۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[ ' به '[[') |
جز (جایگزینی متن - 'طبيعي' به 'طبیعی') |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
#:م)- برخى، كلام را يكى از صفات ذاتى خداى تعالى شمردهاند، ولى نظر [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] اين است كه كلام، صفت فعل اوست و صفت ذاتش نيست<ref>همان، ص 307 - 308</ref> | #:م)- برخى، كلام را يكى از صفات ذاتى خداى تعالى شمردهاند، ولى نظر [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] اين است كه كلام، صفت فعل اوست و صفت ذاتش نيست<ref>همان، ص 307 - 308</ref> | ||
#:ن)- استاد علامه، قاعده امكان اشرف را از راه ارجاع اشرفيت و اخسيت، به عليت و معلوليت اثبات كرده است. اين راه براى اثبات برهان امكان اشرف به نظر ايشان بهتر و آسانتر است<ref>همان، ص 320 - 321</ref> | #:ن)- استاد علامه، قاعده امكان اشرف را از راه ارجاع اشرفيت و اخسيت، به عليت و معلوليت اثبات كرده است. اين راه براى اثبات برهان امكان اشرف به نظر ايشان بهتر و آسانتر است<ref>همان، ص 320 - 321</ref> | ||
#تأمّل و انديشيدن در آخرين كلامى كه استاد علامه در اين كتاب آورده (در پاسخ اشكالى در مورد دوام فيض الهى)، آموزنده است و مىتواند به برخى از شبهات پاسخ دهد. آن سخن چنين است: «و ما قيل إن الأفلاك و الأجرام العلوية، دائمة الوجود بأشخاصها و... يدفعه عدم دليل يدل على كون هذه العلل، تامة منحصرة... على أن القول بالأفلاك و الأجرام غير القابلة للتغير و غير ذلك، كانت أصولا موضوعة من الهيئة و | #تأمّل و انديشيدن در آخرين كلامى كه استاد علامه در اين كتاب آورده (در پاسخ اشكالى در مورد دوام فيض الهى)، آموزنده است و مىتواند به برخى از شبهات پاسخ دهد. آن سخن چنين است: «و ما قيل إن الأفلاك و الأجرام العلوية، دائمة الوجود بأشخاصها و... يدفعه عدم دليل يدل على كون هذه العلل، تامة منحصرة... على أن القول بالأفلاك و الأجرام غير القابلة للتغير و غير ذلك، كانت أصولا موضوعة من الهيئة و الطبیعیات القديمتين و قد انفسخ اليوم هذه الآراء»<ref>همان، ص 326</ref> | ||
اين كلام، پاسخى جالب است به مخالفان فلسفه و مدعيان مكتب تفكيك كه پنداشتهاند با فروپاشى نظريه افلاك بطلميوسى، فلسفه نيز ويران شده است و فيلسوفان اسلامى از تحولات علوم خبرى ندارند. مخالفان فلسفه از آنجا كه توان علمى مقابله با برهان عقلى را ندارند و عاجزتر از آن هستند كه براهين متعدد و استدلالهاى فراوان عقلى مطرحشده در فلسفه اسلامى را يكايك با روشى عالمانه تضعيف كنند، به مغالطه روى كرده و به پندار خود با روشى آسان و بدون رنج، به گنج مقصودشان؛ يعنى فروپاشى فلسفه رسيدهاند؛ زيربنايى براى فلسفه اسلامى از پيش خود ساختند و بعد خبر دادند كه همان زيربنا ويران شده است؛ درحالىكه نينديشيده و ندانستهاند كه آن فرضيه فقط ارزشش در حدّ يك مثال و يك شاهد بود و بهصورت اصل موضوعى و بنا بر فرض در فلسفه مطرح مىشد و زيربناى فلسفه اسلامى نبود تا گمان رود با تغييرش، زوال فلسفه و انديشه عقلى را مشاهده خواهيم كرد. | اين كلام، پاسخى جالب است به مخالفان فلسفه و مدعيان مكتب تفكيك كه پنداشتهاند با فروپاشى نظريه افلاك بطلميوسى، فلسفه نيز ويران شده است و فيلسوفان اسلامى از تحولات علوم خبرى ندارند. مخالفان فلسفه از آنجا كه توان علمى مقابله با برهان عقلى را ندارند و عاجزتر از آن هستند كه براهين متعدد و استدلالهاى فراوان عقلى مطرحشده در فلسفه اسلامى را يكايك با روشى عالمانه تضعيف كنند، به مغالطه روى كرده و به پندار خود با روشى آسان و بدون رنج، به گنج مقصودشان؛ يعنى فروپاشى فلسفه رسيدهاند؛ زيربنايى براى فلسفه اسلامى از پيش خود ساختند و بعد خبر دادند كه همان زيربنا ويران شده است؛ درحالىكه نينديشيده و ندانستهاند كه آن فرضيه فقط ارزشش در حدّ يك مثال و يك شاهد بود و بهصورت اصل موضوعى و بنا بر فرض در فلسفه مطرح مىشد و زيربناى فلسفه اسلامى نبود تا گمان رود با تغييرش، زوال فلسفه و انديشه عقلى را مشاهده خواهيم كرد. |
ویرایش