۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|رساله حملیه {| class="wikitable aboutBookTable" style="...» ایجاد کرد) |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR17643J1.jpg|بندانگشتی|رساله حملیه]] | [[پرونده:NUR17643J1.jpg|بندانگشتی|رساله حملیه]] | ||
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | ||
|+ | |+ | ||
|- | |- | ||
! نام کتاب!! data-type= | ! نام کتاب!! data-type="bookName" |رساله حملیه | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر کتاب | |نام های دیگر کتاب | ||
|data-type= | | data-type="otherBookNames" |مجموعه ميراث ايران و اسلام | ||
|- | |- | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
|data-type= | | data-type="authors" |[[زنوزی، علی بن عبدالله]] (نويسنده) | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان | ||
|data-type= | | data-type="language" |عربي | ||
|- | |- | ||
|کد کنگره | |کد کنگره | ||
|data-type= | | data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |BC 50 /ز9ر5 | ||
|- | |- | ||
|موضوع | |موضوع | ||
|data-type= | | data-type="subject" |منطق | ||
|- | |- | ||
|ناشر | |ناشر | ||
|data-type= | | data-type="publisher" |شرکت انتشارات علمي و فرهنگي | ||
|- | |- | ||
|مکان نشر | |مکان نشر | ||
|data-type= | | data-type="publishPlace" | ايران - تهران | ||
|- | |- | ||
||سال نشر | ||سال نشر | ||
|ata-type= | | ata-type="publishYear" |مجلد1: 1363ش , | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
|data-type= | | data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE17643AUTOMATIONCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''رساله حملیه'''، تألیف آقا علی مدرس طهرانی زنوزی (متوفی 1307ق)، رسالهای فلسفی است در اقسام حمل که به زبان عربی نوشته شده است. | '''رساله حملیه'''، تألیف [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا علی مدرس طهرانی زنوزی]] (متوفی 1307ق)، رسالهای فلسفی است در اقسام حمل که به زبان عربی نوشته شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
نویسنده این اثر، عنوانی برای آن انتخاب نکرده و فاقد مقدمه و خاتمه به قلم نویسنده است؛ لذا برخی آن را یکی از تعلیقههای بلند اسفار دانستهاند. | نویسنده این اثر، عنوانی برای آن انتخاب نکرده و فاقد مقدمه و خاتمه به قلم نویسنده است؛ لذا برخی آن را یکی از تعلیقههای بلند اسفار دانستهاند. | ||
این رساله، حاوی سیودو قسمت اسـت کـه با عناوینی از قبیل مشاجره و محاکمه، تـحدید، وهم و تحصیل بیان شـده اسـت. نویسنده در راستای مباحث کتاب، آرای فلاسفه بزرگی چون | این رساله، حاوی سیودو قسمت اسـت کـه با عناوینی از قبیل مشاجره و محاکمه، تـحدید، وهم و تحصیل بیان شـده اسـت. نویسنده در راستای مباحث کتاب، آرای فلاسفه بزرگی چون [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صـدرالمتألهین]]، [[ارسطو|ارسـطو]]، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، سید سند و... را مـورد اسـتناد، تحلیل و انتقاد قرار داده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در ابتدای کتاب، شرح حال مختصری در حد یک صفحه از زندگانی آقا علی مدرس زنوزی ارائه شده است<ref>ر.ک: مقدمه ناشر، ص6</ref>. | در ابتدای کتاب، شرح حال مختصری در حد یک صفحه از زندگانی [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا علی مدرس زنوزی]] ارائه شده است<ref>ر.ک: مقدمه ناشر، ص6</ref>. | ||
«حمل الشيء علـی نفسـه»، از دیـدگاه منطـقدانـان پـیش از مدرس | «حمل الشيء علـی نفسـه»، از دیـدگاه منطـقدانـان پـیش از [[زنوزی، علی بن عبدالله|مدرس زنوزی]]، به یکـی از سـه صورت ذیل بهکار رفته است: # یا آن را در ضمن بیان انـواع هوهویت بیان کردهاند؛ چنانکه [[ارسطو]] و به پیروی از او [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|محقـق طوسـی]] چنـین کردهانـد. | ||
# یا آن را در مـقام بیان انواع محمولهایی کــه عــین موضـوعنـد ذکـر کـردهانـد؛ چنانکه میرداماد این راه را رفته است. | # یا آن را در مـقام بیان انواع محمولهایی کــه عــین موضـوعنـد ذکـر کـردهانـد؛ چنانکه میرداماد این راه را رفته است. | ||
# یا بهصورت پراکنده و بـهمناسـبتهـایی بـه آن پرداختهاند؛ چنانکه بیشتر مـنطقدانـان چنین کردهانـد. | # یا بهصورت پراکنده و بـهمناسـبتهـایی بـه آن پرداختهاند؛ چنانکه بیشتر مـنطقدانـان چنین کردهانـد. | ||
در ایـن مـیـان، مـدرس زنـوزی در رساله حملیـه، منطقیترین راه را رفته است و مباحث حمل را از اساسیترین نقطه آن آغـاز کرده، در یک سیر منطقی دقیق جایگاه بحث از «حمل الشـيء علـی نفسـه» را مشـخص و مشکلات آن را بررسی کرده است<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص44</ref>. | در ایـن مـیـان، [[زنوزی، علی بن عبدالله|مـدرس زنـوزی]] در رساله حملیـه، منطقیترین راه را رفته است و مباحث حمل را از اساسیترین نقطه آن آغـاز کرده، در یک سیر منطقی دقیق جایگاه بحث از «حمل الشـيء علـی نفسـه» را مشـخص و مشکلات آن را بررسی کرده است<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص44</ref>. | ||
وی بـحث خـود را از رابطه دو مفهوم آغاز میکند و میگویـد: اگـر دو مفهـوم بـا هـم رابطهای داشته باشند، بهگونهای که یکی قرار است بر دیگری واقع شود، این ارتبـاط یـا از طریق حمل هوهو (حمل مـواطات ) اسـت یا حمل ذوهـو و اشـتقاقی. بنا به تعریف وی، حمل ذوهو، حملی است که محمول بـا واسـطه واژههــایی ماننـد: «ذو»، «في » و «له» بر موضوع حمل میشود؛ چنانکه مـیگـوییم: «سـفیدی در جسـم اسـت»، «فلان شخص دارای مال است» و «هر تألیفشدهای دارای تـألیفکننـدهای اسـت»، ولـی «حمل هوهو (مواطات)»، بـه هـیچیک از واژههای فوق نیاز ندارد، بلکه محمول آن مستقیماً بر موضوع حمل مـیشـود؛ چنانکه میگـوییم: «انسـان، حیـوان نـاطق اسـت». | وی بـحث خـود را از رابطه دو مفهوم آغاز میکند و میگویـد: اگـر دو مفهـوم بـا هـم رابطهای داشته باشند، بهگونهای که یکی قرار است بر دیگری واقع شود، این ارتبـاط یـا از طریق حمل هوهو (حمل مـواطات ) اسـت یا حمل ذوهـو و اشـتقاقی. بنا به تعریف وی، حمل ذوهو، حملی است که محمول بـا واسـطه واژههــایی ماننـد: «ذو»، «في » و «له» بر موضوع حمل میشود؛ چنانکه مـیگـوییم: «سـفیدی در جسـم اسـت»، «فلان شخص دارای مال است» و «هر تألیفشدهای دارای تـألیفکننـدهای اسـت»، ولـی «حمل هوهو (مواطات)»، بـه هـیچیک از واژههای فوق نیاز ندارد، بلکه محمول آن مستقیماً بر موضوع حمل مـیشـود؛ چنانکه میگـوییم: «انسـان، حیـوان نـاطق اسـت». | ||
وی تصـریح میکند: حملهای اشتقاقی، وجه جـامعی با حملهای مواطات ندارند و بنابراین، این دو نوع حمل به اشتراک لفظی حملنـد، نه به اشتراک مـعنوی<ref>ر.ک: همان، ص45-44؛ متن کتاب، ص9</ref>. | وی تصـریح میکند: حملهای اشتقاقی، وجه جـامعی با حملهای مواطات ندارند و بنابراین، این دو نوع حمل به اشتراک لفظی حملنـد، نه به اشتراک مـعنوی<ref>ر.ک: همان، ص45-44؛ متن کتاب، ص9</ref>. | ||
زنوزی با بیان این مطلب درصدد بیان این مدعاست که حملهـای اشـتقاقی در واقـع حمل نیستند؛ چه، آنکه محمولهای آنها در واقع بر موضوع حمل نشده است و بخش دوم قضیه در واقـع محمول نیست و میان موضوع و محمول آنها اتحادی برقـرار نشـده اسـت؛ برخلاف حمل مواطات که بخش دوم قضیه در آنها حقیقتاً با موضوع رابطه اتحادی دارد؛ زیرا آنچه میان دو مفهوم، رابطـه موضـوع و محمـولی ایجـاد مـیکـنـد و قـضـیه را تحقـق میبخشد، این است که میان دو بخش از یک عبارت، از یکسـو تغـایر و تعـددی لحـاظ شود و از سوی دیگر میان آن دو، نوعی اتحاد برقرار باشد؛ زیرا بدون تغایر، تعددی نیست و رابطه میان یک چیز معنا ندارد و بـدون اتـحاد رابطهای میان آن دو، وجود نخواهد داشت<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص45</ref>. | [[زنوزی، علی بن عبدالله|زنوزی]] با بیان این مطلب درصدد بیان این مدعاست که حملهـای اشـتقاقی در واقـع حمل نیستند؛ چه، آنکه محمولهای آنها در واقع بر موضوع حمل نشده است و بخش دوم قضیه در واقـع محمول نیست و میان موضوع و محمول آنها اتحادی برقـرار نشـده اسـت؛ برخلاف حمل مواطات که بخش دوم قضیه در آنها حقیقتاً با موضوع رابطه اتحادی دارد؛ زیرا آنچه میان دو مفهوم، رابطـه موضـوع و محمـولی ایجـاد مـیکـنـد و قـضـیه را تحقـق میبخشد، این است که میان دو بخش از یک عبارت، از یکسـو تغـایر و تعـددی لحـاظ شود و از سوی دیگر میان آن دو، نوعی اتحاد برقرار باشد؛ زیرا بدون تغایر، تعددی نیست و رابطه میان یک چیز معنا ندارد و بـدون اتـحاد رابطهای میان آن دو، وجود نخواهد داشت<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص45</ref>. | ||
وی سپس میگوید: اتحاد میان دو مفهوم به دو گونه متصور است: یـا ایـن اتحـاد بـهحسب مفهوم موضوع و محمول است یا به اتحاد در وجود برمیگردد. اگـر اتـحـاد آن دو مفهوم افزون بر اتحاد در وجود، اتحادی در مفهوم آنها باشد، در این صورت «حمـل ذاتـی اولی» نامیده میشود و اگر تنها در وجود متحد باشند، یعنی بهلحاظ مفهوم تغایر حقیقـی داشته باشند، «حـمل مـتعارف» یا «حـمل صناعی» یا «حمل شایع» نامیده میشـود<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص10</ref>. | وی سپس میگوید: اتحاد میان دو مفهوم به دو گونه متصور است: یـا ایـن اتحـاد بـهحسب مفهوم موضوع و محمول است یا به اتحاد در وجود برمیگردد. اگـر اتـحـاد آن دو مفهوم افزون بر اتحاد در وجود، اتحادی در مفهوم آنها باشد، در این صورت «حمـل ذاتـی اولی» نامیده میشود و اگر تنها در وجود متحد باشند، یعنی بهلحاظ مفهوم تغایر حقیقـی داشته باشند، «حـمل مـتعارف» یا «حـمل صناعی» یا «حمل شایع» نامیده میشـود<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص10</ref>. | ||
به دنبال طرح این دو قسم از اقسام حمل، وی بحث از «حمل الشيء علی نفسـه» را بـا نقلی از سید سند، صدرالدین دشتکی آغاز مـیکـند و میگویـد: روشـن اسـت کـه در هـر حملی باید تـغایر و اتـحادی برقرار باشد، ولی در «حمـل الشـيء علـی نفسـه»، ایـن پرسـش مطرح است که: آیا چنین حملی جایز است یا خیر؟ سپس میگوید: باید دید آیا بـه صـرف اینـکه یک واژه یک بار در موضوع قرار گرفته و بار دیگر در محمول، بـرای تـحقـق تغـایر اعتباری کفایت نمیکند. زنوزی خود به این پرسش چنین پاسخ مـیدهـد کـه ایـن کـافی نیست؛ چه، آنـکه مـوضوع و مـحمـول یـک قضـیه، در واقـع بـه اخـتلاف در ادراک تحقـق نمییابند، بلکه تنها به تـغایر در مـدرک تحقق مییابند؛ چه، آنکه موضوع و محمول دو نوع از مدرک هستند، نه دو نوع از ادراک. پس تغایر ادراک برای تحقق حـمل کـفایت نـمیکنـد و صرف اینکه در ظاهر قضیهای وجود دارد، برای تحقق قضیه کـافی نیسـت و در «حـمـل الشـيء عـلی نفسه»، یکی از شرایط مهم تحقق قضیه، یعنی تغایر دو طرف قضیه تحقق نیافته است؛ زیرا مـوضوع هـر قـضیه، امر مدرک است، نه نحوه ادراکی که به آن تعلـق مـیگیـرد؛ چون در قضیه بـاید نـسبتی میان دو طرف قضیه باشد و نسـبت، فـرع تعـدد اسـت و معنـا ندارد انسان واحد، در زمـان واحـد چـیزی را که بهلحاظ ذات و حتی اعتبار، تعددی نـدارد، دو بار درک کند<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص46-45</ref>. | به دنبال طرح این دو قسم از اقسام حمل، وی بحث از «حمل الشيء علی نفسـه» را بـا نقلی از سید سند، صدرالدین دشتکی آغاز مـیکـند و میگویـد: روشـن اسـت کـه در هـر حملی باید تـغایر و اتـحادی برقرار باشد، ولی در «حمـل الشـيء علـی نفسـه»، ایـن پرسـش مطرح است که: آیا چنین حملی جایز است یا خیر؟ سپس میگوید: باید دید آیا بـه صـرف اینـکه یک واژه یک بار در موضوع قرار گرفته و بار دیگر در محمول، بـرای تـحقـق تغـایر اعتباری کفایت نمیکند. [[زنوزی، علی بن عبدالله|زنوزی]] خود به این پرسش چنین پاسخ مـیدهـد کـه ایـن کـافی نیست؛ چه، آنـکه مـوضوع و مـحمـول یـک قضـیه، در واقـع بـه اخـتلاف در ادراک تحقـق نمییابند، بلکه تنها به تـغایر در مـدرک تحقق مییابند؛ چه، آنکه موضوع و محمول دو نوع از مدرک هستند، نه دو نوع از ادراک. پس تغایر ادراک برای تحقق حـمل کـفایت نـمیکنـد و صرف اینکه در ظاهر قضیهای وجود دارد، برای تحقق قضیه کـافی نیسـت و در «حـمـل الشـيء عـلی نفسه»، یکی از شرایط مهم تحقق قضیه، یعنی تغایر دو طرف قضیه تحقق نیافته است؛ زیرا مـوضوع هـر قـضیه، امر مدرک است، نه نحوه ادراکی که به آن تعلـق مـیگیـرد؛ چون در قضیه بـاید نـسبتی میان دو طرف قضیه باشد و نسـبت، فـرع تعـدد اسـت و معنـا ندارد انسان واحد، در زمـان واحـد چـیزی را که بهلحاظ ذات و حتی اعتبار، تعددی نـدارد، دو بار درک کند<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص46-45</ref>. | ||
مدرس زنوزی در ادامه بحث، دیدگاه سید سند، صدرالدین دشتکی را نقل میکند کـه گفته است امکان «حمل الشيء علی نـفسه»، روشن است و دیدگاهی که آن را جایز نمیداند، دیدگاه دقیقی نیست و تکرار التفات کافی است؛ همانطور که شـیخ در مواضـع متعـددی حمل جزئی بر جزئی را جایز دانسته است. معنای «جزئی، جـزئی اســت» ایـن اسـت کـه خودش، خودش است و خودش غیر خودش نیست. دشتکی ادامه میدهد که این تفسیر از حمل کـه هـر حملـی در واقـع بیان اتحاد دو ذات در مصداق است، نـادرست اسـت؛ زیرا اگر چنین بود، اینکه میگوینـد مراد از موضوع در قضیه، «افراد» است و مراد از محمول، «مفهوم» است، نادرست مـیبـود؛ چه آنکه طبق این تفسیر بـاید مـوضوع و محمول در مصداق یکی باشند؛ درحـالیکـه حمـل در قضیه موجبه، حکم به اتحاد دو مفهـوم اسـت کـه در اعتبـار متغـایر باشـند و تفـاوتی نمیکند تغایرشان در مفهوم باشد یا در واقـع خـارجی آنهـا. بنـابراین، اتحـاد مـوضـوع و مـحمول گـاهی در وجـود خـارجی، گــاهی در وجـود ذهنـی و گـاهی در هـر دو اســت<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. | [[زنوزی، علی بن عبدالله|مدرس زنوزی]] در ادامه بحث، دیدگاه سید سند، صدرالدین دشتکی را نقل میکند کـه گفته است امکان «حمل الشيء علی نـفسه»، روشن است و دیدگاهی که آن را جایز نمیداند، دیدگاه دقیقی نیست و تکرار التفات کافی است؛ همانطور که شـیخ در مواضـع متعـددی حمل جزئی بر جزئی را جایز دانسته است. معنای «جزئی، جـزئی اســت» ایـن اسـت کـه خودش، خودش است و خودش غیر خودش نیست. دشتکی ادامه میدهد که این تفسیر از حمل کـه هـر حملـی در واقـع بیان اتحاد دو ذات در مصداق است، نـادرست اسـت؛ زیرا اگر چنین بود، اینکه میگوینـد مراد از موضوع در قضیه، «افراد» است و مراد از محمول، «مفهوم» است، نادرست مـیبـود؛ چه آنکه طبق این تفسیر بـاید مـوضوع و محمول در مصداق یکی باشند؛ درحـالیکـه حمـل در قضیه موجبه، حکم به اتحاد دو مفهـوم اسـت کـه در اعتبـار متغـایر باشـند و تفـاوتی نمیکند تغایرشان در مفهوم باشد یا در واقـع خـارجی آنهـا. بنـابراین، اتحـاد مـوضـوع و مـحمول گـاهی در وجـود خـارجی، گــاهی در وجـود ذهنـی و گـاهی در هـر دو اســت<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. | ||
زنوزی در پاسخ به این کلام سید سند، باز این سخن را تکرار میکنـد کـه تکـرار در ادراک، موجب تکرار در مدرک نمیشود و تأکید میکند که «حمل الشيء عـلی نفسـه»، تنهـا در جایی پذیرفتنی است که بتوان تعددی برای موضـوع و محمـول در نظـر گرفـت<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[زنوزی، علی بن عبدالله|زنوزی]] در پاسخ به این کلام سید سند، باز این سخن را تکرار میکنـد کـه تکـرار در ادراک، موجب تکرار در مدرک نمیشود و تأکید میکند که «حمل الشيء عـلی نفسـه»، تنهـا در جایی پذیرفتنی است که بتوان تعددی برای موضـوع و محمـول در نظـر گرفـت<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
ابن سینا، گاهی «ماهیّت» را بهنام «وجود خاص» میخواند. این کاربرد، از جهتی ابهامآمیز به نظر میرسد؛ زیرا مقصود از «وجود خـاص»، غـالباً هـمان عینیّت خارجی اشیاء است که به ذهن درنـمیآید؛ درحـالیکه «ماهیّت» از دیدگاه ابن سینا مفهومی است حاکی از حقیقت اشیاء که در ذهن آدمی نقش میبندد. از این حیث، بین «ماهیّت» و «وجود خـاص» دوگـانگی کـامل برقرار است و ازاینرو نمیتوان یکی را به نام دیگری خواند. آقا علی مدرّس | ابن سینا، گاهی «ماهیّت» را بهنام «وجود خاص» میخواند. این کاربرد، از جهتی ابهامآمیز به نظر میرسد؛ زیرا مقصود از «وجود خـاص»، غـالباً هـمان عینیّت خارجی اشیاء است که به ذهن درنـمیآید؛ درحـالیکه «ماهیّت» از دیدگاه ابن سینا مفهومی است حاکی از حقیقت اشیاء که در ذهن آدمی نقش میبندد. از این حیث، بین «ماهیّت» و «وجود خـاص» دوگـانگی کـامل برقرار است و ازاینرو نمیتوان یکی را به نام دیگری خواند. [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا علی مدرّس زنوزی]]، در این رساله بیان جالبی دارد که تا حدّ زیادی راهگشای این مسئله است. وی در تبیین فرق بین مفاهیم وجودی و مفاهیم ماهوی میگوید که مفاهیم وجودی و مفاهیم ماهوی دارای یک وجـه مـشترکند و آن اینکه هر دو، بدون وساطت امر دیگری، از حقایق خارجی انتزاع میگردند، ولی تفاوت آن دو در «حـیثیّت انـتزاع» است؛ بدین معنی که مفاهیم وجودی، به اعتبار موجود بودنشان و مفاهیم ماهوی، به اعتبار مـحدود بـودنشان از حـقایق خارجی انتزاع میشوند<ref>ر.ک: موسویان، سید حسین، ص251؛ متن کتاب، ص42-40</ref>. | ||
از جمله مباحث انتهایی کتاب که با عنوان «تحدیق عرشی و تحقیق ملکوتی» مطرح شده است، بررسی این قانون است: «هر فاعلی فعلش مثل طبیعتش است» که مطابق با این آیه از قرآن است: '''قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ''' ﴿الإسراء: 84﴾. این قانون از اعاظم فلاسفه مکرمین نقل شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص65</ref>. | از جمله مباحث انتهایی کتاب که با عنوان «تحدیق عرشی و تحقیق ملکوتی» مطرح شده است، بررسی این قانون است: «هر فاعلی فعلش مثل طبیعتش است» که مطابق با این آیه از قرآن است: '''قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ''' ﴿الإسراء: 84﴾. این قانون از اعاظم فلاسفه مکرمین نقل شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص65</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۴: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش