پرش به محتوا

تلخیص البیان في مجازات القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '؛ب' به '؛ ب'
جز (جایگزینی متن - '؛ت' به '؛ ت')
جز (جایگزینی متن - '؛ب' به '؛ ب')
خط ۴۱: خط ۴۱:
'''تلخیص البیان في مجازات القرآن''' كتابى به عربى در بيان مفاهيم مجازى و استعارى قرآن، تأليف [[شریف الرضی، محمد بن حسین|ابوالحسن محمد بن حسين شريف رضى]]، دانشمند امامى نيمۀ دوم قرن چهارم (متوفى 406).
'''تلخیص البیان في مجازات القرآن''' كتابى به عربى در بيان مفاهيم مجازى و استعارى قرآن، تأليف [[شریف الرضی، محمد بن حسین|ابوالحسن محمد بن حسين شريف رضى]]، دانشمند امامى نيمۀ دوم قرن چهارم (متوفى 406).


اين كتاب نخستين اثر مستقل دربارۀ مجازها و استعاره‌هاى قرآن است و خود مؤلف در المجازات النبويّة (ص 10) به اين نكته اشاره كرده است، هر چند كتاب مجاز القرآن ابوعبيده معمر بن مثنّى (متوفى 209) عنوان مجاز دارد، اما مجاز در نزد وى معنايى عام داشته و مراد از آن راههايى بوده كه قرآن براى بيان مقاصد خود برگزيده است (ج 1، مقدمۀ سزگين، ص 19). ازينرو مجاز با كلمات تفسير، معنى، تقدير و تأويل مترادف شده است و معناى بلاغى آن مورد نظر نيست (همان، ص 18-19؛ علوى مقدم، ص 133، 139؛براى نمونه‌ها -ابوعبيده، ج 1، ص 3، 147، 205).
اين كتاب نخستين اثر مستقل دربارۀ مجازها و استعاره‌هاى قرآن است و خود مؤلف در المجازات النبويّة (ص 10) به اين نكته اشاره كرده است، هر چند كتاب مجاز القرآن ابوعبيده معمر بن مثنّى (متوفى 209) عنوان مجاز دارد، اما مجاز در نزد وى معنايى عام داشته و مراد از آن راههايى بوده كه قرآن براى بيان مقاصد خود برگزيده است (ج 1، مقدمۀ سزگين، ص 19). ازينرو مجاز با كلمات تفسير، معنى، تقدير و تأويل مترادف شده است و معناى بلاغى آن مورد نظر نيست (همان، ص 18-19؛ علوى مقدم، ص 133، 139؛ براى نمونه‌ها -ابوعبيده، ج 1، ص 3، 147، 205).


تلخيص البيان كتابى ارزشمند و به نوشتۀ [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]] (ج 4، ص 416) در نوع خود نادر است. مؤلف در المجازات النبويّة (ص 9) و [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] (ص 207) و امين (ج 9، ص 218)، نام كتاب را تلخيص البيان عن مجازات القرآن آورده‌اند، اما در پاره‌اى منابع نام آن تلخيص البيان من مجازات القرآن آمده است ([[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|ابن شهرآشوب]]، ص 51؛حرّ عاملى، قسم 2، ص 261). برخى نيز به دليل موضوع كتاب، آن را با عنوان مجاز يا مجازات القرآن ذكر كرده‌اند (نجاشى، ص 398؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص 421؛فرّوخ، ج 3، ص 60)، ولى عنوان آن در تمام چاپها، تلخيص البيان في مجازات القرآن است.
تلخيص البيان كتابى ارزشمند و به نوشتۀ [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]] (ج 4، ص 416) در نوع خود نادر است. مؤلف در المجازات النبويّة (ص 9) و [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] (ص 207) و امين (ج 9، ص 218)، نام كتاب را تلخيص البيان عن مجازات القرآن آورده‌اند، اما در پاره‌اى منابع نام آن تلخيص البيان من مجازات القرآن آمده است ([[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|ابن شهرآشوب]]، ص 51؛حرّ عاملى، قسم 2، ص 261). برخى نيز به دليل موضوع كتاب، آن را با عنوان مجاز يا مجازات القرآن ذكر كرده‌اند (نجاشى، ص 398؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص 421؛فرّوخ، ج 3، ص 60)، ولى عنوان آن در تمام چاپها، تلخيص البيان في مجازات القرآن است.


با توجه به نثر زيباى شريف رضى (-باخرزى، ج 1، ص 293؛ [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، ج 15، ص 115؛متز، ج 1، ص 487، 491؛ تسترى، ج 8، ص 148) و عبارتهاى فصيح و تركيبهاى اصيل كه استادى وى را نشان مى‌دهد (-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 161، 304؛چاپ مشكوة، مقدمه، ص م)، در سير علوم بلاغى، اين كتاب از مهمترين آثار تحقيقى سدۀ چهارم است (ضيف، ص 139) كه مجازها و استعاره‌ها و كنايه‌هاى قرآن كريم را، به ترتيب سوره‌ها و آيات و با استشهاد فراوان از اشعار عربى، با عنوان كلى مجاز آورده است (همان، ص 140؛براى نمونۀ شواهد-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 143، 169، 179) و مى‌توان آن را تفسير بيانى قرآن كريم دانست كه براى نشان دادن جنبۀ اعجاز بلاغى و بيانى قرآن نوشته شده است (همان، مقدمه، ص 61). از جمله، بحث از آيۀ: «اللّه يستهزئ بهم...» (بقره: 15)قابل ذكر است كه «استهزاء» مجازا به خداوند اسناد داده شده است، زيرا خداوند حليم و حكيم است و استهزاء، عكس اينهاست؛ ازينرو در اين آيه جزاى استهزاء كه مؤاخذه و عقاب است، استهزاء ناميده شده است (همان، ص 113-114).
با توجه به نثر زيباى شريف رضى (-باخرزى، ج 1، ص 293؛ [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، ج 15، ص 115؛متز، ج 1، ص 487، 491؛ تسترى، ج 8، ص 148) و عبارتهاى فصيح و تركيبهاى اصيل كه استادى وى را نشان مى‌دهد (-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 161، 304؛چاپ مشكوة، مقدمه، ص م)، در سير علوم بلاغى، اين كتاب از مهمترين آثار تحقيقى سدۀ چهارم است (ضيف، ص 139) كه مجازها و استعاره‌ها و كنايه‌هاى قرآن كريم را، به ترتيب سوره‌ها و آيات و با استشهاد فراوان از اشعار عربى، با عنوان كلى مجاز آورده است (همان، ص 140؛ براى نمونۀ شواهد-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 143، 169، 179) و مى‌توان آن را تفسير بيانى قرآن كريم دانست كه براى نشان دادن جنبۀ اعجاز بلاغى و بيانى قرآن نوشته شده است (همان، مقدمه، ص 61). از جمله، بحث از آيۀ: «اللّه يستهزئ بهم...» (بقره: 15)قابل ذكر است كه «استهزاء» مجازا به خداوند اسناد داده شده است، زيرا خداوند حليم و حكيم است و استهزاء، عكس اينهاست؛ ازينرو در اين آيه جزاى استهزاء كه مؤاخذه و عقاب است، استهزاء ناميده شده است (همان، ص 113-114).


شريف رضى همچنين ضمن بحث از آيۀ «... من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم...» (توبه: 117) آن را استعاره دانسته و معناى حقيقى زيغ را اعوجاج و كجى ذكر كرده است. به نظر او در اين آيه حالت درونى و روانى آنانى كه از شدت ترس نزديك بوده است خود را ببازند، به موجود محسوسى تشبيه شده كه پس از استقامت و راستى به كجى گرايد و بعد از ثبات و استوارى، منحرف شود. شريف رضى براى اثبات گفتۀ خود آيۀ بعد را دليل آورده كه مى‌گويد: «... حتّى اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم...» (توبه: 118) و افزوده است كه اين نيز استعاره است و در واقع تشبيه معقول به محسوس است، زيرا توصيف نفس به تنگى و گشادگى، حقيقى نيست بلكه مجازى است (همان، ص 150-151؛ علوى مقدم، ص 145-146).
شريف رضى همچنين ضمن بحث از آيۀ «... من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم...» (توبه: 117) آن را استعاره دانسته و معناى حقيقى زيغ را اعوجاج و كجى ذكر كرده است. به نظر او در اين آيه حالت درونى و روانى آنانى كه از شدت ترس نزديك بوده است خود را ببازند، به موجود محسوسى تشبيه شده كه پس از استقامت و راستى به كجى گرايد و بعد از ثبات و استوارى، منحرف شود. شريف رضى براى اثبات گفتۀ خود آيۀ بعد را دليل آورده كه مى‌گويد: «... حتّى اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم...» (توبه: 118) و افزوده است كه اين نيز استعاره است و در واقع تشبيه معقول به محسوس است، زيرا توصيف نفس به تنگى و گشادگى، حقيقى نيست بلكه مجازى است (همان، ص 150-151؛ علوى مقدم، ص 145-146).


شريف رضى در تلخيص البيان از پدر خود، ابواحمد حسين بن موسى، با عبارت «رضى اللّه عنه و أرضاه» ياد كرده است (چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 322)؛با توجه به سال درگذشت پدرش (400) و سال وفات خودش (406)، وى بايد كتاب را در شش سال آخر زندگى‌اش نوشته باشد. او در اين كتاب از برخى استادانش نام برده است، از جمله از ابن جنّى، قاضى عبدالجبار معتزلى و ابوبكر محمد بن موسى خوارزمى (همان، ص 148، 212، 280-281).
شريف رضى در تلخيص البيان از پدر خود، ابواحمد حسين بن موسى، با عبارت «رضى اللّه عنه و أرضاه» ياد كرده است (چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 322)؛ با توجه به سال درگذشت پدرش (400) و سال وفات خودش (406)، وى بايد كتاب را در شش سال آخر زندگى‌اش نوشته باشد. او در اين كتاب از برخى استادانش نام برده است، از جمله از ابن جنّى، قاضى عبدالجبار معتزلى و ابوبكر محمد بن موسى خوارزمى (همان، ص 148، 212، 280-281).


برخى از ويژگيهاى تلخيص البيان عبارت است از: ذكر قرائتهاى مختلف بنابر نظر قاريان هفت‌گانه (-همان، ص 114، پانويس 2، ص 127، پانويس 1)؛بحث از معانى واژگان و تركيبهاى قرآنى (-همان، فهرست، ص 447-458)؛ برطرف كردن مشكلات شواهد شعرى كه به آنها استناد كرده و اظهار نظر در مسائل اختلافى (همان، چاپ مشكوة، مقدمه، ص م) و استفاده از احاديث در بيان مجازها و تركيبهاى قرآنى (-همان، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 157، 174، 274).
برخى از ويژگيهاى تلخيص البيان عبارت است از: ذكر قرائتهاى مختلف بنابر نظر قاريان هفت‌گانه (-همان، ص 114، پانويس 2، ص 127، پانويس 1)؛ بحث از معانى واژگان و تركيبهاى قرآنى (-همان، فهرست، ص 447-458)؛ برطرف كردن مشكلات شواهد شعرى كه به آنها استناد كرده و اظهار نظر در مسائل اختلافى (همان، چاپ مشكوة، مقدمه، ص م) و استفاده از احاديث در بيان مجازها و تركيبهاى قرآنى (-همان، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 157، 174، 274).


به تصريح مؤلف در اين كتاب، برخى سوره‌ها معانى مجازى ندارند، مانند سورۀ عبس (همان، ص 359) و سورۀ انفطار (همان، ص 360). او در كتاب خود، از شاعران دورۀ عباسى شاهدى نياورده، زيرا در گذشته اصالت شعر عربى را تا پايان دورۀ اموى مى‌دانسته‌اند (همان، مقدمۀ محمد عبدالغنى حسن، ص 39).
به تصريح مؤلف در اين كتاب، برخى سوره‌ها معانى مجازى ندارند، مانند سورۀ عبس (همان، ص 359) و سورۀ انفطار (همان، ص 360). او در كتاب خود، از شاعران دورۀ عباسى شاهدى نياورده، زيرا در گذشته اصالت شعر عربى را تا پايان دورۀ اموى مى‌دانسته‌اند (همان، مقدمۀ محمد عبدالغنى حسن، ص 39).
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش