّل خوب در ذهن خودش طرح کند و اگر بتواند خوب طرح کند، پیدا کردن راه حل برایش آسان است<ref>ر.ک: همان، ص27؛ همان، ص18</ref>. | ||
# آیا وجود خدا اثباتپذیر است؟ مىگویند: ابزار تحقیق در این مسئله (اثبات و شناخت خدا) به بشر داده نشده و اصلاً بشر فاقد این ابزار است. آن ابزارى که براى تحقیق به بشر داده شده است، حواس است و بشر فقط قدرت دارد در محسوسات تحقیق کند و بگوید فلان چیز هست یا نیست و فلان چیز که هست کیفیتش چیست، ولى ماوراء محسوس، نفیاً و اثباتاً از قلمرو تحقیق و جستجوى بشر خارج است... این فکر و نظریه، درست نیست؛ چون نهتنها در مسئله خدا، بلکه در بسیارى از مسائل دیگر نیز ما بدون اینکه حس کرده باشیم، وجود آنها را درک مىکنیم... اینجور نیست که این مسائل اساساً از حوزه و قلمرو تحقیق بشر خارج باشد؛ بلکه بشر داراى یک نیرو و استعداد فکرى است که | # آیا وجود خدا اثباتپذیر است؟ مىگویند: ابزار تحقیق در این مسئله (اثبات و شناخت خدا) به بشر داده نشده و اصلاً بشر فاقد این ابزار است. آن ابزارى که براى تحقیق به بشر داده شده است، حواس است و بشر فقط قدرت دارد در محسوسات تحقیق کند و بگوید فلان چیز هست یا نیست و فلان چیز که هست کیفیتش چیست، ولى ماوراء محسوس، نفیاً و اثباتاً از قلمرو تحقیق و جستجوى بشر خارج است... این فکر و نظریه، درست نیست؛ چون نهتنها در مسئله خدا، بلکه در بسیارى از مسائل دیگر نیز ما بدون اینکه حس کرده باشیم، وجود آنها را درک مىکنیم... اینجور نیست که این مسائل اساساً از حوزه و قلمرو تحقیق بشر خارج باشد؛ بلکه بشر داراى یک نیرو و استعداد فکرى است که مىتواند درباره این مسائل اظهار نظر کند<ref>ر.ک: همان، ص33؛ همان، ص26-27</ref>. | ||
# بحث از خدا خارج از دایره مکان و زمان است: ما خدا را که جستجو مىکنیم به معناى این است که یک حقیقت کامل نامحدودى را جستجو مىکنیم، نه یک شىء را در میان اشیای این عالم. خدا را در صفحه زمان و مکان نباید جستجو کرد؛ یعنى در میان این موجودات زمانى و مکانى نمىگردیم ببینیم خدا در کجاى زمان و مکان قرار گرفته، بلکه وجود خدا آنقدر کلى و محیط است که در واقع ما مىخواهیم ببینیم آیا این عالم هستى، غیر از صفحه زمان و مکان، صفحه دیگرى هم که صفحه نهان است دارد یا ندارد؛ بنابراین زمان و مکان را نباید در مسئله خدا دخالت داد<ref>ر.ک: همان، ص34؛ همان، ص31</ref>. | # بحث از خدا خارج از دایره مکان و زمان است: ما خدا را که جستجو مىکنیم به معناى این است که یک حقیقت کامل نامحدودى را جستجو مىکنیم، نه یک شىء را در میان اشیای این عالم. خدا را در صفحه زمان و مکان نباید جستجو کرد؛ یعنى در میان این موجودات زمانى و مکانى نمىگردیم ببینیم خدا در کجاى زمان و مکان قرار گرفته، بلکه وجود خدا آنقدر کلى و محیط است که در واقع ما مىخواهیم ببینیم آیا این عالم هستى، غیر از صفحه زمان و مکان، صفحه دیگرى هم که صفحه نهان است دارد یا ندارد؛ بنابراین زمان و مکان را نباید در مسئله خدا دخالت داد<ref>ر.ک: همان، ص34؛ همان، ص31</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
او در اینباره مینویسد: آیه مىخواهد بگوید انسان قبل از آنکه در این دنیا به شکل انسان به وجود بیاید، در خمیرهاش اقرار به وجود خداوند هست؛ بلکه قرآن یک اصل کلىترى را بیان مىکند؛ اصل کلىتر قرآن این است که در تمام موجودات تمایل بهحق وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص41؛ همان، ص44-45</ref>. | او در اینباره مینویسد: آیه مىخواهد بگوید انسان قبل از آنکه در این دنیا به شکل انسان به وجود بیاید، در خمیرهاش اقرار به وجود خداوند هست؛ بلکه قرآن یک اصل کلىترى را بیان مىکند؛ اصل کلىتر قرآن این است که در تمام موجودات تمایل بهحق وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص41؛ همان، ص44-45</ref>. | ||
راه دوم، راه علمی یا شبه فلسفی است. راه علمى محض، برخلاف نظریه بسیارى از افراد، محال است بتواند خدا را به انسان معرفى کند؛ یعنى علم بهطور مستقیم | راه دوم، راه علمی یا شبه فلسفی است. راه علمى محض، برخلاف نظریه بسیارى از افراد، محال است بتواند خدا را به انسان معرفى کند؛ یعنى علم بهطور مستقیم نمىتواند خدا را به انسان نشان بدهد؛ چرا؟ چون کار علم این است که پدیدههاى عالم را به انسان مىنمایاند؛ یعنى شىء، باید کوچک باشد تا علم بتواند آن را نشان بدهد. علم مىتواند عنصرى از عنصرهاى طبیعت را براى انسان کشف کند. این راه، شناختن خدا از طریق مخلوقات است؛ یعنى از طریق موجودات و واقعیاتى که ما مستقیم با آنها در تماس هستیم<ref>ر.ک: همان، ص50؛ همان، ص60</ref>. | ||
این راه به سه قسم و کیفیت تقسیم میشود: | این راه به سه قسم و کیفیت تقسیم میشود: | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
برهان ارسطویی: برهان ارسطویی یا محرک اول از سه مقدمه تشکیل شده است: | برهان ارسطویی: برهان ارسطویی یا محرک اول از سه مقدمه تشکیل شده است: | ||
مقدمه اول: ارسطو گفته است که هر حرکتى محرک لازم دارد؛ چون حرکت، حادث و پدیده است و بدون علت | مقدمه اول: ارسطو گفته است که هر حرکتى محرک لازم دارد؛ چون حرکت، حادث و پدیده است و بدون علت نمىتواند باشد؛ حرکت، محرک لازم دارد و بدون محرک محال است. | ||
مقدمه دوم: علت از معلول خودش انفکاکپذیر نیست، ولو زماناً؛ یعنى علت با معلول خودش همیشه همزمان است و محال است که علت از معلول، فاصله زمانى داشته باشد و یا [با آن] توالى زمانى داشته باشد. اگر علتى از معلول خودش منفک شد، علتِ واقعى نیست، بلکه بهاصطلاح علت «اعدادى» و آمادهکننده است. | مقدمه دوم: علت از معلول خودش انفکاکپذیر نیست، ولو زماناً؛ یعنى علت با معلول خودش همیشه همزمان است و محال است که علت از معلول، فاصله زمانى داشته باشد و یا [با آن] توالى زمانى داشته باشد. اگر علتى از معلول خودش منفک شد، علتِ واقعى نیست، بلکه بهاصطلاح علت «اعدادى» و آمادهکننده است. |
ویرایش