پرش به محتوا

ابن مالک، محمد بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'صلاح‌ الدين' به 'صلاح‌الدين'
جز (جایگزینی متن - 'جمال‌ الدين' به 'جمال‌الدين')
جز (جایگزینی متن - 'صلاح‌ الدين' به 'صلاح‌الدين')
خط ۴۸: خط ۴۸:
ابن مالك در يكى از بحرانى‌ترين دوران‌هاى تاريخ اندلس، در جيّان زاده شد و به همين جهت علاوه بر طائى، نسبت جيانى نيز يافت. قرائت قرآن و نحو را در جيان نزد ثابت بن خيار فراگرفت. مدت كوتاهى نيز از محضر ابوعلى شلوبين بهره برد. در جوانى راه مشرق پيش گرفت و به مصر رفت. از ميان تمام منابع، تنها ملوى گفته است كه وى مدتى در قاهره عهده‌دار منصب قضا بوده، اما بعيد به نظر مى‌رسد كه وى در اين دوره از زندگى به چنين مقامى دست يافته باشد. در هر حال احتمال مى‌رود كه آشفتگى‌ها و بحران‌هاى سياسى اواخر حكومت موحدون كه شيرازه امور اندلس را از هم پاشيده و عرصه را بر مردم تنگ كرده بود، يكى از عوامل مهاجرت او بوده باشد.
ابن مالك در يكى از بحرانى‌ترين دوران‌هاى تاريخ اندلس، در جيّان زاده شد و به همين جهت علاوه بر طائى، نسبت جيانى نيز يافت. قرائت قرآن و نحو را در جيان نزد ثابت بن خيار فراگرفت. مدت كوتاهى نيز از محضر ابوعلى شلوبين بهره برد. در جوانى راه مشرق پيش گرفت و به مصر رفت. از ميان تمام منابع، تنها ملوى گفته است كه وى مدتى در قاهره عهده‌دار منصب قضا بوده، اما بعيد به نظر مى‌رسد كه وى در اين دوره از زندگى به چنين مقامى دست يافته باشد. در هر حال احتمال مى‌رود كه آشفتگى‌ها و بحران‌هاى سياسى اواخر حكومت موحدون كه شيرازه امور اندلس را از هم پاشيده و عرصه را بر مردم تنگ كرده بود، يكى از عوامل مهاجرت او بوده باشد.


در آن روزگار، مشرق زمين نيز اوضاع و احوال مناسب‌ترى نداشت، جنگ‌هاى صليبى و هجوم تاتارها از يكسو و برخوردهاى داخلى و اختلافات بين فرزندان صلاح‌ الدين ايوبى بر سر تقسيم حكومت از ديگر سو، امنيت و آسايش از مردم ربوده بود. احتمالاً از همين روى ابن مالك جوان، مصر را براى تكميل دانش خود و كسب مدارج علمى، مناسب نيافت و عازم حجاز شد و از آن‌جا راه شام را در پيش گرفت و در دمشق رحل اقامت افكند. او كه ظاهراً سخت تحت تأثير شرق قرار گرفته بود، مذهب خود را كه قبل از مهاجرت مانند بيشتر اهالى اندلس مالكى بود، به شافعى تغيير داد. شايد سبب اين امر آن باشد كه وى از همان ابتدا قصد ماندن در شرق را داشته است، گرچه برخى برآنند كه پذيرفتن مذهب شافعى ضرورتى بوده كه جوّ حاكم بر مدارس عادليه و سلطانيه اقتضا مى‌كرده است. وى در دمشق نزد چند تن از مشاهير به ادامه تحصيل و تكميل دانش خود پرداخت، سپس راهى حلب شد و در آن‌جا با اهل علم، از جمله ابن عمرون همنشين گشت و از محضر درس استادان و دانشمندانى چون ابن يعيش نيز بهره برد و ضمن آن در مدرسه سلطانيه به تعليم و تدريس نحو و قرائات پرداخت. وى پس از طى مدارج علمى، تلاش خود را صرف زبان و نحو عربى كرد و تدريس را پيشه خود ساخت و در كنار آن، به تأليف نيز روى آورد. به زودى آوازه‌اى بلند يافت و بر همگنان پيشى جست. مدتى را نيز در حماه به سر برد و در آن‌جا هم به تدريس و تأليف پرداخت و کتاب «الخلاصة» را نوشت، سپس به دمشق بازگشت و امامت مسجد و پس از ابوشامه، كرسى استادى در مدرسه عادليه را كه تبحر در قرائات و نحو از شروط آن بود، برعهده گرفت.
در آن روزگار، مشرق زمين نيز اوضاع و احوال مناسب‌ترى نداشت، جنگ‌هاى صليبى و هجوم تاتارها از يكسو و برخوردهاى داخلى و اختلافات بين فرزندان صلاح‌الدين ايوبى بر سر تقسيم حكومت از ديگر سو، امنيت و آسايش از مردم ربوده بود. احتمالاً از همين روى ابن مالك جوان، مصر را براى تكميل دانش خود و كسب مدارج علمى، مناسب نيافت و عازم حجاز شد و از آن‌جا راه شام را در پيش گرفت و در دمشق رحل اقامت افكند. او كه ظاهراً سخت تحت تأثير شرق قرار گرفته بود، مذهب خود را كه قبل از مهاجرت مانند بيشتر اهالى اندلس مالكى بود، به شافعى تغيير داد. شايد سبب اين امر آن باشد كه وى از همان ابتدا قصد ماندن در شرق را داشته است، گرچه برخى برآنند كه پذيرفتن مذهب شافعى ضرورتى بوده كه جوّ حاكم بر مدارس عادليه و سلطانيه اقتضا مى‌كرده است. وى در دمشق نزد چند تن از مشاهير به ادامه تحصيل و تكميل دانش خود پرداخت، سپس راهى حلب شد و در آن‌جا با اهل علم، از جمله ابن عمرون همنشين گشت و از محضر درس استادان و دانشمندانى چون ابن يعيش نيز بهره برد و ضمن آن در مدرسه سلطانيه به تعليم و تدريس نحو و قرائات پرداخت. وى پس از طى مدارج علمى، تلاش خود را صرف زبان و نحو عربى كرد و تدريس را پيشه خود ساخت و در كنار آن، به تأليف نيز روى آورد. به زودى آوازه‌اى بلند يافت و بر همگنان پيشى جست. مدتى را نيز در حماه به سر برد و در آن‌جا هم به تدريس و تأليف پرداخت و کتاب «الخلاصة» را نوشت، سپس به دمشق بازگشت و امامت مسجد و پس از ابوشامه، كرسى استادى در مدرسه عادليه را كه تبحر در قرائات و نحو از شروط آن بود، برعهده گرفت.


از جمله شاگردان او مى‌توان پسرش بدر الدين محمد، ابن جماعه، ابن عطار، ابن نحاس، ابن منجى، ابوبكر بن جعوان، ابوبكر ابن يعقوب و نيز هبه‌الله بن ابراهيم بارزى را كه از كودكى در خدمت وى بوده، نام برد. علاوه بر اينان، ابوبكر مزى، ابوعبدالله صيرفى و شهاب‌ الدين ابن غانم نيز از او روايت كرده‌اند.
از جمله شاگردان او مى‌توان پسرش بدر الدين محمد، ابن جماعه، ابن عطار، ابن نحاس، ابن منجى، ابوبكر بن جعوان، ابوبكر ابن يعقوب و نيز هبه‌الله بن ابراهيم بارزى را كه از كودكى در خدمت وى بوده، نام برد. علاوه بر اينان، ابوبكر مزى، ابوعبدالله صيرفى و شهاب‌ الدين ابن غانم نيز از او روايت كرده‌اند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش