۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىگ' به 'میگ') |
جز (جایگزینی متن - 'هاى' به 'هاى') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
'''زندگانى حضرت سجاد و امام باقر عليهماالسلام''' ترجمه جلد يازدهم [[بحارالانوار|بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)]]، تألیف علامه مجلسى كه در بر دارنده روايات مختلف از شرح حال آن حضرت است كه توسط آقاى موسى خسروى به زبان فارسى ترجمه گشته است. | '''زندگانى حضرت سجاد و امام باقر عليهماالسلام''' ترجمه جلد يازدهم [[بحارالانوار|بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)]]، تألیف علامه مجلسى كه در بر دارنده روايات مختلف از شرح حال آن حضرت است كه توسط آقاى موسى خسروى به زبان فارسى ترجمه گشته است. | ||
== ساختار و گزارش محتوا == | == ساختار و گزارش محتوا == | ||
مؤلف سعى كرده تا شرح حال اين امام بزرگوار را كه برگرفته، از متن [[بحارالانوار|بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)]] مىباشد تا حد امكان، ساده و روان بيان كند، و اگر | مؤلف سعى كرده تا شرح حال اين امام بزرگوار را كه برگرفته، از متن [[بحارالانوار|بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)]] مىباشد تا حد امكان، ساده و روان بيان كند، و اگر جملهاى نيز ابهام داشت و قابل تعمق و شور بود از همفكرى و روشنبينى جمعى از فضلا و دانشمندان در تفسير و ترجمه آن استفاده كرده است. و از تكرار بعضى روايات كه فقط جنبه اثبات مطلب داشته و اضافه قابل توجهى نداشت، خودارى شده و در پاورقى وجه اختلاف دو روايت در مواردى كه لازم بوده ذكر شده است تا خوانندگان از تكرار ملول نگردند. بالاخره در اين ترجمه اختصارى كه به اصل كتاب زيان وارد نشود. | ||
كتاب شامل دو قسمت است: | كتاب شامل دو قسمت است: | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
#:مردم متوسل به ما شدند و تقاضاى طلب باران نمودند رفتيم، به جانب كعبه پس از طواف با تضرع و زارى از خدا درخواست باران نموديم؛ ولى دعاى ما اجابت نشد، در همين ميان جوانى كه اندوه ناراحتى غم در چهرهاش آشكارا ديده ميشد، وارد شد و طوافى نمود، سپس روى به ما آورده فرمود: مالك بن دينار و ثابت بنانى و ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبه الغلام و حبيب فارسى و يا سعد يا عمر يا صالح اعمى، رابعه، سعدانه، يا جعفر بن سليمان، عرض كرديم، بله اى جوان؟ | #:مردم متوسل به ما شدند و تقاضاى طلب باران نمودند رفتيم، به جانب كعبه پس از طواف با تضرع و زارى از خدا درخواست باران نموديم؛ ولى دعاى ما اجابت نشد، در همين ميان جوانى كه اندوه ناراحتى غم در چهرهاش آشكارا ديده ميشد، وارد شد و طوافى نمود، سپس روى به ما آورده فرمود: مالك بن دينار و ثابت بنانى و ايوب سجستانى و صالح مرى و عتبه الغلام و حبيب فارسى و يا سعد يا عمر يا صالح اعمى، رابعه، سعدانه، يا جعفر بن سليمان، عرض كرديم، بله اى جوان؟ | ||
#: فرمود يك نفر از شما را خدا دوست نمىداشت؟ گفتيم ما دعا كرديم بر خداست كه اجابت نمايد، روى به جانب كعبه نموده و از آن جا به سجده رفت. | #: فرمود يك نفر از شما را خدا دوست نمىداشت؟ گفتيم ما دعا كرديم بر خداست كه اجابت نمايد، روى به جانب كعبه نموده و از آن جا به سجده رفت. | ||
#:در سجده میگفت الهى تو را به | #:در سجده میگفت الهى تو را به علاقهاى كه به من دارى اينها را از باران سيراب كن، هنوز دعايش تمام نشده بود كه باران چون دهانه مشك باريدن گرفت، گفتم جوان از كجا فهميدى تو را دوست دارد؟ جواب داد اگر مرا دوست نميداشت، به خانهاش دعوت نمىكرد، چون دعوت كرده، فهميدم مرا دوست دارد. به همين جهت او را به علاقهاش قسم دادم از پيش ما رفت و اين شعر را خواند{{شعر}} | ||
#:{{ب|''من عرف الرب فلم تفنه''|2=''معرفة الربّ فذاك الشقى''}} | #:{{ب|''من عرف الرب فلم تفنه''|2=''معرفة الربّ فذاك الشقى''}} | ||
#:{{ب|''ما ضر في الطاعة ما ناله ''|2=''ناله في طاعة الله و ما ذا لقى''}} | #:{{ب|''ما ضر في الطاعة ما ناله ''|2=''ناله في طاعة الله و ما ذا لقى''}} | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
#:د- جريانهاى مربوط به هم عصران امام از خلفا و ديگران و خدمتگزاران و غلامان آن جناب مىباشد. | #:د- جريانهاى مربوط به هم عصران امام از خلفا و ديگران و خدمتگزاران و غلامان آن جناب مىباشد. | ||
#:ذ- نوادر اخبار زين العابدين(ع) است كه ابوحمزه ثمالى میگويد با على بن الحسين(ع) رفتم خارج مدينه رسيد، به ديوارى فرمود يك روز به اين ديوار رسيدم به آن تكيه كردم، ناگاه ديدم مردى كه دو جامه سفيد بر تن داشت روبروى من ايستاد و به صورتم نگاه ميكرد. گفت هميشه تو را محزون مىبينم، اگر براى دنيا غمناكى دنيا رزق آماده ايست كه مردمان خوب و بد از آن مىخورند. | #:ذ- نوادر اخبار زين العابدين(ع) است كه ابوحمزه ثمالى میگويد با على بن الحسين(ع) رفتم خارج مدينه رسيد، به ديوارى فرمود يك روز به اين ديوار رسيدم به آن تكيه كردم، ناگاه ديدم مردى كه دو جامه سفيد بر تن داشت روبروى من ايستاد و به صورتم نگاه ميكرد. گفت هميشه تو را محزون مىبينم، اگر براى دنيا غمناكى دنيا رزق آماده ايست كه مردمان خوب و بد از آن مىخورند. | ||
#:گفتم براى دنيا نيست و گر نه همانست كه تو ميگويى، گفت براى آخرت است كه آن هم | #:گفتم براى دنيا نيست و گر نه همانست كه تو ميگويى، گفت براى آخرت است كه آن هم وعدهاى است، حتمى كه ملكى قاهر آن روز حكومت خواهد كرد، پس براى چه محزونى؟ گفتم از دست ابن الزبير ناراحتم لبخندى زده گفت، آيا ديدهاى كسى به خدا توكل كند، خدا او را كفايت ننمايد؟ گفتم نه. | ||
#:گفت ديدهاى كسى از خدا به خواهد خدا به او ندهد؟ گفتم نه. | #:گفت ديدهاى كسى از خدا به خواهد خدا به او ندهد؟ گفتم نه. | ||
#:گفت ديدهاى كسى از خدا بترسد او را نجات ندهد؟ گفتم نه. ناگاه ديدم كسى جلويم نيست. | #:گفت ديدهاى كسى از خدا بترسد او را نجات ندهد؟ گفتم نه. ناگاه ديدم كسى جلويم نيست. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
#:اجازه شرفيابى از حضرت باقر(ع) خواست به حضرت باقر(ع) عرض كردند، اين عبدالله ابن نافع است. فرمود: مرا چه با او با اين كه او از من و پدرم شب و روز بيزارى مىجويد. | #:اجازه شرفيابى از حضرت باقر(ع) خواست به حضرت باقر(ع) عرض كردند، اين عبدالله ابن نافع است. فرمود: مرا چه با او با اين كه او از من و پدرم شب و روز بيزارى مىجويد. | ||
#:ابوبصير عرض كرد، فدايت شوم او مدعى است كه اگر كسى روى زمين باشد كه ثابت كند حضرت على(ع) اهل نهروان را كه كشت نسبت به آنها ستم روا نداشته، پيش او مىروم اگر چه فاصله زيادى با من داشته باشد. | #:ابوبصير عرض كرد، فدايت شوم او مدعى است كه اگر كسى روى زمين باشد كه ثابت كند حضرت على(ع) اهل نهروان را كه كشت نسبت به آنها ستم روا نداشته، پيش او مىروم اگر چه فاصله زيادى با من داشته باشد. | ||
#:امام فرمود: واقعا براى كشف مطلب | #:امام فرمود: واقعا براى كشف مطلب آمدهاى عرض كرد، بلى. به غلامش دستور داد كه بار او را فرود آورد و بگويد فردا بيايد. فردا صبح عبدالله با سران اصحاب خود آمد، حضرت باقر(ع) نيز اولاد مهاجر و انصار را جمع كرد و با دو جامه به رنگ قرمز روشن بيرون آمد، گويى پارهى ماهى است. خطبهاى خواند بدين مضمون. | ||
#:ستايش خدايى راست كه جهان و جمال زيباى موجودات و تمام ممكنات را آفريد، حمد خدايى را خواب و چرت بر او راه ندارد، مالك آسمانها و زمين است... | #:ستايش خدايى راست كه جهان و جمال زيباى موجودات و تمام ممكنات را آفريد، حمد خدايى را خواب و چرت بر او راه ندارد، مالك آسمانها و زمين است... | ||
#:گواهى ميدهم بر يگانگى خدا و اين كه محمد(ص) بنده و پيامبر اوست. او را برگزيد و به راه مستقيم رهنمايى كرد. خدا را سپاس كه ما را مفتخر به نعمت نبوت او گردانيد و امتياز ولايت را به ما داد. گروه فرزندان مهاجر و انصار هر كس منقبتى براى على(ع) در خاطر دارد حركت كند و نقل نمايد. | #:گواهى ميدهم بر يگانگى خدا و اين كه محمد(ص) بنده و پيامبر اوست. او را برگزيد و به راه مستقيم رهنمايى كرد. خدا را سپاس كه ما را مفتخر به نعمت نبوت او گردانيد و امتياز ولايت را به ما داد. گروه فرزندان مهاجر و انصار هر كس منقبتى براى على(ع) در خاطر دارد حركت كند و نقل نمايد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
#:گفت مىدانست فرمود: على(ع) را دوست داشت كه مطيع و فرمانبردار او بود يا دوست داشت با اين كه مخالف و خطاكار بود. گفت دوست داشت كه اطاعتش مىكرد، حضرت باقر(ع) فرمود، اكنون محكوم شدى. عبدالله رافع از جاى حركت كرده با خود میگفت(حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ)خداوند مىداند مقام رهبرى را به كه بدهد. | #:گفت مىدانست فرمود: على(ع) را دوست داشت كه مطيع و فرمانبردار او بود يا دوست داشت با اين كه مخالف و خطاكار بود. گفت دوست داشت كه اطاعتش مىكرد، حضرت باقر(ع) فرمود، اكنون محكوم شدى. عبدالله رافع از جاى حركت كرده با خود میگفت(حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ)خداوند مىداند مقام رهبرى را به كه بدهد. | ||
خلاصه استدلال اين است كه مىپرسد، خدا على(ع) را براى اين كه اطاعت مىكرد، دوست داشت، قبول مىكند. بعد مىفرمايد، پس بنابراين تو ميگويى على را دوست داشت با اين كه به عقيده تو على(ع) بعدها به واسطه كشتن نهروانيان كافر شد و تمام اعمالش از بين رفت. | خلاصه استدلال اين است كه مىپرسد، خدا على(ع) را براى اين كه اطاعت مىكرد، دوست داشت، قبول مىكند. بعد مىفرمايد، پس بنابراين تو ميگويى على را دوست داشت با اين كه به عقيده تو على(ع) بعدها به واسطه كشتن نهروانيان كافر شد و تمام اعمالش از بين رفت. | ||
ر- | ر- پارهاى از خبرهاى منسوب به امام(ع). | ||
ز- همسران و اولاد آن جناب و احوال مادر عزيزش مىباشد. | ز- همسران و اولاد آن جناب و احوال مادر عزيزش مىباشد. | ||
ویرایش