۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عضد الدين' به 'عضدالدين') |
جز (جایگزینی متن - 'شهاب الدين ' به 'شهابالدين') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
اسامه پس از وفات پدر در 531ق، به شيزر بازگشت و تا سال بعد كه يوحنا كمننوس (حك 512 - 538ق)، امپراتور روم شرقى، شيزر را به منجنيق بست، در آنجا بود، تا اينكه به گفته منابع، شجاعت بيش از حد وى، عمويش، عزالدين را بيمناك ساخت و از ترس اينكه مبادا امارت را از چنگ او بهدر آورد، وى را به همراه خانوادهاش از شيزر اخراج كرد. | اسامه پس از وفات پدر در 531ق، به شيزر بازگشت و تا سال بعد كه يوحنا كمننوس (حك 512 - 538ق)، امپراتور روم شرقى، شيزر را به منجنيق بست، در آنجا بود، تا اينكه به گفته منابع، شجاعت بيش از حد وى، عمويش، عزالدين را بيمناك ساخت و از ترس اينكه مبادا امارت را از چنگ او بهدر آورد، وى را به همراه خانوادهاش از شيزر اخراج كرد. | ||
اسامه در 532ق، به دمشق رفت و مورد احترام و استقبال معين الدين انر، وزير | اسامه در 532ق، به دمشق رفت و مورد احترام و استقبال معين الدين انر، وزير شهابالدينمحمود بورى (حك 528 - 533ق)، حاكم دمشق قرار گرفت و از ملازمان و همرزمان او شد. وى به همراه معين الدين در جنگهاى بسيارى شركت كرد و چون شجاعت و جنگآورى بسيارى از خود نشان داد، شهابالدينهداياى فراوانى به او بخشيد و او را از نزديكان خود گردانيد، اما سرانجام، روابط وى با معين الدين به سردى گراييد و ميان آن دو، نامهها و اشعارى سرزنشآميز مبادله شد؛ ازاينرو، اسامه بهناچار در 538ق، به همراه دو برادرش به مصر رفت. اسامه در اشعارى علت تيرگى روابط خود با معين الدين را دسيسه دشمنان و حسودان دانسته است. وى در مصر مورد توجه و احترام الحافظ لدين الله (د 544ق)، خليفه فاطمى قرار گفت. | ||
در اين روزگار، حكومت مصر دچار بحرانهاى شديدى بود. از يكسو، حملات صليبيان و از ديگر سو، اختلافات داخلى ميان خلفا و وزرا، خلافت فاطميان را به ورطه سقوط كشانده بود. چون خليفه الحافظ لدين الله در 544ق، درگذشت و فرزندش، الظافر بهجاى وى به خلافت رسيد، ابوالحسن على بن سلار، حاكم اسكندريه سر به شورش برداشت و با سپاهيانش به قاهره آمد و «دارالوزاره» را گرفت و چون گروهى از اميران و بزرگان قاهره، از جمله اسامه به وى پيوستند، الظافر بهناچار وى را به وزارت خويش برگماشت و به او لقب الملك العادل داد. ابن سلار، اسامه را احترام بسيار كرد و او را از خواص خود گردانيد و در جنگ با صليبيان از او بهره فراوان برد؛ چنانكه در حدود 546ق، وى را با سپاهى نزد ملك عادل نور الدين زنگى فرستاد تا مانع پيشروى صليبيان شود. | در اين روزگار، حكومت مصر دچار بحرانهاى شديدى بود. از يكسو، حملات صليبيان و از ديگر سو، اختلافات داخلى ميان خلفا و وزرا، خلافت فاطميان را به ورطه سقوط كشانده بود. چون خليفه الحافظ لدين الله در 544ق، درگذشت و فرزندش، الظافر بهجاى وى به خلافت رسيد، ابوالحسن على بن سلار، حاكم اسكندريه سر به شورش برداشت و با سپاهيانش به قاهره آمد و «دارالوزاره» را گرفت و چون گروهى از اميران و بزرگان قاهره، از جمله اسامه به وى پيوستند، الظافر بهناچار وى را به وزارت خويش برگماشت و به او لقب الملك العادل داد. ابن سلار، اسامه را احترام بسيار كرد و او را از خواص خود گردانيد و در جنگ با صليبيان از او بهره فراوان برد؛ چنانكه در حدود 546ق، وى را با سپاهى نزد ملك عادل نور الدين زنگى فرستاد تا مانع پيشروى صليبيان شود. |
ویرایش