۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'محمد باقر' به 'محمدباقر') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در عنوان دوم، به بررسى عقايد محمد بن عبدالوهاب پرداخته شده و به اين نكته اشاره شده است كه علماى مكه، حكم به الحاد و كفر محمد بن عبدالوهاب و شقاوت او كردهاند و او را خبيث و بىحيا و كوردل و گناهكار معرفى نموده و گفتهاند كه او شخصى دروغگو و تحريفكننده آيات قرآن و تهمتزننده بر خدا و منكر قرآن است و او را همواره و بارها لعن كردهاند<ref>همان، ص16</ref> | در عنوان دوم، به بررسى عقايد محمد بن عبدالوهاب پرداخته شده و به اين نكته اشاره شده است كه علماى مكه، حكم به الحاد و كفر محمد بن عبدالوهاب و شقاوت او كردهاند و او را خبيث و بىحيا و كوردل و گناهكار معرفى نموده و گفتهاند كه او شخصى دروغگو و تحريفكننده آيات قرآن و تهمتزننده بر خدا و منكر قرآن است و او را همواره و بارها لعن كردهاند<ref>همان، ص16</ref> | ||
در عنوان سوم، به كتابهايى اشاره شده است كه اهل سنت بر رد محمد بن عبدالوهاب نوشتهاند. شيخ [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سليمان بن عبدالوهاب]]، | در عنوان سوم، به كتابهايى اشاره شده است كه اهل سنت بر رد محمد بن عبدالوهاب نوشتهاند. شيخ [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سليمان بن عبدالوهاب]]، برادر محمد بن عبدالوهاب، اولين كسى است كه در ردّ بر برادرش، كتابى نوشت و نام آن را «فصل الخطاب في الرد على محمد بن عبدالوهاب» گذاشت. نام اين كتاب را اسماعيل پاشا در كتاب خود به نام «إيضاح المكنون» جلد 2 صفحه 190 چاپ بيروت، از انتشارات دارالفكر در سال 1402 و نيز عمر رضا كحاله در كتاب خود به نام «معجم المؤلفين» جلد 4، صفحه 269، چاپ بيروت، از انتشارات دار إحياء التراث العربي، ذكر كردهاند. وى همچنين كتاب ديگرى به نام «الصواعق الإلهية في الرد على الوهابية» نوشت و پس از اين كتاب بود كه ردها و نقدها از علماى اهل سنّت و جماعت حجاز، مصر، هند، سوريه، عراق و بلكه از علماى شيعه شروع شد. شيخ سليمان اين كتاب را در برابر درخواست حسن بن عيدان كه از وى خواسته كه ادله بطلان مذهب وهابيان را بيان كند، نوشته است<ref>ر.ك: همان، ص19</ref> | ||
نامبرده در اين كتاب، نادانى وهابيين و گمراهى و عدم صلاحيت و بىلياقتى آنها را براى استنباط احكام كاملا ثابت كرده؛ همانگونهكه در آن كتاب پارهاى از آراى و عقائد بىارزش و باطل و منحرفكننده آنها را بىاعتبار نموده است؛ مثل اين عقيده كه گفتهاند: هركس كه با آنها در اعتقاداتشان مثل مسئله حرمت نذر و مسئله حرمت استشفاع از اولياى خدا و يا از قبور آنها و مسئله حرمت دعا و مسئله حرمت سؤال و سخن با مرده و غير اين مسائل، از كارهايى كه مسلمانان انجام مىدهند و در انجام آن اشكالى نمىبينند، موافق نباشد، چه از اهل سنت باشد و چه از غير آنان، كافر است، بااينكه آنها آن كارها را صحيح مىدانند و بر هركدام از آنها ادله شرعيه و روايات معتبرهاى را اقامه كرده و بر هركدام از آنها اجماعهايى را از پيشوايان مذاهب چهارگانه نقل كردهاند<ref>همان، ص20</ref> | نامبرده در اين كتاب، نادانى وهابيين و گمراهى و عدم صلاحيت و بىلياقتى آنها را براى استنباط احكام كاملا ثابت كرده؛ همانگونهكه در آن كتاب پارهاى از آراى و عقائد بىارزش و باطل و منحرفكننده آنها را بىاعتبار نموده است؛ مثل اين عقيده كه گفتهاند: هركس كه با آنها در اعتقاداتشان مثل مسئله حرمت نذر و مسئله حرمت استشفاع از اولياى خدا و يا از قبور آنها و مسئله حرمت دعا و مسئله حرمت سؤال و سخن با مرده و غير اين مسائل، از كارهايى كه مسلمانان انجام مىدهند و در انجام آن اشكالى نمىبينند، موافق نباشد، چه از اهل سنت باشد و چه از غير آنان، كافر است، بااينكه آنها آن كارها را صحيح مىدانند و بر هركدام از آنها ادله شرعيه و روايات معتبرهاى را اقامه كرده و بر هركدام از آنها اجماعهايى را از پيشوايان مذاهب چهارگانه نقل كردهاند<ref>همان، ص20</ref> |
ویرایش