|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| == معرفى اجمالى ==
| | '''تفسير سورة الناس''' رسالهاي است به زبان عربی، برگرفته از بيانات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]. |
| '''تفسير سورهي فلق''' رسالهاي است كه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] آن را به زبان عربی نوشته است. | |
|
| |
|
| == ساختار == | | == ساختار == |
|
| |
|
|
| |
|
| رساله، فاقد هر گونه باببندى و فصلبندى است. | | رساله، بسيار كوتاه و فاقد هر گونه باببندى و فصلبندى است. |
|
| |
|
| == گزارش محتوا == | | == گزارش محتوا == |
|
| |
|
|
| |
|
| نويسندهي مقدمه، ضمن حمد خدا و صلوات بر محمد و آل محمد با تمجيدي بلند از بو علي، مطالب مؤلف را در اين زمينه آورده است و از آنجا كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بدون هيچ مقدمهاي وارد تفسير اولين آيهي سورهي فلق(حتي بدون بسم الله الرحمن الرحيم) شده است، اين احتمال را تقويت ميكند كه بوعلى اين سوره و امثال آن را با هم تفسير كرده و بعدا به صورت رسالههاى جداگانه در آمده است.
| | بوعلى، در تفسير آيه اول، ميگويد: منظور از ربوبيت، تربيت است و تربيت عبارت است از تسويهي مزاج و مراد از اين قول خداوند كه ميفرمايد: «فاذا سويته»، همين ميباشد. اين، اولين نعمت الهي بر انسان است، كه در مرحلهي بعدي تربيت به واسطهي قهر و غلبه ميباشد... |
|
| |
|
| در تفسير'''«قل اعوذ برب الفلق»''' گفته شده: «رب الفلق»؛ يعني فالق ظلمت عدم با وجود و اين از لوازم خيريت محضه فائضهي خداوند است. بو علي ميگويد: اولين وجود صادر از خداوند قضاى اوست كه هيچ شري در آن وجود ندارد.
| | '''«من شر الوسواس الخناس»''': قوهاي كه وسوسه را ايجاد ميكند، قوه متخيله است، البته در صورتى كه نفس حيواني آن را به كار گيرد. |
|
| |
|
| '''«من شر ما خلق»'''، مراد شري است كه در ناحيهي خلق و تقدير وجود دارد، زيرا شر از اجسام داراى تقدير ناشي ميشود و... | | '''«الذي يوسوس في صدور الناس»'''، بيانگر معناي خنّاس است كه همان قوهي متخيله مىباشد و باعث ايجاد وسوسه در سينهها ميشود و اين بدان جهت است كه ثابت شد متعلق اول براي نفس انساني قلب ميباشد و به واسطهي آن، قوا در ساير اعضا پراكنده مىشود، پس تأثير وسوسه، اول در سينه خواهد بود. |
|
| |
|
| [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در پاسخ به اينكه چرا گفته شده رب الفلق، نه اله الفلق و...؟ نكته ظريفى را بيان مىكند كه بازگشتش به مربوبيت تمام جهان هستى و در نتيجه نياز هميشگى آن به رب است.
| | '''«من الجنّة و الناس»''': جن، عبارت است از استتار و انس، عبارت است از استئناس. بنا بر اين امور مستتر همان حواس باطن و امور مستأنسه همان حواس ظاهرند. |
| | |
| '''«من شر غاسق اذا وقب»''' به اين صورت تفسير شده است كه مستعيذ، نفس جزئيهي انسان جزيي است كه از شرور لازمه در اشياى داراى تقدير و واقع در صقع قدر، استعاذه ميجويد. | |
| | |
| '''«من شر النفاثات في العقد»''' اشارهاي است به قوهي نباتيه موكل تدبير بدن و نشو و نماي آن... پس نفاثات همان قواي نباتيه ميباشد كه نفث آن، سبب زيادت جوهر شيء در مقدار از جميع جهات آن؛ يعنى طول، عرض و عمق ميگردد.
| |
| | |
| '''«و من شر حاسد اذا حسد»''' به معني نزاع حاصل بين بدن و قواي كلي آن و بين نفس است... [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ميگويد: بين نفس و بدن، نزاع ديگري نيز هست و آن، همان حسدى است كه بين آدم و ابليس ايجاد شد...
| |