پرش به محتوا

تاریخ فلسفه اسلامی (جمعی از نویسندگان): تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|تاریخ فلسفه اسلامی {| class="wikitable aboutBookT...» ایجاد کرد)
 
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR14466J1.jpg|بندانگشتی|تاریخ فلسفه اسلامی]]
[[پرونده:NUR14466J1.jpg|بندانگشتی|تاریخ فلسفه اسلامی]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|تاریخ فلسفه اسلامی
! نام کتاب!! data-type="bookName" |تاریخ فلسفه اسلامی
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|
| data-type="otherBookNames" |
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[معلمي، حسن]] (نويسنده)
| data-type="authors" |[[معلمي، حسن]] (نويسنده)
   
   
[[شيرواني، علي]] (نويسنده)
[[شیروانی، علی]](نويسنده)


[[قيومي، محمدباقر]] (نويسنده)
[[قيومي، محمدباقر]] (نويسنده)
خط ۲۵: خط ۲۵:
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'| فارسي
| data-type="language" | فارسي
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BBR‎‏ ‎‏15‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏2‎‏  
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏BBR‎‏ ‎‏15‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏2‎‏  
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|فلسفه اسلامي - تاريخ  
| data-type="subject" |فلسفه اسلامي - تاريخ  


فيلسوفان اسلامي - سرگذشت نامه  
فيلسوفان اسلامي - سرگذشت نامه  
خط ۳۸: خط ۳۸:
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|مرکز جهاني علوم اسلامي  
| data-type="publisher" |مرکز جهاني علوم اسلامي  
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'| ايران - قم
| data-type="publishPlace" | ايران - قم
|-
|-
||سال نشر  
||سال نشر  
|ata-type='publishYear'|مجلد1: 1385ش ,   
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 1385ش ,   
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"


|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE14466AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE14466AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
'''تاریخ فلسفه اسلامی'''، اثر حسن معلمی، اکبر میرسپاه، علی شیروانی و دیگران، پژوهشی است پیرامون تاریخ فلسفه اسلامی.
'''تاریخ فلسفه اسلامی'''، اثر حسن معلمی، اکبر میرسپاه، [[شیروانی، علی|علی شیروانی]] و دیگران، پژوهشی است پیرامون تاریخ فلسفه اسلامی.


==ساختار==
==ساختار==
کتاب با مقدمه‎ای از ناشر و پیشگفتاری از حسن معلمی آغاز و مطالب در دو بخش، به تحلیل و بررسى مباحث تاریخ تفکر فلسفى اسلامى و فیلسوفان جهان اسلام، اختصاص یافته است.
کتاب با مقدمه‎ای از ناشر و پیشگفتاری از حسن معلمی آغاز و مطالب در دو بخش، به تحلیل و بررسى مباحث تاریخ تفکر فلسفى اسلامى و فیلسوفان جهان اسلام، اختصاص یافته است.


نوشتار حاضر براى دانش‏پژوهان دوره کارشناسى ارشد رشته فلسفه و کلام نگارش یافته است<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص15</ref>.
نوشتار حاضر براى دانش‏‌پژوهان دوره کارشناسى ارشد رشته فلسفه و کلام نگارش یافته است<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص15</ref>.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در پیشگفتار، به موضوع کتاب و نام نویسندگان آن، اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص15-‎16</ref>.
در پیشگفتار، به موضوع کتاب و نام نویسندگان آن، اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص15-‎16</ref>.


در بخش اول که به‎عنوان مباحث مقدماتی کتاب مطرح گردیده، تاریخ تفکر فلسفی اسلامی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به این نکته اشاره شده است که براى مطالعات و تفکرات فلسفى، آغاز مشخصى را نمى‏توان ذکر کرد؛ بلکه براى آن، همچون دیگر رشته‏هاى دانش بشرى، ریشه‏هایى در اعماق تاریخ تفکر انسان مى‏توان یافت. هرگاه انسانى مى‏زیسته، فکر و اندیشه را به‎عنوان یک ویژگى جدایى‏ناپذیر با خود داشته و هر جا انسانى گام نهاده، تعقل و تفکر را با خود آورده است. از اندیشه‏هاى نانوشته بشر، اطلاعات متقن و دقیقى در دست نیست، جز آنچه دیرینه‏شناسان بر اساس آثارى که از حفاری‎ها به دست آمده است، حدس مى‏زنند. اما اندیشه‏هاى مکتوب، چه فلسفى و چه غیر آن، از این قافله بسیار عقب مانده و طبعا تا زمان اختراع خط به تأخیر افتاده است. نویسندگان معتقدند اندیشه فلسفى، به همان معنا که از فلسفه اراده مى‏کنیم، به معناى هستى‏شناسى و مباحثى از قبیل آغاز و انجام، در ابتداى پیدایش خود توأم با اعتقادات مذهبى است و ازاین‏رو، مى‏توان گفت: قدیمى‏ترین افکار فلسفى را باید از میان اندیشه‏هاى مذهبى جستجو کرد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19</ref>.
در بخش اول که به‎عنوان مباحث مقدماتی کتاب مطرح گردیده، تاریخ تفکر فلسفی اسلامی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به این نکته اشاره شده است که براى مطالعات و تفکرات فلسفى، آغاز مشخصى را نمى‏توان ذکر کرد؛ بلکه براى آن، همچون دیگر رشته‌‏هاى دانش بشرى، ریشه‏‌هایى در اعماق تاریخ تفکر انسان مى‏توان یافت. هرگاه انسانى مى‏‌زیسته، فکر و اندیشه را به‎عنوان یک ویژگى جدایى‏‌ناپذیر با خود داشته و هر جا انسانى گام نهاده، تعقل و تفکر را با خود آورده است. از اندیشه‌‏هاى نانوشته بشر، اطلاعات متقن و دقیقى در دست نیست، جز آنچه دیرینه‏‌شناسان بر اساس آثارى که از حفاری‎ها به دست آمده است، حدس مى‏زنند. اما اندیشه‏‌هاى مکتوب، چه فلسفى و چه غیر آن، از این قافله بسیار عقب مانده و طبعا تا زمان اختراع خط به تأخیر افتاده است. نویسندگان معتقدند اندیشه فلسفى، به همان معنا که از فلسفه اراده مى‏‌کنیم، به معناى هستى‏شناسى و مباحثى از قبیل آغاز و انجام، در ابتداى پیدایش خود توأم با اعتقادات مذهبى است و ازاین‏رو، مى‏توان گفت: قدیمى‌‏ترین افکار فلسفى را باید از میان اندیشه‌‏هاى مذهبى جستجو کرد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19</ref>.


به اعتقاد نویسندگان، حدود سیزده قرن است که مسلمانان داراى نوعى خاص از حیات تعقلى هستند که از آن مى‏توان به «حیات فلسفى» تعبیر نمود؛ اما به‏طور کلى حیات تعقلى مسلمانان، با ظهور اسلام همراه است. قرآن کریم، تکیه فراوانى بر حیات تعقلى داشته و خود پاره‏اى از استدلال‎هاى قیاسى و منطقى را به کار برده است. در کلمات مأثوره از پیامبر(ص)، بحث‎هاى تعقلى دقیق و عمیقى یافت مى‏شود و متکلمان اسلامى قبل از آنکه کتب فلسفى ترجمه شود، کم‏وبیش به بحث‎هاى تعقلى و استدلالى پرداخته‏اند؛ بنابراین، حیات عقلى مسلمانان، سابقه طولانى‏ترى دارد که پانزده قرن از آن مى‏گذرد<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>.
به اعتقاد نویسندگان، حدود سیزده قرن است که مسلمانان داراى نوعى خاص از حیات تعقلى هستند که از آن مى‏توان به «حیات فلسفى» تعبیر نمود؛ اما به‏طور کلى حیات تعقلى مسلمانان، با ظهور اسلام همراه است. قرآن کریم، تکیه فراوانى بر حیات تعقلى داشته و خود پاره‏اى از استدلال‎هاى قیاسى و منطقى را به کار برده است. در کلمات مأثوره از پیامبر(ص)، بحث‎هاى تعقلى دقیق و عمیقى یافت مى‏‌شود و متکلمان اسلامى قبل از آنکه کتب فلسفى ترجمه شود، کم‏‌وبیش به بحث‎هاى تعقلى و استدلالى پرداخته‌‏اند؛ بنابراین، حیات عقلى مسلمانان، سابقه طولانى‌‏ترى دارد که پانزده قرن از آن مى‏گذرد<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>.


به اعتقاد ایشان، نخستین بذرهاى تفکر و تعقل، با نزول آیات قرآنى و دعوت پیامبر(ص) در بین مسلمانان پاشیده شد. قرآن کریم، در آیات فراوانى، پیروان خود را به تعقل و تفکر دعوت مى‎کند و کسانى را که عقل خود را به کار نمى‏گیرند، مورد مذمت قرار مى‏دهد. همان ‏گونه که پیروان خود را به تقوا امر فرموده، به گفتار محکم و بااساس نیز مأمور ساخته است و از پیروى مطالب مشکوک برحذر داشته و مردمى را که از سنن خرافى نیاکان خود، کورکورانه تقلید مى‏کنند، نکوهش فرموده است‏<ref>ر.ک: همان، ص29-‎30</ref>.
به اعتقاد ایشان، نخستین بذرهاى تفکر و تعقل، با نزول آیات قرآنى و دعوت پیامبر(ص) در بین مسلمانان پاشیده شد. قرآن کریم، در آیات فراوانى، پیروان خود را به تعقل و تفکر دعوت مى‎کند و کسانى را که عقل خود را به کار نمى‏‌گیرند، مورد مذمت قرار مى‌‏دهد. همان ‏گونه که پیروان خود را به تقوا امر فرموده، به گفتار محکم و بااساس نیز مأمور ساخته است و از پیروى مطالب مشکوک برحذر داشته و مردمى را که از سنن خرافى نیاکان خود، کورکورانه تقلید مى‏‌کنند، نکوهش فرموده است‏<ref>ر.ک: همان، ص29-‎30</ref>.


در بخش دوم، به معرفی ده تن از فیلسوفان جهان اسلام و اشاره به برخی از آثار آنان پرداخته شده است که نخستین شخص آنان ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی می‎باشد که مهم‏ترین ویژگى علمى وی، پیشگامى او در بحث سازگارى دین و فلسفه دانسته شده است. او در پاسخ به افکار دهریان، مانویان، لاادریان مطالبى به رشته تحریر درآورده است؛ بدین جهت وى را مى‏توان متکلم - ‎فیلسوف دانست. متکلمانه سلوک کردن وى تا فیلسوفانه در مباحثى از قبیل حدوث و تناهى عالم و به‏ویژه در بحث از خداوند، به‎خوبى قابل احساس است. اگر تشیع او جدى گرفته شود و قراینى که روشن مى‏سازد که وى علاوه بر مطالعات قرآنى، تحت تأثیر تعالیم ائمه معصومین(ع) نیز بوده است، آنگاه قابل فهم خواهد بود که چرا على‏رغم اشراف بر فلسفه یونان، هرگز در برابر آن احساس خودباختگى نداشت و به یک منفعل صرف تبدیل نشد. این ویژگى کم‏اهمیتى نیست که وى در مسائلى از فلسفه که به‎نحوى مى‏پنداشته با مسائل اعتقادى و داده‏هاى دینى معارضه دارد، حرمت این مسائل و داده‏ها را نگه مى‏داشت و رأى مشهور فلسفى را که معارض با دین مى‏دید، قابل اعتنا نمى‏دانست<ref>ر.ک: همان، ص54</ref>.
در بخش دوم، به معرفی ده تن از فیلسوفان جهان اسلام و اشاره به برخی از آثار آنان پرداخته شده است که نخستین شخص آنان ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی می‎باشد که مهم‏ترین ویژگى علمى وی، پیشگامى او در بحث سازگارى دین و فلسفه دانسته شده است. او در پاسخ به افکار دهریان، مانویان، لاادریان مطالبى به رشته تحریر درآورده است؛ بدین جهت وى را مى‏‌توان متکلم - ‎فیلسوف دانست. متکلمانه سلوک کردن وى تا فیلسوفانه در مباحثى از قبیل حدوث و تناهى عالم و به‌‏ویژه در بحث از خداوند، به‎خوبى قابل احساس است. اگر تشیع او جدى گرفته شود و قراینى که روشن مى‌‏سازد که وى علاوه بر مطالعات قرآنى، تحت تأثیر تعالیم ائمه معصومین(ع) نیز بوده است، آنگاه قابل فهم خواهد بود که چرا على‌‏رغم اشراف بر فلسفه یونان، هرگز در برابر آن احساس خودباختگى نداشت و به یک منفعل صرف تبدیل نشد. این ویژگى کم‌‏اهمیتى نیست که وى در مسائلى از فلسفه که به‎نحوى مى‌‏پنداشته با مسائل اعتقادى و داده‏‌هاى دینى معارضه دارد، حرمت این مسائل و داده‌‏ها را نگه مى‌‏داشت و رأى مشهور فلسفى را که معارض با دین مى‏‌دید، قابل اعتنا نمى‏‌دانست<ref>ر.ک: همان، ص54</ref>.


دومین شخص معرفی‎شده، فارابی است. وی، نخستین فیلسوفى است که دین را در عرصه‏هاى گوناگونش در چارچوب فلسفى ارائه نمود و اولین کسى است که منطق یونانى را به‏طور کامل و منظم، به جهان اسلام تقدیم کرد. تلاش‎هاى او در این زمینه بیشتر روى آثار منطقى ارسطو متمرکز بود. گستردگى کار او در علوم حقیقى و عقلى و شرح او بر آثار ارسطو و افلاطون، سبب شد تا در میان فلاسفه، گوى سبقت را ببرد و به «معلم ثانى» ملقب شود. این ابن سینا است که فهم خود را از مابعدالطبیعه ارسطو مدیون نوشته «أغراض مابعدالطبيعة» فارابى مى‏داند. فلسفه‏اى که او ارائه کرد و در فیلسوفان بعد از خودش مانند ابن سینا و ابن رشد تأثیرگذار بود، از یک‏سو افلاطونى - ‎فلوطینى است و از سوى دیگر، ارسطویى است. این مطلب به‎وضوح در کتاب «الجمع بين رأيي الحكيمين» مشهود است؛ چراکه در جمع اقوال، از مبانى نوافلاطونیان مایه مى‏گذارد. او نه‏تنها در فهم درست فلسفه یونان بر فیلسوفان متأخر از خود مؤثر بوده، بلکه آرایى که خود در مسائل فلسفى مطرح کرده است، در آنان اثرگذار بود<ref>ر.ک: همان، ص71</ref>.
دومین شخص معرفی‎شده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] است. وی، نخستین فیلسوفى است که دین را در عرصه‌‏هاى گوناگونش در چارچوب فلسفى ارائه نمود و اولین کسى است که منطق یونانى را به‌‏طور کامل و منظم، به جهان اسلام تقدیم کرد. تلاش‎هاى او در این زمینه بیشتر روى آثار منطقى ارسطو متمرکز بود. گستردگى کار او در علوم حقیقى و عقلى و شرح او بر آثار [[ارسطو]] و افلاطون، سبب شد تا در میان فلاسفه، گوى سبقت را ببرد و به «معلم ثانى» ملقب شود. این [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] است که فهم خود را از مابعدالطبیعه [[ارسطو]] مدیون نوشته «أغراض مابعدالطبيعة» [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مى‏‌داند. فلسفه‌‏اى که او ارائه کرد و در فیلسوفان بعد از خودش مانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] تأثیرگذار بود، از یک‏سو افلاطونى - ‎فلوطینى است و از سوى دیگر، [[ارسطو|ارسطویى]] است. این مطلب به‎وضوح در کتاب «الجمع بين رأيي الحكيمين» مشهود است؛ چراکه در جمع اقوال، از مبانى نوافلاطونیان مایه مى‏گذارد. او نه‏‌تنها در فهم درست فلسفه یونان بر فیلسوفان متأخر از خود مؤثر بوده، بلکه آرایى که خود در مسائل فلسفى مطرح کرده است، در آنان اثرگذار بود<ref>ر.ک: همان، ص71</ref>.


ابن سینا، سومین فیلسوفی است که به معرفی وی پرداخته شده است. از نظر او، دانش‎ها در تقسیم اولى به «دانش‎هاى مقطعى» که روزگارانى به کار آیند و در برهه‏اى کاربردشان را از دست مى‏دهند و یا روزگارانى نیاز بدان‎ها مورد غفلت واقع مى‏شود و بعد مورد توجه قرار مى‏گیرد و به «دانش‎هاى ثابتى» که نسبت به همه زمان‎ها داراى کاربرد هستند تقسیم مى‏شوند. این قسم دانش‎ها برازنده نام حکمتند. از نظر او «دانش‎هاى حکمى» به «اصول» و «فروع» یا توابع تقسیم مى‏شوند؛ دانش‎هاى فرعى علومى مانند پزشکى، کشاورزى و علوم جزئى مربوط به تنجیم را در بر مى‎گیرند. وی دانش‎هاى اصلى را به «دانش‎هاى ابزارى»، یعنى علم منطق، که وسیله براى رسیدن به دانش‎هاى دیگرند و «دانش‎هاى غیر ابزارى» که هدف از آن رسیدن به امور عالم حاضر و قبل از آن است، تقسیم مى‎کند. «دانش‎هاى غیر ابزارى»، از نظر وی در اولین تقسیم به دانش «نظرى»، که تنها هدفش تزکیه جان است به معلوماتى که برایش حاصل مى‏شود و به دانش «عملى»، که هدفش عمل بر وفق معلومات نیز مى‏باشد، تقسیم مى‏شود؛ ازاین‏رو، «دانش‎هاى نظرى»، موجوداتى را که افعال یا حالات ما نیستند، مورد بررسى قرار مى‏دهند و «دانش‎هاى عملى»، افعال و حالات ما را بررسى مى‎کنند، تا بهترین‎ها در ما تحقق بیابند یا از ما صادر گردند. او برخلاف متعارف، «دانش‎هاى نظرى» را به «طبیعى»، «ریاضى»، «الهى» و «کلى» تقسیم مى‎کند و معیار را در این تقسیم‏بندى، به‎ترتیب ممزوج بودن شى‏ء، از نظر تعریف و قوام، با ماده معین و یا ماده غیر معین و یا غیر ممزوج بودن با ماده و یا گاهى ممزوج و گاهى غیر ممزوج بودن با ماده، قرار مى‏دهد. وى «دانش‎هاى عملى» را نیز به چهار بخش تقسیم مى‏کند: «علم اخلاق»، که هدف آن رسیدن انسان به سعادت دنیا و آخرت است، «علم تدبیر منزل»، «علم تدبیر مدینه» و «علم قانون‎گذارى»<ref>ر.ک: همان، ص126-‎127</ref>.
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، سومین فیلسوفی است که به معرفی وی پرداخته شده است. از نظر او، دانش‎ها در تقسیم اولى به «دانش‎هاى مقطعى» که روزگارانى به کار آیند و در برهه‏اى کاربردشان را از دست مى‏‌دهند و یا روزگارانى نیاز بدان‎ها مورد غفلت واقع مى‌‏شود و بعد مورد توجه قرار مى‏‌گیرد و به «دانش‎هاى ثابتى» که نسبت به همه زمان‎ها داراى کاربرد هستند تقسیم مى‏‌شوند. این قسم دانش‎ها برازنده نام حکمتند. از نظر او «دانش‎هاى حکمى» به «اصول» و «فروع» یا توابع تقسیم مى‏‌شوند؛ دانش‎هاى فرعى علومى مانند پزشکى، کشاورزى و علوم جزئى مربوط به تنجیم را در بر مى‎گیرند. وی دانش‎هاى اصلى را به «دانش‎هاى ابزارى»، یعنى علم منطق، که وسیله براى رسیدن به دانش‎هاى دیگرند و «دانش‎هاى غیر ابزارى» که هدف از آن رسیدن به امور عالم حاضر و قبل از آن است، تقسیم مى‎کند. «دانش‎هاى غیر ابزارى»، از نظر وی در اولین تقسیم به دانش «نظرى»، که تنها هدفش تزکیه جان است به معلوماتى که برایش حاصل مى‏‌شود و به دانش «عملى»، که هدفش عمل بر وفق معلومات نیز مى‌‏باشد، تقسیم مى‌‏شود؛ ازاین‏رو، «دانش‎هاى نظرى»، موجوداتى را که افعال یا حالات ما نیستند، مورد بررسى قرار مى‌‏دهند و «دانش‎هاى عملى»، افعال و حالات ما را بررسى مى‎کنند، تا بهترین‎ها در ما تحقق بیابند یا از ما صادر گردند. او برخلاف متعارف، «دانش‎هاى نظرى» را به «طبیعى»، «ریاضى»، «الهى» و «کلى» تقسیم مى‎کند و معیار را در این تقسیم‌‏بندى، به‎ترتیب ممزوج بودن شى‏ء، از نظر تعریف و قوام، با ماده معین و یا ماده غیر معین و یا غیر ممزوج بودن با ماده و یا گاهى ممزوج و گاهى غیر ممزوج بودن با ماده، قرار مى‏‌دهد. وى «دانش‎هاى عملى» را نیز به چهار بخش تقسیم مى‏‌کند: «علم اخلاق»، که هدف آن رسیدن انسان به سعادت دنیا و آخرت است، «علم تدبیر منزل»، «علم تدبیر مدینه» و «علم قانون‎گذارى»<ref>ر.ک: همان، ص126-‎127</ref>.


چهارمین فیلسوف معرفی‎شده، غزالی است. شخصیت علمى غزالى، از ابعاد گوناگون، داراى اهمیت است. ابن عساکر، در کتاب «تبيين كذب المفتري في ما نسب إلی الإمام أبي‎الحسن الأشعري» و سیوطى در ارجوزه‏اى به همین مناسبت، به او لقب «مجدد» داده‏اند. احتمالا خود غزالى، درباره خود، چنین مى‏اندیشید و نام کتاب خود را احیاکننده علوم دین گذاشت. اهمیت وى در آن روزگار، در رونق و گسترش مذهب رسمى اشعریه شافعیه و رد بر مخالفین، انکارناپذیر است. وى بر علیه اسماعیلیان، که بزرگ‏ترین خطر براى حکومت عباسیان بوده‏اند، بسیار تاخته است؛ همه اینها، در جا افتادن شخصیت وى و رسیدن به مقام حجت‎الاسلامى، بى‏تأثیر نبوده است. وجه دیگر اهمیت وى، تأثیر در تفکر مغرب‎زمین است؛ به‏ویژه در شک دکارتى، که مبناى فلسفه جدید غرب است و همچنین در مباحث هیوم و فیلسوفان تحلیلى، به‏ویژه بحث علیت<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>.
چهارمین فیلسوف معرفی‎شده، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] است. شخصیت علمى [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، از ابعاد گوناگون، داراى اهمیت است. [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]]، در کتاب «تبيين كذب المفتري في ما نسب إلی الإمام أبي‎الحسن الأشعري» و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطى]] در ارجوزه‌‏اى به همین مناسبت، به او لقب «مجدد» داده‏‌اند. احتمالا خود [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]، درباره خود، چنین مى‏‌اندیشید و نام کتاب خود را احیاکننده علوم دین گذاشت. اهمیت وى در آن روزگار، در رونق و گسترش مذهب رسمى اشعریه شافعیه و رد بر مخالفین، انکارناپذیر است. وى بر علیه اسماعیلیان، که بزرگ‏ترین خطر براى حکومت عباسیان بوده‏‌اند، بسیار تاخته است؛ همه اینها، در جا افتادن شخصیت وى و رسیدن به مقام حجت‎الاسلامى، بى‌‏تأثیر نبوده است. وجه دیگر اهمیت وى، تأثیر در تفکر مغرب‎زمین است؛ به‌‏ویژه در شک دکارتى، که مبناى فلسفه جدید غرب است و هم‌چنین در مباحث هیوم و فیلسوفان تحلیلى، به‏ویژه بحث علیت<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>.


از دیگر فلاسفه‎ای که به معرفی وی پرداخته شده است، صدرالدین شیرازی است. نظام فلسفى ارزشمندى که به‏دست وی تأسیس شد، تأثیر عمیقى بر اندیشه فلسفى ایران، در سه قرن و نیم اخیر و نیز در هند و عراق، از خود برجاى گذارد. هرچند حکمت متعالیه ملاصدرا، پس از مرگ او، به سبب اوضاع نامناسب سیاسى، به‏طور موقت، تحت‎الشعاع قرار گرفته بود، اما در طول دوره قاجار، هم در اصفهان و هم در تهران احیا شد. این حکمت، که به ‏دست حکیمان بزرگ اصفهان، «ملا على نورى» و «ملا اسماعیل خواجویى» احیا شده بود، توسط اندیشمندان بزرگى همچون «ملا هادى سبزوارى» در خراسان و «ملا على مدرس زنوزى» در تهران تداوم یافت. اینان، تا حد فراوانى، ادامه‏دهنده راه ملاصدرا بودند و در راه نشر و تبیین آراى وی، تلاش‎هاى بى‏وقفه‏اى انجام دادند<ref>ر.ک: همان، ص305</ref>.
از دیگر فلاسفه‎ای که به معرفی وی پرداخته شده است، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] است. نظام فلسفى ارزشمندى که به‏دست وی تأسیس شد، تأثیر عمیقى بر اندیشه فلسفى ایران، در سه قرن و نیم اخیر و نیز در هند و عراق، از خود برجاى گذارد. هرچند حکمت متعالیه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، پس از مرگ او، به سبب اوضاع نامناسب سیاسى، به‌‏طور موقت، تحت‎الشعاع قرار گرفته بود، اما در طول دوره قاجار، هم در اصفهان و هم در تهران احیا شد. این حکمت، که به ‏دست حکیمان بزرگ اصفهان، «ملا على نورى» و «[[خواجویی، اسماعیل بن محمدحسین|ملا اسماعیل خواجویى]]» احیا شده بود، توسط اندیشمندان بزرگى همچون «[[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]]» در خراسان و «[[زنوزی، علی بن عبدالله|ملا على مدرس زنوزى]]» در تهران تداوم یافت. اینان، تا حد فراوانى، ادامه‌‏دهنده راه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] بودند و در راه نشر و تبیین آراى وی، تلاش‎هاى بى‏‌وقفه‌‏اى انجام دادند<ref>ر.ک: همان، ص305</ref>.


ابن رشد، فخرالدین رازی، شیخ اشراق، علامه طباطبایی و شهید مطهری، دیگر فیلسوفان معرفی‎شده می‎باشند.
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخرالدین رازی]]، [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]]، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] و [[مطهری، مرتضی|شهید مطهری]]، دیگر فیلسوفان معرفی‎شده می‎باشند.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش