۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'صلى الله عليه و آله و سلم' به 'صلىاللهعليهوآلهوسلم') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
اما به روايت [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (وقايع سال 201) مأمون آن حضرت را «الرضي من آل محمد» ناميد و [[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]] هم بنابر روايتى ديگر در [[عيون أخبار الرضا عليهالسلام (تصحیح لاجوردی)|عيون اخبار الرضا]] (147/2) چنين گفته است. | اما به روايت [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (وقايع سال 201) مأمون آن حضرت را «الرضي من آل محمد» ناميد و [[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]] هم بنابر روايتى ديگر در [[عيون أخبار الرضا عليهالسلام (تصحیح لاجوردی)|عيون اخبار الرضا]] (147/2) چنين گفته است. | ||
بايد متذكر شد كه داعيان و مبلغان بنى عباس در اواخر عهد بنى اميه مردم را دعوت مىكردند كه با «رضا از آل محمد» بيعت كنند، يعنى بىآنكه از كسى نام ببرند مىگفتند چون خلافت بنى اميه درست نيست بايد به كسى از خاندان محمد | بايد متذكر شد كه داعيان و مبلغان بنى عباس در اواخر عهد بنى اميه مردم را دعوت مىكردند كه با «رضا از آل محمد» بيعت كنند، يعنى بىآنكه از كسى نام ببرند مىگفتند چون خلافت بنى اميه درست نيست بايد به كسى از خاندان محمد صلىاللهعليهوآلهوسلم كه مورد رضايت همه باشد بيعت كنند. | ||
بنى عباس با حكومت آل على مخالف بودند ولى چون مأمون كه خود از بنى عباس بود حضرت رضا عليهالسلام را به ولايتعهدى برگزيد، همه از مخالف و موافق به او راضى شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب موسوم و مشهور شد. | بنى عباس با حكومت آل على مخالف بودند ولى چون مأمون كه خود از بنى عباس بود حضرت رضا عليهالسلام را به ولايتعهدى برگزيد، همه از مخالف و موافق به او راضى شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب موسوم و مشهور شد. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
مشهور است كه به هنگام ورود حضرت رضا عليهالسلام به نيشابور طالبان علم و محدثان دور محفۀ آن حضرت كه بر استرى نهاده شده بود جمع شدند و از ايشان خواستند كه حديثى بر آنها املا فرمايد. | مشهور است كه به هنگام ورود حضرت رضا عليهالسلام به نيشابور طالبان علم و محدثان دور محفۀ آن حضرت كه بر استرى نهاده شده بود جمع شدند و از ايشان خواستند كه حديثى بر آنها املا فرمايد. | ||
حضرت حديثى بطور مسلسل از آباء طاهرين خود از رسول اللّه | حضرت حديثى بطور مسلسل از آباء طاهرين خود از رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم و جبرئيل از قول خداوند روايت كرد كه «كلمة لا إله إلا اللّه حصني و من دخل حصني أمن من عذابي» يعنى كلمۀ توحيد يا لا إله إلا اللّه حصار و باروى مستحكم من است و هر كه به درون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند. اين حديث به جهت مسلسل بودن آن از ائمۀ اطهار عليهمالسلام تا حضرت رسول صلىاللهعليهوآلهوسلم به حديث «سلسلة الذهب» معروف شده است. | ||
دربارۀ اين كه چرا آن حضرت اين حديث را املا فرمود بايد گفت كه اين نوعى دعوت به وحدت كلمه و اتفاق بوده است زيرا اساس اسلام و مدخل آن اين كلمه است كه معتقدان به خود را از هر گونه تشويش و عذابى در امان مىدارد و مسلمانان بايد با توجه به آن در درون حصار و باروى اسلام از اختلاف كلمه بپرهيزند و مدافع آن حصن در برابر مهاجم خارجى باشند و از دشمنى و مخالفت بر سر مسائل فرعى دورى گزينند. | دربارۀ اين كه چرا آن حضرت اين حديث را املا فرمود بايد گفت كه اين نوعى دعوت به وحدت كلمه و اتفاق بوده است زيرا اساس اسلام و مدخل آن اين كلمه است كه معتقدان به خود را از هر گونه تشويش و عذابى در امان مىدارد و مسلمانان بايد با توجه به آن در درون حصار و باروى اسلام از اختلاف كلمه بپرهيزند و مدافع آن حصن در برابر مهاجم خارجى باشند و از دشمنى و مخالفت بر سر مسائل فرعى دورى گزينند. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
==ويژگىهاى آن حضرت== | ==ويژگىهاى آن حضرت== | ||
شخصيت ملكوتى و مقام شامخ علمى و زهد و اخلاق حضرت رضا عليهالسلام و اعتقاد شيعيان به او سبب شد كه نه تنها در مدينه بلكه در سراسر دنياى اسلام به عنوان بزرگترين و محبوبترين فرد خاندان رسول اكرم | شخصيت ملكوتى و مقام شامخ علمى و زهد و اخلاق حضرت رضا عليهالسلام و اعتقاد شيعيان به او سبب شد كه نه تنها در مدينه بلكه در سراسر دنياى اسلام به عنوان بزرگترين و محبوبترين فرد خاندان رسول اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترين پيشواى دين بشناسند و نامش را با صلوات و تقديس ببرند. | ||
بيست و چند سال بيش نداشت كه در مسجد رسول اللّه | بيست و چند سال بيش نداشت كه در مسجد رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم به فتوا مىنشست. علمش بىكران و رفتارش پيامبرگونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام مىگرديد. كسى را با عمل و سخن خود نمىآزرد، سخن كسى را قطع نمىكرد، هيچ حاجتمندى را مأيوس باز نمىگرداند. | ||
در حضور مهمان به پشتى تكيه نمىداد و پاى خود را دراز نمىكرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان مىنشست و غذا مىخورد، شبها كم مىخوابيد و قرآن بسيار مىخواند. شبهاى تاريك در مدينه مىگشت و مستمندان را كمك مىكرد، در تابستان بر حصير و در زمستان بر پلاس زندگى مىكرد. | در حضور مهمان به پشتى تكيه نمىداد و پاى خود را دراز نمىكرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان مىنشست و غذا مىخورد، شبها كم مىخوابيد و قرآن بسيار مىخواند. شبهاى تاريك در مدينه مىگشت و مستمندان را كمك مىكرد، در تابستان بر حصير و در زمستان بر پلاس زندگى مىكرد. |
ویرایش